سینمای مستند در سالهای اخیر بر خلاف دهههای گذشته رشد نسبتا مطلوبی داشته است، چرا که فرهنگ این گونه از سینما جای خود را بین تماشاگران حرفهای پیدا کرده است. در چنین فضایی سینمای مستند علاوه بر پرداختن به موضوعات اجتماعی که رسالت اصلی این بخش از سینماست توانسته تصویرگر موضوعاتی باشد که معانی و اهداف آن به مفاهیم دینی و انقلابی پیوند خورده است. برای مثال موضوعاتی، چون مدافعان حرم و گروههای تکفیری از این دست مضامین هستند که در سالهای اخیر به آن به صورت جدی پرداخته شده و تا حدودی برای مردم روشنگری نیز به همراه داشته است، در همین راستا گزارش زیر حاصل گفتوگوی است که
خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا) با فیلمسازان مطرح سینمای مستند؛ محسن اسلامزاده، مظفر حسینخانی و میثم صبوحی داشته و پیرامون موضوع مورد نظر بحث میشود.
فیلمسازی که جان خود را به خطر میاندازد تا آنچه در سوریه یا عراق میگذرد را به تصویر کشد، حتماً اهدافی والاتر از موضوعات مادی مد نظر دارد. شما سه فیلمساز نیز در این حوزه کارهای مختلفی تولید کردهاید، درباره اهداف خود از پرداختن به این حوزه سخن گویید.صبوحی: هدف من از ساخت فیلم «گیسوان حلب» پرداختن به اتفاقات بعد از جنگ سوریه بود، البته من وقتی وارد حلب شدم با جمعیتی چندانی روبه رو نبودم، چون آن قسمت از شهر که در محاصره بود تخلیه شده بود و بعد از رفع محاصره نیز، خانوادهها به صورت پراکنده در حال بازگشت هستند. نکته دیگر اینکه جمعیت در حال بازگشت نیز تنها زنان و بچهها بودند، چون مردان یا کشته شده بودند یا اینکه اسیر بوده یا هنوز میجنگیدند.
اسلامزاده: من امسال با دو کار در جشنواره سینما حقیقت حضور داشتم در مستند اول که «قصر قند» نام داشت به گروههای تکفیری که در منطقه شرق کشور فعالیت داشت، پرداختم. هدف این گروه نفوذ به ایران از طریق شرق کشور بود و در ادامه آنها میخواستند از طریق مرزهای شرقی کل کشور را ناامن کنند من در کارم عملیاتی را تصویر کردم که در آن این گروهک تکفیری از بین رفت.
درباره مستند «آقای دادستان» نیز باید بگویم که در گذشته ما چندان اجازه کارکردن در حوزه اتفاقات اوایل انقلاب را نداشتیم، این امر هم معضلی بود که ما بارها آن را تذکر میدادیم. به هر حال امسال فضا بازتر شد و این امکان پیش آمد تا درباره اتفاقات دهه شصت مستند ساخته شود. با این توضیح در «آقای دادستان» سعی کردیم به موضوعی بپردازیم که درباره آن حاشیههای بسیاری از طریق دستگاههای ضد انقلاب به وجود آمد است، با این توضیح موضوع را شهید لاجوردی قرار دادم؛ شهیدی که به نظرم یکی از مظلومترین شهدای این مرز و بوم است.
حسینخانی: ساخت مستند شهید «بابایی» برای من یک آرزوی بسیار بزرگ بود، زیرا عمده فعالیت من در مستند، معطوف به فیلسازی در حوزه محیط زیست میشود، من همیشه دوست داشتم کاری درباره شهید تولید کنم، برای همین وقتی شرایط ساخت فیلم «بابایی» مهیا شد، بسیار خوشحال شدم، جدا از احساس قلبی خود من در مستند سازی که به داستانگویی معتقد هستم و باورم این است که آثار این حوزه باید چنین ویژگی را دارا باشند. در چنین شرایطی یک روز تلفنی به من زده شد تا درباره فردی به نام «بابایی» که عازم سوریه است کاری تولید کنم.
نکته دیگر اینکه وقتی ما خواستیم این فیلم را بسازیم به هیچ وجه باور نداشتم فردی را که دربارهاش فیلم میسازیم به زودی شهید میشود، البته الان که فیلم را ساخته و فیلم را دیدم پیبردم که اگر همان زمان به سخنان شهید بابایی دقت میکردم میبایست متوجه میشدم که وی قرار است شهید شود، اما در آن زمان ذهنم به اندازهای درگیر ساخت فیلم بود که متوجه این امر نشدم. در ضمن در این کار میخواستم به نوعی به برخی از هجمهها پاسخ دهم، چون چند سال پیش این جمله را بسیار میشنیدم که مدافعان حرم برای پول به سوریه میروند، البته این ادعا امروز کم رنگ شده، ولی به هر حال لازم بود به این موضوع پرداخته شود.
وقتی موضوع مورد نظر را با شهید بابایی در میان گذاشتم جواب داد که نیاز مادی ندارد، چون هم خودش هم همسرش شاغل هستند و تنها دلیلی که باعث شده او به چنین اقدامی دست بزند، عشق به اهل بیت(ع) است و حاضر است برای این عشق، جانش را هم بدهد.
معمولاً مستندهای که در حوزه انقلاب و مقاومت ساخته میشود کارهایی هستند که سیاستهای نظام را تبلیغ میکند و اصطلاحاً به آنها کارهای پروپاگاندا گفته میشود. این سبک از آثار سبب شده تا بسیاری از مخاطبان جدی آثار مورد نظر را باور نکنند، آیا این معضل آسیبی جدی برای کارهایی نیست که آن موضوعات ارزشی مدنظر قرار میگیرند؟اسلامزاده: شاید سفارش سازی در گذشته باب بوده، اما باور من این است که در سالهای اخیر فضا برای کارکردن در این حوزه (انقلاب) بسیار بازتر شده است. من این گفته را در جشنواره این دوره سینما حقیقت به خوبی مشاهده کردم، چون کارهای بسیاری در بخش جایزه شهید آوینی به نمایش درآمده که نگاه به موضوع مقاومت و انقلاب در هر یک از آنها متفاوت بود، حتی این اتفاق را در تلویزیون به نوعی شاهد هستیم برای مثال در مستند «زنانی با گوشوارههای باروتی» به عینه میبینیم که فیلمساز به حوزههای جدید ورود میکند. این نگرشهای جدید باعث شد در برخی مواقع جریانات حزباللهی به این تولیدات معترض شوند، این نکته را گفتم تا بدانید دیگر همچون گذشته نگاه به موضوعات انقلابی یک طرفه نیست.
نکته دیگر اینکه برخی مواقع ما در ساخت کارهایمان با دشواریهایی روبه رو هستیم که عمدتاً از طرف گروههای دگراندیش رخ میدهد. برای مثال وقتی میخواستیم درباره شهید لاجوردی مصاحبه بگیریم سراغ فردی رفتیم که بر علیه این شهید مصاحبههای مختلفی انجام داده بود، ولی زمانی که از وی خواستیم حرفهایش را جلوی دوربین بزند راضی به انجام این کار نشد وحتی به نوعی در ساخت این کار نیز سنگاندازی کرد!
در همین رابطه میخواهم مستند «تنها میان طالبان» را که خود آن را ساختهام را مثال بزنم. در این کار خواستم به نوعی حرف گروه مقابل زده شود، برای همین به مدت ۱۵ روز به میان طالبان رفتم تا حرفهای آنها را بشنوم این اتفاق را در فیلم «بابایی» نیز به نوعی دیگر شاهد هستیم. فیلمساز در این کار دوربین را به داخل خانواده شهید بابایی میبرد و از جزئیترین اتفاقات هم تصویر میگیرد، حتی چالشهایی که در خانواده پیش میآید را هم بدون هیچگونه ملاحظهای تصویر میکند.
صبوحی: وقتی میخواستم «گیسوان حلب» را بسازم وقتی با افرادی در آن کشور «سوریه» حرف میزدم، آنها میگفتند که بالاخره در این کشور جنگی رخ داده است، حال در این جنگ از هر دو طرف کشته میشود. با چنین شرایطی چگونه من میخواهم بیطرفی را در کارم لحاظ کنم جواب من این بود که من تنها دوربین را در بین آدمها میبرم و حرفهایی آنها را میشنوم بدون اینکه بخواهم حرفهای آنها را قضاوت کنم. با این نوع نگاه وقتی فیلم را ساختم و یکی از اپیزودها را برای برخی از کسانی که در سوریه میشناختم فرستادم تا آنها مستند را ببینند و نظران را بدهند آنها به من گفتند فیلم را پسندیدند، اما برایشان مشخص نشده که فیلم حرف آنها را میزند یا مسلمین را! این گفته نشان میدهد که من تا حدودی توانستهام اصل بیطرفی را رعایت کنم.
رعایت بی طرفی در مستندسازی اصلی مهم است که اگر کارگردان به آن متعهد نباشد در حقیقت کار خود را زیر سوال برده است. من این نکته را چندی پیش به یکی از دوستان فیلمسازم که میخواست درباره خانواده داعش فیلم بسازد هم گفتم. من به وی متذکر شدم وظیفه او این نیست که خوب یا بد بودن آنها را قضاوت کند، بلکه تنها باید دوربین را میان آنها برد و حرفهای آنها را ضبط کند، چون اگر دوربین بتواند به شخصیت مورد نظرش نزدیک شود توانسته باور پذیری کارش را به نوعی تضمین کند. حرف دیگر این است، همیشه مستندهایی که کارگردان به جایی بیننده تصمیم میگیرد آثاری شکست خورده هستند و تنها کارهای موفق خواهند بود تصمیم گیری به عهده مخاطب است آن هم به شرطی که واقعیت به درستی در اختیارش قرار گرفته باشد.
وقتی از بیطرفی در ساخت مستند با فیلمهای سینمای سخن گفته میشود ناخودآگاه این تصور به ذهن میآید که چگونه در سینما و تلویزیون آمریکا فیلمها یا سریالهای ساخته میشود که در آن رئیس جمهور آن کشور همدست تروریستها تصویر میشود یا بسیاری از مقامات عالی رتبه فاسد نشان داده میشوند! این مسئله شاید این فکر را در بین جوانان داخل که عمدتاً بیننده این کارها هستند به وجود آورد که تولیدات هالیوود، بی طرفی را در حد کمال رعایت میکنند. نظرتان پیرامون این موضوع چیست؟صبوحی: به نکته مهمی اشاره کردید، چون فیلمها و سریالهای بسیاری ساخته میشوند که در آنها مقامات بلند پایه آمریکایی مجرم هستند، اما یک نکته در این تولیدات وجود دارد، آنهم اینکه در این کارها این امر مد نظر قرار میگیرد که ممکن است یک فرد خلاف کار باشد، اما یک سیستم سالم وی را رسوا میکند. حال آن فرد میخواهد رئیس جمهور باشد یا رئیس کنگره این نوع تبلیغ به نظرم علاوه بر جذابیت تاثیر گذاری نیز دارد امری که ما از آن غافل هستیم.
حسینخانی: من این نکته را که سینمای مستند مخاطب لازم را در مقایسه با سینمای داستانی ندارد را به هیچ وجه قبول ندارد این نکته را ما به وضوح در جشنواره یازدهم سینما حقیقت به وضوح شاهده هستیم. دلیل این امر نیز کاملا مشخص است آنهم اینکه در کارهای مربوط شرایط دراماتیک به خوبی در آثار مستند رعایت شده، اما درباره شرط بیطرفی در سینمای مستند هم باید بگویم که فیلمساز حتماً باید به گونهای جلوی دوربین برد که جانبداریش از گروه یا جریانی خاص در اثر نمود نداشته باشد. این اتفاق درباره برخی فیلمهای مستند روی میدهد و اثر مربوطه به یک بیانیه سیاسی تبدیل میشود.
در این گفتوگو میخواهیم موضوعاتی را مطرح کنیم که شاید هیچگاه فرصت مطرح کردن آن در صدا و سیما پیش نیامده؛ موضوعاتی که شاید مسئله بسیاری از اقشار مردم باشد، ولی به واسطه بیتوجهی به آن برخی قضاوت نادرست شکل میگیرد. یکی از این پرسشها این است که چرا هیچگاه یکی از فرزندان مقامات و مدیران به عنوان شهدای مدافع حرم نامشان مطرح نمیشود؟ آیا این وضعیت تعجب آور نیست وقتیمیبینیم همین مسئولان چنین شعار حمایت از مدافعان حرم را میدهند؟ اسلامزاده: آقازادهها سرشان آنقدر شلوغ است که فرصت برای این قبیل کارها پیدا نمیکنند! البته حالا که سوریه آرام شده شاید آنها نیز به سوریه بروند، ولی به هر حال من در مستند «آقای دادستان» به نوعی این مسئله را مد نظر قرار دادم به این طریق که شهید لاجوردی در زمان فعالیتهای خود در دهه ۶۰ به بسیاری از خلافها برمیخورد که بانیان آنها به نوعی با مقامات در ارتباط بودند. وی این موضوع را به اطلاع امام (ره) رساند و امام نیز تاکید کردند بدون ملاحظه با جرائم برخورد کند.
با این مقدمه میخواهم بگویم چرا ما باید اجازه دهیم که به خاطر چند آقازاده نظام دینی زیر سوال رود؟ چرا باید آقازادههای که سر هر سفرهای هستند و در واردات هر چیزی دست دارند، تنها باید در منافع سهیم باشند.
صبوحی: متاسفانه برخی مصلحت اندیشیها به نظرم به نظام ضربه میزند. در صورتیکه اصلیترین مصلحت باید خود نظام باشد برای همین وقتی چنین سوالی پرسیده میشود به آن نمیتوان جواب داد و این امر هم بسیار جای تاسف دارد. نکته دیگر اینکه من با بسیاری از مدافعان حرم سخن گفتهام و به خوبی میدانم که آنها جز خالصترین انسانها هستند که همانند شهید «بابایی» بدون کوچکترین چشم داشتیم دست به جهاد زدهاند برای همین باور من این است که برخی از این آقازادهها لیاقت حضور در چنین جمعهایی را ندارند.
در همین رابطه در کار بعدی خودم میخواهم به این موضوع با نگاهی دیگر بپردازم بدین طریق که نشان دهم وضعیت بد کارگران در شرایطی است که برخی مدیران به راحتی زندگی میکند. برای مثال در یک کارخانه که اسنادش را هم در اختیار دارم کارگرانش چندین ماه حقوق نگرفته بودند، اما مدیر آن کارخانه در همان زمان حقوق ۲۵ میلیونی دریافت میکرده است. در کلامی به این موضوع میپردازم که تحریم وجود دارد باید برای همه باشند نه اینکه عدهای محدودیتها را اصلا احساس نکنند و عدهای دیگر در بدترین شرایط امورات خود را بگذرانند.
حسینخانی: در مستند شهید بابایی سعی کردم به تمام سوالات و شبهاتی که در جامعه وجود دارد پاسخ دهم، البته برخی از سوالات را بنا به ضرورت فیلمسازی در کار جا ندادیم، اما وی به تمام سوالات مطرح پاسخ دادند، اما درباره مطالب مورد شما باید بگویم که برخی از مسئولان هستند که نباید دارای مقام و منصبی در نظام اسلامی باشند، اما این اتفاق رخ داده، برای همین نباید از این گروه توقع داشته باشیم که نزدیکان آنها به عنوان مدافع حرم در سوریه یا عراق حضور داشته باشند. این قبیل افراد نه تنها در بحث مدافعان حرم بلکه در هشت سال دفاع مقدس نیز حضور نداشتند.
چرا مستندهایی که در کشور ما ساخته میشود در بین احاد مردم تاثیرگذاری لازم را ندارد؟ آیا ما در حوزه پخش این کارها موفق نیستیم یا اینکه دلایل دیگری در این رابطه وجود دارد؟ اسلامزاده: این موضوع تا چند سال پیش معضل اصلی سینمای مستند بود، اما امروز معتقدم دیگر وضعیت اینگونه نیست برای مثال وقتی مستند در فیلم ناتمام برای دخترم سمیه ساخته شد من دیدم که در همه جا درباره این کار حرف زده میشود، زیرا در این کار برخی از خطوط قرمز غیر ضروری به دستور رئیس سازمان صدا و سیما برداشته میشود و نتیجه آن هم در تمام جامعه نمود پیدا میکند. این فرد درباره یکی از حامیان سازمان مجاهدین خلق (منافقان) بودن که از نگاه وی داستان روایت شده بود. حال در این شرایط سوالی پیش میآید وقتی ما میبینیم چنین کارهای اینگونه جواب مثبت میدهد چرا سعی نمیکنیم دوباره آنها را تجربه کنیم؟
صبوحی: من معتقدم خودمان باعث شدهایم تا مردم نسبت به مستندهای داخلی بدبین شود، این اتفاق نیز توسط مدیران سینما و تلویزیون رقم خورده است این وضعیت در شرایطی است که در شبکههای خارجی به شکلی کاملاً باز به موضوعات مختلف میپردازد همین مسئله نیز به نوعی تماشاگر را به آن سمت سوق داده است. این اتفاق در شرایطی است که اگر مدیران ما فهم خود را به روز کنند ما حرفهای بسیاری برای گفتن داریم.
حسینخانی در انتهای این میزگرد گفت: من هم مثل دوستان معتقدم مسولان فهم درستی از مستند ندارند برای همین وضعیت آنگونه که باید مناسب نیست این وضعیت را در جشنواره سینما حقیقت شاهد بودیم، والا اگر غیر از این بود مردم به شکلی گستردهای از فیلمهای این جشنواره دین میکردند این بی توجهی در شرایطی است که مردم خوشبختانه در سالهای اخیر از فیلمهای مستند استقبال کردند من این اتفاق را در مستند «بابایی» به خوبی مشاهده کردم.