حسینعلی شریف، مؤذن و پیشکسوت قرآنی کشورمان در گفتوگو با خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، با اشاره خاطراتی از دوران پیروزی انقلاب اسلامی که حدود 22 -23 سال داشته است، میگوید: بهترین خاطره من از لحظه ورود حضرت امام خمینی(ره) به ایران است.
وی ادامه میدهد: روز 12 بهمنماه که ایشان میخواستند به ایران تشریف فرما شوند من جزو گروه سرود «خمینی ای امام» بودم که هر چند وقت یکبار برای تمرین میرفتیم تا اینکه قطعی شد برای خواندن این سرود باید به فرودگاه برویم.
شریف اظهار میکند: هر روحانی ساداتی که وارد فرودگاه میشد فکر میکردیم، ایشان حضرت امام(ره) هستند تا اینکه خود حضرت امام وارد شدند، همه از نگاه به امام خمینی(ره) به صورت اتفاقی و مشترک به گریه افتادیم طوری که سرود خواندن فراموشمان شده بود تا اینکه تلاوت قرآن به اتمام رسیدو اعضای گروه سرود به خودمان آمدیم و دیدیم از پایین مادام به ما اشاره میکنند سرود بخوانید، تا اینکه همه اشکهایمان را پاک کردیم بدون اینکه در جاهایی که برایمان مشخص شده بود بایستیم، هر فردی جایی ایستاد شروع به خواند سرود «خمینی، ایامام، خمینی،ای امام...» کردیم.
وی در خصوص این گروه سورد تصریح میکند: این گروه سرود ملی بود که بنده نیز حدود هفت یا هشت نفر از اعضای گروه سرودم را در این گروه آوردم که تقریبا 60 نفر متشکل از نوجوان، جوان و بزرگسال میشدیم.
صدای ماندگار اذان در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران اضافه میکند: گرود سرود دست آقایا شاهنگیان بود و صبحدل و شمسایی و مهندی اکبری رهبری گروه را عهدهدار بودند که دو گروه همان موقع تشکیل دادیم و گروه دیگر نیز سرود «برخیزید ای شهیدان خدایی» را در مزار شهدا در بهشت زهرا خواندن.
وی بیان میکند: ما پس ازاینکه سرود اول را در فرودگاه خواندیم راه افتادیم تا خود را به مزار شهدای بهشت زهرا به منظور همصدایی با گروه سرود رفتیم اما متأسفانه به دلیل شلوغی مسیر دیر رسیدیم و سرود «برخیزید ای شهیدان خدایی» نیز با پرده بالا در نزد امام خمینی(ره) خوانده شد.
شریف در خصوص جلسات قرآن پیش از انقلاب اسلامی، عنوان میکند: جلسات قرآنی که خیلی خوب کار میشد به اندازه انگشتان دست بود با وجود اینکه جلسات قرآن در محلات زیاد بود و از جمله این جلسات قوی میتوان به جلسات مرحوم استاد مولایی، جلسات مرحوم سرهنگ حسن بیگلری در میدان حسنآباد، جلسه مرحوم استاد محمدتقی مروت و جلسه حاج آقا مصطفی صدرزاده اشاره کرد.
وی تصریح میکند: گاهی در این جلسات صحبت در خصوص مسائل سیاسی کشور میشد اما بیشتر بحثها در خصوص قرآن، صوت و لحن و تجوید و بیان نکات تفسیری قرآن بود و من هم جلسات قرآن از سال 50-51 در محله 17 شهریور نیز داشتم که بیشتر در آن در خصوص مسائل پیرامون انقلاب بحث و تبادل نظر میکردیم که علاوه بر آن کلاس سرودهای انقلابی، نمایشها و تئاترهای انقلابی با بچههای محل داشتیم.
این پیشکسوت قرآنی کشورمان در خصوص خاطره دیگرش، اظهار میکند: مغازهای پیش از پیروزی انقلاب اسلامی داشتم که در آن نوارهای قرآن، سرودههای انقلابی و سخنرانیهای انقلابی را میفروختم که در آن زمان اطلاعایههایی از سخنرانی امام(ره) را چاپ میکردیم و در اختیار مردم قرار میدادیم.
وی میافزاید: یک بار ساواک با ماشینی که چهار نفر دیگر نیز در آن سوار بودند، جلوی من را که راکب موتور بودم گرفتند و نتوانستم حرکت کنم و راننده از من پرسید«چیز میز چی داری؟» مرادش اعلامیه و اطلاعیه بود، در همان حین خداوند رحمان نکتهای را به ذهن من رساند که شاید این را بگویم و از دستشان رهایی پیدا کنم و گفتم «پول و مول اصلا ندارم» و آن فردی که در صندلی عقب ماشین نشسته بود گفت «هالوه، ولش کن» که از دستشون رها شدم.
شریف اظهار میکند: زیر کاپشنم پر از اعلامیه از سخنرانیهای حضرت امام خمینی(ره) بود که الحمدلله از دست آنها نجات پیدا کردم.