به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) به نقل از رایزنی فرهنگی ایران در قزاقستان؛ در راستای آگاهیبخشی درباره حركتهای افراطگرایانه به نام دین و مذهب در كشورهای آسیای میانه و پیشگیری از پیوستن جوانان به جریانهای تندرو و بنیادگرا كه جز تفرقه و تخریب و بدنامی، نتیجهای ندارد، مقالهای روشنگر در این خصوص كه به قلم یک دینشناس آگاه و روشنفكر قزاق نگاشته شده است، در زیر میآید:
افراطگرایی دینی در اوایلِ دهه 90 در کشورهای چچن، افغانستان و دیگر کشورهای خاورمیانه، ظهور کرد و تا آسیای مرکزی نیز گسترش یافت. نخستین رفتارِ افراطگرایان، اقداماتِ تروریستی بود. اقدامات تروریستی را در کشورهای تاجیکستان، ازبکستان و قرقیزستان، افراطگرایان مسلمان انجام دادند. از اواسط دهة 90 ابتدا عقایدِ بنیادگرایانه و سپس، عقاید افراطگرایانه در جامعه گسترش یافت و به تدریج به عاملی بیثبات کننده تبدیل شد.
واژههای بنیادگرایی(فوندامنتالیسم) و افراطگرایی دو واژه مختلف هستند، اما از یکدیگر جداییناپذیرند.
بنیادگرایان در ابتدا، عقاید و زندگی امروزِ مسلمانان را اشتباه جلوه میدهند و مسلمانان را به رعایتِ قوانین 14 قرن پیش، یعنی زمانِ پیامبر اسلام و چهار خلیفة عادل دعوت میکنند. نشانه اصلی بنیادگرایی، پاککردن اسلام از هرگونه تجدّد است. در این راستا به عقیدة بنیادگرایان، تنها قرآن و سنّتِ پیامبر میتواند قانون زندگی مردم را تعیین کند. آنها هیچ کدام از مذاهبِ اسلامی را قبول ندارند و جهاد را وظیفه اصلی مسلمانان میدانند.
بنیادگرایی با اسامی مختلفی در جهان شناخته شده است. در کشورهای اسلامی با نام سلفی(سلفیهای افراطی) و در کشورهای غربی با نام بنیادگرایی و درکشورهای شوروی سابق، وهابیگری نام گرفته است.
در گرایشِ سلفی دو مفهوم وجود دارد: کفر و جهاد. کفر، یعنی در حالی که فرد مسلمان است، دستورِ خداوند را انجام نمیدهد و به آن شک میکند. ولی بنیادگرایی، واژه کفر را در معنای دیگری به كار میبرد. یعنی افرادی که با شروطِ آنها موافق نیستند، کافر قلمداد میشوند. همچنین، سلفیها آداب و رسومِ ملّی و اسلامی و زیارت را از مظاهرِ کفر به حساب میآورند.
چهار جهاد
مفهومِ جهاد در عقایدِ بنیادگرایان نیز متفاوت است. به عقیدة آنها معمولا چهار نوع جهاد وجود دارد:
بنیادگرایانِ اسلامی با چهارمین نوعِ جهاد، یعنی جهاد با شمشیر کاملا موافق هستند و آن را قانون و جهادِ اصلی و اساسِ مسلمانی میدانند. الماودونی از نمایندگانِ بنیادگرایی میگوید: «جهاد، همچون روزه و عبادت، وظیفه مسلمانان است و هر کسی که از آن دور شود، گناهکار است».
امروزه، نشانههای آن را میتوان از اتفاقاتِ افراطگرایانه دینی که به صورتِ پنهانی و ناآگاهانه در قزاقستان رخ میدهد، دریافت کرد.
حکومتِ قزاقستان و سازمان های دولتی، چندین سال، خطرِ افراطگرایی را انکار میکردند، اما مناطقی از قزاقستان که با اقدامات تروریستی رو به رو بودند، درخواست توجّه بیشترِ دولت به این مسئله را داشتند.
زمانی که در سال 2004 مشخّص شد که حرکاتِ تروریستی در تاشکند، توسطِ افراطگرایان انجام گرفته است، حکومتِ قزاقستان مجبور شد به جریانِ افراطگرایی، توجه بیشتری نشان دهد و به عواقب خطرناکِ آن بیندیشد.
در آن زمان، تعداد افرادی كه از قزاقستان به کشورهای افغانستان، چچن و جمهوری داغِستان، برای کسبِ تجربه برای چگونگی مبارزه با کافرها رفته بودند، افزایش یافته بود. آنها مردم را به گمان خویش برای مبارزه با کافرها و سازماندهی انفجار در مراکزِ دولتی تشویق میکردند.
میراناف عبدالوهاب شد
برای مثال در سال 2001 آندری میران اف، مقیمِ شهر «آتیراو» زمانی که در شهر چیمکنت، دین اسلام را پذیرفت، نام عبدالوهاب را برای خودش انتخاب کرد. او در سال 2005 مقابل ساختمانِ شهرداری شهر «آتیراو» خود را برای انفجار آماده کرده بود، ولی توسطِ اداره امنیتِ دولتی، این اقدامِ او خنثی و سرکوب شد. بعد از آن، عوامل و رفتارهای تروریستی دیگر، نشان دادند که نگاهِ این چنینی به دین، برای کشور خطرهای بزرگی به همراه دارد.
در سال 2005 در شهر «گروزنی» پایتختِ جمهوری چچن در منطقة داغستان، تعدادی از تروریستها هنگامِ تیراندازی به مأموران پلیس کشته شدند كه بین آنها «ژانداس احمدچین» اهلِ قزاقستان بود. این نشاندهنده آن است که «جهاد» در دو میدان در داخل و خارجِ کشور قزاقستان، گسترش یافته است.
به گزارشِ خبرنگاران در سالهای 2008-2009 شش حرکتِ تروریستی در قزاقستان به ثبت رسید كه یکی از آنها، گروهِ تروریستی با رهبری «رینات آیت محمّداف» بود. او که در سوریه تحصیل کرده بود، به غارت و کشتارِ مردم دست زد. آنها در شهر «اورال» قزاقستان، افرادی را که به مسجد میآمدند و آموزههای جدید دینی را به مردم میآموختند، میدزدیدند و سر به نیست میكردند. رفتارها و حرکاتی مشابهِ این، نشان داد که افراطگرایی در قزاقستان رو به گسترش است.
همچنین در بینِ گروههای دینی كه با هدفِ «جنگِ عادلانه علیه مردم بی دین»! اقدام میکردند، میتوان از گروه «ماکول بیک اف» که قصدِ انفجار در ساختمانِ «سازمانِ امنیت» در شهر «چیمکنت» را داشتند و نیز گروه «روشهای مذهبی» که قصدِ انفجار «کارخانة تولید مشروب» را در شهر «آکتوپه» داشتند، نام برد.
همچنین، بر پایة گزارشی موثّق، از اینكه پنج نوجوانِ قزاق که به مسجد میرفتند و سرانجام در جمهوری داغستان در عملیاتِ افراطگرایانه دینی شرکت کرده و کشته شدند، برای کشور و مردمِ قزاقستان، بسیار تعجّب آور بود.
سؤال این است که چرا گروههای دینی یا افرادِ دیندار در زمانِ صلح، در پی دشمنانِ خود به کشورهایی همچون افغانستان، داغستان و چچن می روند؟ آنها این کار را برای تقویتِ دیدگاههای تندِ دینی انجام میدهند. این چنین بود كه پس از دستگیری یک گروهِ افراطی در شهر «اورال»، وسایلی مانندِ سلاح و ابزارهای انفجاری و کتابی تحت عنوانِ «برنامة نظامی» به دست آمد. مؤلفِ کتابِ برنامة نظامی، «ابوموسی السورید»، پدرِ تروریسمِ بینالمللی است. در این کتاب، موضوعاتی همچون آمادگی برای جهاد، چگونگی آمادگی سپاه و تأمینِ مالی آن و مبارزه با کافران! نوشته شده است.
سرچشمه
سرچشمه اصلی افراطگرایی، ابتدا در کشورهای افغانستان و تاجیکستان آغاز شد و بعدها در کشورهای ازبکستان و قرقیزستان گسترش یافت.
در حالی که بنیادگرایی، حادثهای شبه دینی است، روشن است كه برای کشور، حکومت و جامعه، مفید نیست و خطرناك است. همچون اسلحهای سیاسی-ایدئولوژیك است که افراد را به افراطگرایی و درگیری مسلّحانه فرقهای تشویق میکند.
میتوان گفت که بنیادگرایی و تروریسم و سلفیگری، اسامی مختلفی هستند که همگی یک معنا دارند و مترادف هم هستند. مثلا وهابی گری که در قرن 18 میلادی به وجود آمد، با بنیادگرایی و سلفیت، هدف و ایده مشترک دارد.
«افراطگرایی اسلامی» حرکتی اجرایی برای تحققِ ایدة «جهادِ دینی» در اندیشه بنیادگرایی و سلفیگری است.
دیدگاه رئیسجمهور قزاقستان
رئیس جمهورِ قزاقستان «نورسلطان نظربایف» میگوید: از دو چیز باید واهمه داشت: بی دینی و تعصّبِ دینی!
«تعصّبِ دینی» میتواند باعثِ ویرانی یک کشور شود؛ مثلا سلفیها، باعثِ دشمنی اهل سنّت و اسماعیلیان و شیعیان با یکدیگر در سوریه شدند. همچنین در كشورِ تاجیكستان، اسماعیلیان- چندین قرن است که در منطقه بدخشان زندگی میکنند و بینِ اسماعیلیان و حنفی مذهبها روابطِ دوستانه و احترامآمیزی برقرار است و در صلح و آرامش و دوستی با یکدیگر زندگی میکردند، اما به گزارشِ متخصّصان، سلفیها با افكارشان این صلح و دوستی را نابود کردند.
متاسّفانه، دیدگاهها و ایدههای افراطگرایانه در قالبِ «بنیادگرایی» و «سلفی گری» در تمامِ مناطقِ كشورِ قزاقستان، گسترش یافته و عواقبِ این گسترش، روز به روز بیشتر نمود پیدا میکند. کشورهای همسایه مانند تاجیکستان و روسیّه، برنامهها و فعالیتهای گروهِ «جماعتِ تبلیغ » و آموزش های دینی وهابیها و نیز سلفی ها را ممنوع کردهاند.
برای مبارزه با این عقایدِ تندروانه در جمهوری قزاقستان، مدارسِ حنفی آغاز به کار و معلّمانِ علومِ دینی در مدارس، شروع به فعالیت کردند. کلاسهای آزادِ «دین شناسی» نیز که هفتهای یک بار در مدارس و دانشگاهها تشکیل میشوند، باید با جدّیت به كارشان ادامه دهند تا نگاهی درست و معقول برای نوجوانان و جوانانِ دانشآموز درباره دین و اعتقاداتِ مفیدِ دینی به وجود آورند/.