علیرضا رضاخواه، روزنامهنگار و تحلیلگر مسائل بینالمللی در گفتوگو با ایکنا از اصفهان با تأکید بر اینکه برای فهم دقیقتر اهداف آمریکا و متحدانش از حمله به سوریه، سیر تحولات میدانی این کشور را در یک سال گذشته باید مورد بررسی قرار داد، اظهار کرد: مخالفان دولت مرکزی سوریه به ترتیب طی یک حرکت دومینووار در حال شکست هستند و تا قبل از این حمله، مهمترین مناطقی که در اختیار داشتند، غوطه شرقی و مشخصا منطقه دوما و ادلب بود.
وی افزود: غوطه شرقی به دلیل نزدیک بودن به دمشق از حساسیت بالایی برخوردار بود و عملیات حساب شده نیروهای مقاومت دوما باعث شد تا آخرین امید مخالفان از بین برود و با تسلیم تروریستهای مسلح و انتقال آنها از دوما، میتوان گفت تمام امید مخالفان برای شکست محور مقاومت از بین رفت؛ بنابراین بدیهی بود که طبق یک روند قابل پیشبینی این اتفاقات رخ دهد، یعنی ابتدا غربیها با هجمه رسانهای وانمود کردند که یک فاجعه حقوق بشری رخ داده و سپس با یک عملیات شیمیایی غیر واقعی سعی کردند تا اقدامی نظامی را برای امیدبخشی به تروریستها انجام دهند. این روند قبلا در ماجرای بازپسگیری حلب اتفاق افتاده بود و اکنون نیز دوباره تکرار شده است.
این تحلیلگر مسائل بینالمللی ادامه داد: رئیسجمهور آمریکا به دلیل مشکلات داخلی این کشور، به بار روانی این ماجرا دامن زد و حمله نمادینی را انجام داد، کما اینکه کارشناسان قبل از وقوع حمله معتقد بودند که اهداف جدی و استراتژی کلان در پس این تصمیم وجود ندارد و حمله، طولانی مدت نخواهد بود؛ همین اتفاق نیز رخ داد و این حمله بیش از آنکه تغییر دهنده قواعد بازی در خاک سوریه باشد، اقدامی نمادین است تا غرب وانمود کند که همچنان تلاش خود را انجام میدهد و در سوریه حضور دارد.
وی با بیان اینکه رئیسجمهور آمریکا مثل یک کاسب سعی میکرد تا از این اقدام، منافع مادی آمریکا را تأمین کند و بخشی از میلیاردها دلاری که پس از دیدار با بن سلمان از عربستان دریافت کرد، صرف پرتاب موشک به سوریه شد، تصریح کرد: در یک جمعبندی میتوان گفت که آمریکا در سوریه دچار سردرگمی استراتژیک میباشد و این سردرگمی همچنان ادامه دارد؛ هدف کوتاه مدت آمریکا از این حمله نیز سیاست شیردوشی عربستان بوده که محقق شده است.
آمریکا آمادگی انجام یک حمله بزرگ را ندارد
رضاخواه خاطرنشان کرد: فضای بینالمللی به گونهای نیست که آمریکا آمادگی انجام یک جنگ بزرگ را داشته باشد، حمله روز گذشته نیز نمادین بود و حتی پایگاهها و مراکزی که مورد هدف قرار گرفت، مراکز مهم و راهبردی نبوده است و حتی اخبار و شایعاتی وجود دارد مبنی بر اینکه آمریکاییها از قبل به روسها اعلام کرده بودند که کدام مراکز را هدف قرار میدهند تا تخلیه شوند. این حمله بیشتر تلاشی به منظور حفظ آبرو و پرستیژ آمریکا در سطح بینالملل بود که البته این اتفاق رخ نداد.
وی با بیان اینکه پاسخ محور مقاومت نسبت به این حمله، واکنشی نبوده، چنانکه در برابر حمله هوایی اسرائیل به پایگاه T4 نیز همینگونه بود، گفت: محور مقاومت خود تصمیم میگیرد که کجا، چگونه و در چه میدانی پاسخ دهد و پاسخ انفعالی یا واکنشی، یک تصمیم مناسب نظامی نیست. راهبرد اصلی جریان مقاومت، پاکسازی سوریه و برقراری مجدد کریدور مقاومت در منطقه به شمار میرود و سیاستی است که فارغ از هر گونه ترقه بازی مخالفان، در سوریه دنبال میکند.
این تحلیلگر مسائل بینالمللی با تأکید بر اینکه بعید است این حمله در حوزه نظامی و میدانی تحولات سوریه تأثیری داشته باشد، افزود: در شش سال گذشته برای تمام کارشناسان محرز شده که آنچه نتیجه بحران سوریه را در حوزه نظامی مشخص میکند، نیروی زمینی است، همان چیزی که غرب به هیچوجه در سوریه از آن برخوردار نیست و اینکه تکثر جریان معارضین سوریه باعث میشود که یک نیروی زمینی قابل اتکا برای غربیها یا کشور دیگری وجود نداشته باشد.
وی ادامه داد: قطببندیهای منطقه قبل از این حمله شکل گرفته بود و ورود طرفین به عرصه یک جنگ سرد جدید و شکلگیری یک نظام چند قطبی، سالهای زیادی است که اتفاق افتاده و این حمله، نقطه عطف محسوب نمیشود. اگر حملههای سابق آمریکا به سوریه را نیز بررسی کنید، متوجه میشوید که این حملات هیچ اتفاق جدیدی را رقم نزده است.
انتهای پیام