به گزارش خبرنگار ایکنا؛ نشست علمی «بررسی روایتشناختی خطبه اول نهجالبلاغه» عصر امروز با حضور احمد پاکتچی در بنیاد نهجالبلاغه برگزار شد. پاکتچی در آغاز سخن به توضیح درباره «روایت» پرداخت و عنوان کرد: در فرهنگ آکسفورد «روایت» عبارت است از هر گزارشی که از رخدادهای مرتبط با هم ارائه میشود. این ارتباط میتواند معطوف به امر واقع باشد، میتواند حالت ذهنی و تصوری داشته باشد. به عبارت ساده روایت یعنی یک داستان که در آن روابط علّی و معلولی وجود داشته باشد. در یک گفتمان روایی با سه قسم مواجهیم: ضعیفترین نوع که پیشاداستان است و فقط در آن وقایع در کنار هم قرار میگیرند. قویتر از آن، داستان است که وقایع بر اساس ترتیب زمانی کنار هم قرار میگیرند و قویترین نوع آن پیرنگ یا روایت است که میان وقایع ارتباط علی و معلولی هم وجود دارد.
وی در ادامه به بررسی خطبه اول نهجالبلاغه پرداخت و تصریح کرد: از نظر کسانی که کار روایتشناختی میکنند خطبه اول نهجالبلاغه یک نمونه نامناسب برای کار روایتشناختی است. یکی از بحثهای جدی خطبه اول مسئله «خلقت» است، از خلقت آسمان و زمین تا خلقت انسان. دو سوم کل خطبه را بحث درباره مراحل خلقت تشکیل داده است. هم میتوان با نگاه علّی و معلولی به مسئله خلقت نگاه کرد و هم بدون این طرز نگاه به آن نگریست. مثلا آیه ۵۶ سوره ذاریات میفرماید: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ؛ و جن و انس را نیافریدم جز براى آنکه مرا بپرستند». این آیه در پی بیان علت آفرینش انسان است و رابطه علّی و معلولی را بیان میکند.
پاکتچی افزود: در فرازهای آغازین و پایانی خطبه اول نشانگرهای ترتب زمانی مشاهده نمیشود، اما در فرازهای میانی نشانگرها به تعداد قابل مشاهده است. نکته قابل توجه این است که موارد علّی و معلولی در این خطبه بسیار کم است و نشانگرهایی مانند حرف «ثمّ» که در خطبه بکار رفته است صرفا نشانگرهای زمانی هستند. این نشانگرهای نمیتوانند خطبه را تبدیل به روایت و پیرنگ کنند. ما به نشانگرهایی نیاز داریم که روابط علّی و معلولی را بیان کنند و چنین نشانگرهایی در خطبه اول بسیار کم است.
وی در ادامه عنوان کرد: یک نکته مهم این است که چرا یک داستان به پیرنگ تبدیل نمیشود؟ حذف روابط علی و معلولی و محدود کردن روایت به داستان یکی از تکنیکهای تولید رمز است. آنجایی که روابط علی و معلولی بیان میشود رمز و رازی باقی نمیماند؛ اما جایی که این روابط بیان نشود یک حدس و گمانهایی به وجود میآید. اگر یک داستانی در حد داستان باقی بماند و به مرحله پیرنگ نرسد ظرفیت بالایی برای بیان مفاهیم رازآلود پیدا میکند. حال در خطبه اول، ما با فرازهایی روبرو هستیم که هم در آن علتزدایی وجود دارد و هم علتزایی و بیان علت اتفاق میافتد.
عضو هیئت علمی دانشگاه ادامه داد: در فراز نخستین خطبه یک توضیحاتی داده میشود که هدف از بیان آن این است که شما راجع به پیدا کردن علت خاصی برای آفرینش کنجکاو نباشی: «کَائِنٌ لَا عَنْ حَدَثٍ مَوْجُودٌ لَا عَنْ عَدَمٍ مَعَ کُلِّ شَیْءٍ لَا بِمُقَارَنَةٍ وَ غَیْرُ کُلِّ شَیْءٍ لَا بِمُزَایَلَةٍ فَاعِلٌ لَا بِمَعْنَى الْحَرَکَاتِ وَ الْآلَةِ بَصِیرٌ إِذْ لَا مَنْظُورَ إِلَیْهِ مِنْ خَلْقِهِ مُتَوَحِّدٌ إِذْ لَا سَکَنَ یَسْتَأْنِسُ بِهِ وَ لَا یَسْتَوْحِشُ لِفَقْدِهِ أَنْشَأَ الْخَلْقَ إِنْشَاءً وَ ابْتَدَأَهُ ابْتِدَاءً بِلَا رَوِیَّةٍ أَجَالَهَا وَ لَا تَجْرِبَةٍ اسْتَفَادَهَا وَ لَا حَرَکَةٍ أَحْدَثَهَا». شما در این عبارات شاهد نفی ترتب زمانی هستید. حضرت میخواهند بفرمایند اگر میخواهی درباره خلقت فکر کنی اصلا به زمان فکر نکن؛ لذا حضرت مایل نیستند که قصه آفرینش را به مثابه یک داستان بیان کنند و به همین خاطر ترتب زمانی آن را حذف میکنند.
پاکتچی در ادامه خاطرنشان کرد: عبارات «ُتَوَحِّدٌ إِذْ لَا سَکَنَ یَسْتَأْنِسُ بِهِ» میخواهد بگوید اصلا انگیزه خاصی در میان نبوده است که فرضا خداوند تنها بوده باشد و بخواهد موجوداتی را بیافریند تا با آنها انس گیرد. در کل این خطبه نه نیازی برای خداوند بیان میشود ولو نیاز استعاری و نه نمونهای. هر ترجمهای از نهجالبلاغه را نگاه کنید در خطبه اول هیچ دلیلی برای خلقت ذکر نکرده است. البته منظور ما این نیست که خلقت دلیل ندارد بلکه در این متن دلیلی ذکر نشده است. حتی در فراز بعدی که به بحث خلقت فرشتگان میپردازد اصلا توضیح نمیدهد که ملائکه برای چه آفریده شدهاند؛ در حالی که در قرآن کریم فرشتگان به عنوان کارگزاران خداوند معرفی شدهاند. در فرازی که مربوط به آفرینش انسان است هیچ اشارهای نمیشود که خداوند برای چه انسان را آفریده است: «ثُمَّ جَمَعَ سُبْحَانَهُ مِنْ حَزْنِ الْأَرْضِ وَ سَهْلِهَا وَ عَذْبِهَا وَ سَبَخِهَا تُرْبَةً سَنَّهَا بِالْمَاءِ».
پاکتچی توضیح داد: اولین چرایی که در این خطبه مطرح میشود راجع به این است که چرا شیطان به انسان سجده نکرد: «فَقَالَ سُبْحَانَهُ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ اعْتَرَتْهُ الْحَمِیَّةُ وَ غَلَبَتْ عَلَیْهِ الشِّقْوَةُ وَ تَعَزَّزَ بِخِلْقَةِ النَّارِ وَ اسْتَوْهَنَ خَلْقَ الصَّلْصَالِ». حضرت در بیان این چرایی چهار توضیح روشن ارائه میکنند. این مورد اولین نمونه از مواردی است که در خطبه اول مسئله علیت مورد توجه قرار گرفته است.
وی ادامه داد: اگر آدم عجولانه این متن را بخواند به این موضوع توجه نمیکند. در تحلیل خطبه اول باید به این مسئله توجه کنیم که چرا برخی مطالب و علتها بیان شده است و برخی گفته نشده. یکی دیگر از مواردی که علتش توضیح داده شده، مسئله علت بعثت پیامبران است. حضرت میفرمایند: «لَمَّا بَدَّلَ أَکْثَرُ خَلْقِهِ عَهْدَ اللَّهِ إِلَیْهِمْ فَجَهِلُوا حَقَّهُ وَ اتَّخَذُوا الْأَنْدَادَ مَعَهُ وَ اجتبالتهم الشَّیَاطِینُ عَنْ مَعْرِفَتِهِ وَ اقْتَطَعَتْهُمْ عَنْ عِبَادَتِهِ فَبَعَثَ فِیهِمْ رُسُلَهُ؛ آنگاه که بیشتر آفریدگان، عهد خدا شکستند و حقّ او نشناختند و برای او همتایان ساختند و اهریمنان با نیرنگ، راه شناخت او بستند و مردم را از نیایش او بریدند در میان آنها پیامبران را برانگیخت».
پاکتچی تاکید کرد: خطبهای که با بیان خلقت آسمان و زمین شروع میشود و در ادامه به آفرینش انسان و بعثت انبیا میپردازد در نهایت به بیان علت سفر حج میرسد: «فَرَضَ عَلَیْکُمْ حَجَّ بَیْتِهِ الَّذِی جَعَلَهُ قِبْلَةً لِلْأَنَامِ یَرِدُونَهُ وُرُودَ الْأَنْعَامِ وَ یَأْلَهُونَ إِلَیْهِ وُلُوهَ الْحَمَامِ جَعَلَهُ سُبْحَانَهُ عَلَامَةً لِتَوَاضُعِهِمْ لِعَظَمَتِهِ وَ إِذْعَانِهِمْ لِعِزَّتِهِ وَ اخْتَارَ مِنْ خَلْقِهِ سُمَّاعاً أَجَابُوا إِلَیْهِ دَعْوَتَهُ وَ صَدَّقُوا کَلِمَتَهُ وَ وَقَفُوا مَوَاقِفَ أَنْبِیَائِهِ وَ تَشَبَّهُوا بِمَلَائِکَتِهِ الْمُطِیفِینَ بِعَرْشِهِ؛ خداوند حجّ خانه محترمش را بر شمایان واجب کرد و آن را قبله مردمان قرار داد تا، چون تشنهکامانِ به رود رسیده، سر از پا نشناخته بدان سرازیر گردند و بسان کبوتران حرم بدان پناه برند. حج نیایشی است به نشانه فروتنی انسان به پیشگاه عظمت الهی و اعتراف به عزّت سرمدی. خداوند از توده بندگانش، اطاعتگران گوش به فرمان را برگزید تا دعوت حق را لبّیک اجابت گویند و کلام او را به جان بنیوشند، و در موقعیّتهای تاریخساز و ماندگار سفیران خداوند با پای تأمّل و تفکّر بایستند و پای در جای پایشان نهند و فرشتگانی گردند که بر عرش الهی طواف کنند.»
وی تصریح کرد: ما معمولا در موضوع عبادات دنبال یافتن علتشان نیستیم، اما در این خطبه علت حج به تفصیل بیان شده است. بیشترین جایی که درباره علیت بحث شده است در همین فراز است. در این خطبه روند علتیابی از کمرنگی به سمت پررنگی پیش میروند؛ یعنی در ابتدا علتیابی وجود ندارد، اما در انتها به مرحله استنتاج میرسد. نخستین جایی که سخن از علتیابی است بحث سجده نکردن ابلیس در برابر انسان است. در آنجا استکبار ابلیس مورد توجه قرار گرفته است. در بیان علت بعثت پیامبران مسئله فریب دادن انسانها توسط ابلیس مورد توجه قرار گرفته است. ابلیس زمانی در ضعیفترین موقعیت خود قرار دارد که معنویت در کمال خود باشد.
وی ادامه داد: در این خطبه مسئله «حمیّت» و «شقاوت» ابلیس ذکر شده است. حمیت او به خاطر این بود که تنها شیطان در بین ملائکه تکروی کرد و سجده نکرد. استکبار او هم به این خاطر بود که در برابر خداوند تواضع نداشت. وقتی در خصوص طواف خانه خداوند بحث میکند این عمل را به طواف فرشتگان تشبیه میکند که نقطه مقابل استکبار ابلیس است. به تعبیر دیگر خداوند حج را علامتی قرار داد برای نشان دادن تواضع در برابر پروردگار، در مقابل استکبار ابلیس: «جَعَلَهُ سُبْحَانَهُ عَلَامَةً لِتَوَاضُعِهِمْ لِعَظَمَتِهِ». حج برای مبارزه با استکبار و تواضع در برابر پروردگار قرار داده شده است.
پژوهشگر علوم قرآن و حدیث خاطر نشان کرد: در این خطبه علتیابی اول عبارت است از «توحد ابلیس» و اینکه از اجتماع ملائک خارج شد. در علتیابی دوم بحث از ارسال رسل در زمانی است که مردم عهد الهی را نقض کردند. در علتیابی سوم بحث از این است که پیامبر اسلام توانست مردم را از تشتت رهایی بخشند: «أَهْلُ الْأَرْضِ یَوْمَئِذٍ مِلَلٌ مُتَفَرِّقَةٌ وَ أَهْوَاءٌ مُنْتَشِرَةٌ وَ طَرَائِقُ مُتَشَتِّتَةٌ بَیْنَ مُشَبِّهٍ لِلَّهِ بِخَلْقِهِ أَوْ مُلْحِدٍ فِی اسْمِهِ أَوْ مُشِیرٍ إِلَى غَیْرِهِ فَهَدَاهُمْ بِهِ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ أَنْقَذَهُمْ بِمَکَانِهِ مِنَ الْجَهَالَةِ؛ در شبانگاه طلوع اسلام، پریشانی و نابسامانی همه جا سایهگستر بود، و ملّتهای روی زمین در اسارت تفرقه، آرزوهای پراکنده، و آیینهای یاوه بودند: گاه خدای را به آفریدگانش مانند کرده، و یا صفاتی دور از ساحت قدسش بدو نسبت داده، و یا بر آستان خدایگانی سر نهاده. پس خدای عزیز به نور خاتم، آنان را به راه آورد و به برکت او از نادانی رهاند.»
وی در پایان گفت: در علت یابی چهارم مسئله حج بیان میشود. حج باعث میشود مردم دور هم جمع شوند: «یَأْلَهُونَ إِلَیْهِ وُلُوهَ الْحَمَامِ». مشاهده میکنیم که میان این چهار فراز ارتباط منطقی روایتشناختی بر قرار است. مضمون این خطبه از لحاظ علیتشناسی عبارت است از: یک، نفی توحد و رفتن به سمت یکرنگی و جماعت؛ دو، نفی استکبار و خضوع در برابر خداوند. به عبارتی قسمت حج، بخش نتیجهگیری خطبه است. روند علتیابی در نهایت به تراکم حداکثری میرسد که نتیجه خطبه را بیان میکند.
انتهای پیام