به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، طلب علم مورد تأکید و سفارش قرآن و روایات مختلف از پیامبر (ص) تا ائمه(ع) است. در قرآن کریم بارها به صاحبان عقل و علم توجه داده و به صراحت بیان شده که حتی عبادت علما از عبادت افرادی عادی متفاوت است و... به هر حال در دوره رنسانس، بشر با بریدن از وحی الهی و با اتکا بیش از حد به علم خود، راهی را برگزید که سرانجام آن غرور از علم و اتکای بیش از حد به عقل ابزاری بشری شد. با مهدی گلشنی، مدیرگروه فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف و نویسنده کتاب قرآن و علوم طبیعت گفتوگویی داشتیم که وی در بخش نخست به بررسی جایگاه علم در جهان اسلام و تفاوت تلقیها از علم در گذشته و حال و علت دوری علوم جدید از مبادی الهی پرداخت. در بخش دوم این گفتوگو محقق به تخصصگرایی در علوم، ورود علم به ایران و نحوه مواجهه ما و دیگر کشورها در این زمینه میپردازد که مشروح آن از نظر میگذرد.
ایکنا: بیان کردید که هدف عمده دانشمندان دوران گذشته از علم این بود که چیزی از طبیعت را درک کنند یا به خاطر اینکه آنها را به خدا نزدیک کند یا اینکه اصولا جهان را بفهمند، اما بینش غالب این است که علم به خاطر علم و یا علم برای قدرت و ثروت باید تحصیل شود، آیا همین نگاه باعث میشد که القابی به عالِمان میدادند فرق کند؛ در گذشته از لفظ حکیم، فیلسوف و عالم اما الان دانشمند و .... استفاده میکنند؟
سؤال خوبی را مطرح کردید. بنده در کتاب «قرآن و علوم طبیعت»، فصلی را به بحث حکمت از دیدگاه قرآن کریم اختصاص دادم. حکمت به انسان دید کلنگر و دورنگر به مسائل مختلف میدهد، نه دیدگاه موضعی. اکنون عالِم امروزی در یکی از رشتههای مختلف تخصص باریکی دارد. مثلا در حوزهای از علوم فیزیک یا شیمی ـ تخصص بسیار باریکی دارد و تمام دنیا را با عینک آن تخصص خود میبیند و گاهی برای تخصصهای دیگر ارزشی قائل نیست. مکرراً در محیط و دانشگاه خودمان دیدهام که حتی متخصصی در تخصص باریک در حوزه فیزیک برای تخصصهای دیگر این رشته ارزشی قائل نیست. دیدگاه محدودنگر و تنگ نظر باعث بروز این مشکلات شده است. بنابراین علوم جدید از حکمت دور شد.
خوشبختانه شخصیتهای تراز اولی در جهان علم، ازجمله فیزیک، وجود دارند که راجع به این قضیه هشدار داده اند و گفته اند که باید نگاهمان را وسیعتر و کلنگر کنیم. فیزیک بخشی از عالم وجود است، شیمی هم بخشی از عالم وجود است؛ زیستشناسی نیز همین طور، ولی حتی همه اینها کل عالم وجود نیستند و تنها بخشی از آن هستند. نباید تمام مسائل جهان را با زیستشناسی، فیزیک و ... حل کنیم.
مشکل محیط ما این است که متخصصانی که در حوزه بسیار باریکی از علوم تبحر پیدا کردهاند، نیامدهاند که نگاه خود را وسیعتر کنند. توصیهای که بعضی از دانشمندان برجسته عصر ما کردهاند این است که متخصص باشید ولی کلنگری را کنار نگذارید. در عصر حاضر از تخصص، گریزی نیست. برای اینکه آنقدر رشتهها وسعت پیدا کردهاند که کسی نمیتواند در همه رشتهها تسلط داشته باشد و حتی در حوزهای مانند فیزیک هم کسی نمیتواند در همه حوزههای آن متخصص شود. پس از تخصص، گریزی نیست؛ ولی باید دیدها وسیعتر شود تا فضا برای امور دیگر در نظر گرفته شود. باید در چارچوب وسیعتری کار شود. مشکل امروز و علم امروز، تنگ نظری حاکم بر بعضی عالمان است و خوشبختانه در غرب میبینیم که بسیاری از دانشمندان درباره آن تذکر دادهاند.
ایکنا: فیلسوفانی مانند ارسطو و فارابی علوم را تقسیمبندی کردند، اما در این تقسیمبندی نگاه کلنگر داشتند، یعنی ضروت پیوند بین علوم را در مد نظر داشتند، اکنون گستره علوم بهانهای شده تا توجیهی برای تخصصگرایی ارائه شود. دیدگاه فیلسوفان و اندیشمندان گذشته نسبت به تفکیک علوم چه بوده است، آیا راجع به تقسیمبندی علوم هشدار دادند؟
در زمان ارسطو و فارابی، علوم محدودتر بود و این مشکل وجود نداشت. عملا بسیاری از علما هم فلسفه میدانستند و هم ریاضیات و هم پزشکی. نمونههای مجسمی هم داریم، مثل خواجه نصیر، که با وجود اینکه ریاضیدان درجه اولی بود، اما بر فلسفه، کلام و ... نیز مسلط بود. دانشمندان و فلاسفه گذشته این مشکل را به صورت عملی احساس نکرده بودند و وضعیت امروز را پیشبینی نکرده بودند تا نظری درباره آن داشته باشند. از طرف دیگر واقعیت این است که وضعیت امروز از یک لحاظ گریزناپذیر است. آن قدر حوزهها توسعه پیدا کردهاند که کسی نمیتواند همه این رشتهها را با هم بداند، اما نکته مهم این است که بعضی دانشمندان آگاه در غرب تأکید کردهاند که دنبال تخصص بروید، ولی تمام عمرتان را صرف تخصص نکنید، بلکه سعی کنید در چارچوبی وسیعتر نگاه کنید.
معنای آن، این است که مطالعات فلسفی، اجتماعی و... داشته باشید. پس غرب در صدد علاج این موضوعات برآمدهاند و مطالعات بین رشتهای را میان علوم انسانی و علوم پایه، علوم انسانی و مهندسی و علوم انسانی، پزشکی به راه انداخته اند و مثلا رشتههایی نظیر علوم انسانی پزشکی (Medical Humanities) را راهاندازی کردهاند تا ارتباطی میان علوم برقرار کرده باشند. امروزه در آمریکا بعضی اشخاص بعد از اینکه پزشکی را تمام کردند، میروند جامعهشناسی میخوانند. مثلا در دانشگاه شیکاگو و در دانشگاه آکسفورد رشته مشترک فیزیک و فلسفه راهاندازی شده است که نیمی از دروسشان فیزیک و نصف دیگر فلسفه است. آنها با این تغییرات و راهاندازی این رشتهها در حال جبران مقداری از مشکلات هستند. رشتهها و مطالعات میانرشتهای کمک کنند تا مقداری از تنگ نظریها علاج شود، ولی واقعیت این است که دانشگاهها باید وسعت دید به فارغالتحصیلان بدهند تا بتوانند در چارچوب وسیعتری فکر کنند.
ایکنا: علوم جدید چگونه وارد ایران شد؟
وقتی علوم جدید از دوره قاجاریه به بعد وارد ایران شد در ابتدا صرفا آنچه که در غرب تدریس میشد، منتقل و تدریس میگردید، اما در حدود چهل - پنجاه سال اخیر وضعیت به گونهای شده که دنباله بعضی از کارهای تحقیقاتی که در غرب انجام میشود، در اینجا انجام میشود، اما در واقع کارها عمدتاً نوشتن پاورقی به متون غربی شده است.
ایکنا: مواجهه ما با علم جدید و مدرنیته چگونه بوده است؟