پناهندگی و بندگی
کد خبر: 3707538
تاریخ انتشار : ۰۱ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۱۴:۴۱
مناجات شعبانیه/ برداشت سوم؛

پناهندگی و بندگی

گروه معارف- احاطه تام و تمام خداوند به «من» و مراتب نفس، خواسته‌ها و آرزوها؛ پنهان و آشکارها؛ نفع و ضررها و رزق و موقعیت‌های انسان، دلیل متقنی است که خود را کاملا در برابر اراده خداوند مستحیل بدانیم و خود را به او بسپاریم و این درخواست پناهندگی و اظهار بندگی است.

به گزارش ایکنا از اصفهان در فرازی از مناجات شعبانیه آمده است: «وَ تَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِی وَ تَخْبُرُ حَاجَتِی وَ تَعْرِفُ ضَمِیرِی وَ لا یَخْفَى عَلَیْکَ أَمْرُ مُنْقَلَبِی وَ مَثْوَایَ وَ مَا أُرِیدُ أَنْ أُبْدِئَ بِهِ مِنْ مَنْطِقِی وَ أَتَفَوَّهَ بِهِ مِنْ طَلِبَتِی وَ أَرْجُوهُ لِعَاقِبَتِی وَ قَدْ جَرَتْ مَقَادِیرُکَ عَلَیَّ یَا سَیِّدِی فِیمَا یَکُونُ مِنِّی إِلَى آخِرِ عُمْرِی مِنْ سَرِیرَتِی وَ عَلانِیَتِی وَ بِیَدِکَ لا بِیَدِ غَیْرِکَ زِیَادَتِی وَ نَقْصِی وَ نَفْعِی وَ ضَرِّی إِلَهِی إِنْ حَرَمْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی یَرْزُقُنِی وَ إِنْ خَذَلْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی یَنْصُرُنِی؛ آنچه را که در درون دارم مى‏دانى، بر حاجتم خبر دارى، نهانم را مى‏شناسى،کار بازگشت به آخرت و خانه ابدى‏ام بر تو پوشیده نیست، و آنچه که مى‏خواهم به زبان‏ آرم، و خواهش خویش را بازگو کنم و هم آنچه را که براى عاقبتم امید دارم، بر تو پنهان نیست، همانا آنچه تقدیر نموده‏اى بر من‏ اى آقاى من در آنچه که تا پایان عمر بر من فرود مى‏آید از نهان و آشکارم جارى شده است، و تنها به دست توست نه به دست‏ غیر تو فزونى و کاستى‏ام و سود و زیانم، خدایا!اگر محرومم کنى پس کیست آن‏که به من روزى دهد؟ و اگر خوارم ‏سازى پس‏ کیست آن‏که به من یارى رساند».
نفس؛ به تعبیر ابن سینا نفس جوهر روحانی و کمال اول برای جسم طبیعی است. آن را ساحت غیرمادی انسان نامیده‌اند که شئون مادی بدن و نیازهای آن را تدبیرمی‌کند و علم و حضور معلوم و یا اعیان خارجی در نزد آن رخ می‌دهد. قرآن نفس را دارای مراتب و انواع مختلف دانسته (امّاره، لوّامه و مطمئنّه) و آن را ملهم از فجور و تقوی دانسته است؛ (فالهمها فجورها و تقویها) و فرمان مواظبت از آن را داده؛ (علیکم انفسکم، مواظب خودتان باشید) و یا (يا ايّها الذين آمنوا قوا انفسكم واهليكم ناراً....خود و خانواده خود را از آتشى كه هیزم آن مردمان (گنهكار) و سنگ ها هستند، حفظ كنید».
علی (ع) نیز در جای جای کلماتش در دعای کمیل این واژه را بکار برده و از ظلم به آن (ظلمت نفسی) و تقصیر و اسراف در حق آن (بعد تقصیری و اسرافی علی نفسی) سخن گفته و امام سجاد (ع) نیز در مناجات شاکین از آن نزد خداوند شکایت برده است (إِلَهِی إِلَیْكَ أَشْكُو نَفْساً بِالسُّوءِ أَمَّارَةً وَ إِلَى الْخَطِیئَةِ مُبَادِرَةً....).
کاربست کلمات تعلم و تخبر و تعرف برای ما فی نفسی و حاجتی و ضمیری، در خود ظرائفی دارد و به شناخت ماهیت دعا و برداشت عمیق تر از آن کمک خواهد کرد. نفس، جایگاه نقش بستن معلومات شمرده شده و زشتی‌ها و پاکی‌ها را آموخته است و همچنین می‌تواند هر یک از مراتب و انواع گفته شده را واجد شده باشد. همه آنچه می‌دانیم از تصورات و تصدیقاتمان و همه آنچه که هستیم زشت یا زیبا، همه در نزد خدا دانسته و حاضر است و حاجت‌ها و نیازهای‌مان را نیزهمه آگاه و خبردارد. آگاهی و خبرداشتن مرتبه‌ای متفاوت از علم داشتن است.
ممکن است شما موضوعی را علم داشته باشید و آن را بدانید اما از نتایج و پیامدهایش بی خبر باشید، مثلا بدانید که فلانی فرد فقیر و نیازمندی است، اما ندانید که امروز به چه چیزی محتاج شده و کارش کجا به مشکل خورده و ...؛ این کلام امام، خداوند را آگاه و خبردار از نیازهای ما معرفی می‌کند.
و تعرف ضمیری، او کسی است که ضمیر و درون مرا می‌شناسد حتی ضمیر ناخودآگاه و پنهان مرا. افکار و احساسات و عواطف ما برخی آگاهانه و تحت کنترل اراده ما هستند و در ضمیر آگاه ما خانه کرده‌اند و برخی نیز عمیق‌تر رفته‌اند و به باطن ضمیر ما رسیده‌اند و در آن جای گرفته‌اند. مکنوناتی که در نفس نهادینه شده‌اند و خودکار عمل می‌کنند و حتی بر اراده بشر نیز تاثیر دارند. خداوند همه این مکنونات آشکار و پنهان ما که علت نیازها و شکل دهنده شاکله ما هستند را می‌شناسد. پس او هم علت‌ها را می‌شناسد هم نیازها را با خبر است و هم وضعیت وجودی ما را می‌داند. آیا از چنین خدایی می‌تواند آنچه که به زبان خواهد آمد پنهان باشد؟ و یا آن چه که از نیازهایم که زبان به آن باز خواهم کرد و یا برای عاقبتم به آن امید بسته‌ام؟

چنین خداوندی با این احاطه تام که از حضور بی‌نهایتش خبر می‌دهد، همان کسی است که مقادیر و اندازه‌های من را تعیین و تقدیر کرده و حدود وجود من و همه هستی کار اوست. همین قدرها و اندازه‌ها و استعدادها و امکانات ماست که اینک در تعامل با جهان به جریان افتاده و تا پایان عمرم همه آنچه هستم را شکل خواهد داد، همهِ پنهان و آشکارم از همان اندازه‌ها نشات می‌گیرد و جاری می‌شود. شاید امام (ع) می‌خواهد امید به عاقبتی (ارجوه لعاقبتی) را که هم اکنون اشاره کرده است، مدلل کند و بگوید که این امید و آن عاقبت به این قدرهای وجودی وابسته است. قدرهایی که او برایمان اندازه کرده و ما باید در حد و اندازه آنها حرکت کنیم. در عاقبت هم میزان نقد کردن آن استعدادها و اندازه‌هاست که ملاک است نه اورده ها که نسبت آورده‌های‌مان به داشته‌ها و اندازه‌ها، همان سعی .
عبارت زیادتی و نقصی، شاید به خود انسان باز می‌گردد و نه داشته‌هایش بلکه فزونی و کاستی وجودیست. نفع و ضرر به کار و نتیجه اعمال است، اما فزونی و کاستی به خود انسان الصاق شده و این‌ها همه در دست اوست و تحت اراده و قاموسی که بر هستی و انسان مقرر کرده است. این که در عالم موثری جز او نبینیم؛ این روح جملات پایانی این فراز از دعاست که رزق را آن هم رزق گسترده که نه تنها تن، بلکه احساس و عاطفه و فکر وذهن وعقل و روح ما را هم در بر می‌گیرد، تنها در دست او ببینیم و خواری و پیروزی را هم به همچنین.
گویی با این اقرار به احاطه تام و تمام خداوند به «من» و مراتب نفسم و خواسته‌ها و آرزوهایم و پنهان و آشکارم و نفع و ضررم و رزق و موقعیتم خود را کاملا در اراده خداوند مستحیل می‌نمایم و خود را به او می‌سپارم.این درخواست پناهندگی و اظهار بندگی است.

یادداشت از داریوش اسماعیلی/ معاون فرهنگی جهاددانشگاهی واحد اصفهان

مطالب مرتبط
captcha