تبلور قضاوت علوی در نمایشنامه «دایره گچی قفقازی»
کد خبر: 3683847
تاریخ انتشار : ۰۱ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۱:۰۵
به بهانه اجرا در جشنواره «تئاتر فجر»؛

تبلور قضاوت علوی در نمایشنامه «دایره گچی قفقازی»

گروه هنر:«دایره گچی قفقازی» اثر ماندگار و جاوید برتولت برشت؛ نمایشنامه‌نویس و کارگردان شهیر آلمانی را باید نمایشی سرشار از مضامین دینی و انسانی به شمار آورد چرا که تبلور نمایشی ماجرایی مشهور در ادبیات و تاریخ شیعی است.

تبلور قضاوت علوی در نمایشنامه «دایره گچی قفقازی»

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)؛ «دایره گچی قفقازی» عنوان اثری نمایشی از برتولت برشت؛ نمایشنامه‌نویس و کارگردان شهیر آلمانی است، اثری که محمود‌ رضا رحیمی، یکی از کارگردانان خوش‌فکر و مطرح تئاتر ایران، آن را کارگردانی و در سی و ششمین جشنواره بین‌المللی «تئاتر فجر» شرکت داد که مخاطبان جشنواره در روز نخست بزرگترین رویداد تئاتری کشور در سالن سایه مجموعه تئاتر شهر به تماشای آن نشستند.

سبک نمایشی برتولت برشت که خود واضع آن بود، تئاتر حماسی(اپیک) است، سبکی در برابر نمایش دراماتیک که یکی از ویژگی‌های آن فاصله‌گذاری است یعنی اینکه شخص نمایشی گاه از نقش خود خارج شده و در مقام منتقد و یا شخصیت حقیقی خود به ایجاد دیالوگ با مخاطب پرداخته و یا پیش از بازگشت به نقش، کاری که در اصل وقفه‌ای با هدف تفکر و رویدادن اندیشه در مخاطب است به انجام می‌رساند.     

چنین رویکردی در هنر نمایش ظرفیت فراوانی را برای پرداختن به موضوعاتی چالش‌برانگیز در صحنه تئاتر که معمولاً مشهور به بازنمایی زندگی واقعی مردم است به وجود می‌آورد و اینگونه است که آثار نمایشی برشت غالباً دربردارنده چنین وقایعی هستند؛ از «زندگی گالیله» گرفته که این درام‌نویس از همین سبک روایی در قرار دادن اقلیت برحق(گالیله) در برابر اکثریت ناحق(کلیسا) و حکومت قرون وسطایی استفاده می‌کند تا روایتی ساده و سرراستی همچون«آنکه گفت آری، آنکه گفت نه» که برشت قهرمان داستان که نه(چرا که روایت نمایش اپیک، قهرمان‌پرور نیست)نماینده طیفی معمولی و عام از جامعه را در برابر دو راهی انتخاب قرار می‌دهد، انتخابی در یک روایت او را به زوال و نابودی می‌کشاند و در روایت دوم سبب نجات و رستگاری او می‌شود.

اما آنچه که اینجا و در این مقال بیشتر از همه آثار برشت مطرح است، نمایشنامه «دایره گچی قفقازی» اوست؛ منبعث از یک داستان مشهور تاریخی و منتسب به دوره خلافت خلیفه دوم که حضرت علی(ع) در آن دوران به اجبار خانه‌نشین بودند و البته حکم مشاور را نیز برای حکومت اسلامی داشتند.

اینکه آیا برشت خود شخصاً و مستقیماً در جریان این روایت تاریخی قرار گرفته و براین اساس و ظرفیت و قابلیت‌های نمایشی موجود در روایت، آن را دستمایه نگارش نمایشنامه‌ای قرار داده است و یا در جریان روایتی مقتبس از این رویداد تاریخی قرار گرفته و آن را به نگارش درآورده است اطلاعی موثق در دست نیست که البته اگر هم سندی آن را به اثبات برساند نیز چندان اهمیتی ندارد.

مهم این است که برشت به هر حال ملهم از این روایت تاریخ تشیع اقدام به نگارش نمایشنامه‌ای جذاب، گیرا  کرده است تا آنجا که همچنان به دلیل قابلیت‌های خاصی که در آن وجود دارد تاکنون مورد توجه فعالان و کارگردان تئاتر داخلی و خارجی قرار گرفته است که در ادامه خلاصه نمایشنامه «دایره گچی قفقازی» برتولت برشت را با اصل روایت تاریخی منتسب به حضرت علی(ع) مقابل می‌کنیم:

روایت تاریخی

زمان خلیفه دوم است و دو زن ادعای مادری یک پسربچه را دارند. تمام شیوه‌های اثبات دعوی اعم از سوگند و تهدید و نصیحت را به‌کار برده شده اما این راهکارها نتیجه‌ای دربرنداشته است. خلیفه وقت، درمانده و ناتوان، آن‌ها را نزد امیرالمؤمنین (ع) می‌فرستد  و امام (ع)، نه سوگند داده و نه تهدید می‌کنند و نه برکسی فشار می‌آورند بلکه عالمانه و روان‌شناسانه می‌فرمایند: حال که هر دو بر ادعای خود ثابتید و شاهد و بینه دارید و دست از دعوا برنمی‌دارید، من این کودک را با شمشیر دو نیم‌ کرده تا هر کدام یک نیمه از آن بردارید.

ناگهان مادر واقعی کودک، فریاد برمی‌آورد: یا على! من از حق خود گذشتم؛ کودکم سالم باشد، هرچند در دست دیگران.

امام (ع) آن هنگام می‌فرمایند: کودکت را بردار و برو، مادر واقعى کودک تو هستی! که اگر فرزند آن زن بود، دلش مى‌سوخت و حاضر نمى‌شد تا به بچه صدمه‌اى وارد شود.

 روایت نمایشی

داستان از جایی آغاز می‌شود که پس از مرگ حاکمی، پسر دوساله او توسط يکی از مستخدمان سابق حاکم ربوده می‌شود. مستخدم که دختر است به کودک بسیار محبت می‌کند و به‌عبارتی از مادر اصلی، بیشتر به کودک مهربانی می‌کند. پس از مدتی مادر اصلی کودک پیدا شده و بر سر تصاحب کودک کشمکشی بین او و دختر مستخدم در‌می‌گیرد. کار به دادگاه می‌کشد و قاضی برای تعيين مادر حقيقی، دستور می‌دهد، دايره گچی کشیده و کودک را در آنجا قرار دهند و دو زن مدعی از دو سو بچه را بکشند و هرکه زودتر بچه را به‌دست آورد، مادر بچه است. مستخدم برای آسیب ندیدن کودک، از مدعای خود دست می‌کشد اما قاضی بچه را به او واگذار می‌کند. 

 

 

سجاد دبیریان

captcha