به گزارش ایکنا از لرستان، بهمناسبت 25 اردیبهشت که بهنام روز پاسداشت زبان فارسی و بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی نامگذاری شده است، آیین روز پاسداشت زبان فـارسی و بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فـردوسی در دانشگاه لرستان برگزار شد.
از بخشهای این همایش که بههمت گروههای علمی دانشگاه لرستان و مرکز تخصیی فرهنگ و ادبیات بومی جهاد دانشگاهی لرستان برگزار شد، میتوان به اجرای ورزشهای پهلوانی، نقالی و شاهنامهخوانی به زبانهای بومی لرستان و سخنرانی پیرامون تاثیر شاهنامه بر فرهنگ گرجستان و آسیای صغیر اشاره کرد.
این همایش با هدف ترویج فرهنگ ملی ایران و شاهنامهخوانی و نقالی برگزار شد، کمااینکه لرستان از معدود استانهایی است که فضای شاهنامهخوانی در آن زنده است و این استان بهعنوان پاتخت شاهنامهخوانی و نقالی معروف است.
فردوسی؛ شاعری اهل خرد و حکمت
بنا بر این گزارش، 25 اردیبهشتماه در تقویم کشور ما بهنام روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی و پاسداشت زبان فارسی نامگذاری شده است، فردوسی در سال ۳۲۹ هجری قمری برابر با ۳۱۹ خورشیدی و ۹۴۰ میلادی در روستای پاژ در شهرستان توس در خراسان دیده به جهان گشود.
نام او همهجا ابوالقاسم فردوسی شناخته شده است. نام کوچک او را در بنمایههای کهنتر «حسن» نیز نوشتهاند. پدرش از دهقانان طوس بود که ثروت و موقعیت قابلتوجهی داشت.
وی از همان زمان که به کسب علم و دانش میپرداخت، به خواندن داستان هم علاقهمند شد درباره دوران کودکی و جوانی فردوسی نه خود شاعر سخنی گفته و نه در بنمایههای کهن جز افسانه و خیالبافی چیزی به چشم میخورد. با این حال از دقت در ساختار زبانی و بافت تاریخی ـ فرهنگی شاهنامه، میتوان دریافت که او در دوران پرورش و بالندگی خویش از راه مطالعه و ژرفنگری در سرودهها و نوشتارهای پیشینیان خویش سرمایهٔ کلانی اندوخته که بعدها دستمایهٔ او در سرایش شاهنامه شده است.
همچنین از شاهنامه و زندگینامه فردوسی اینگونه برداشت کردهاند که فردوسی با زبان عربی و دیوانهای شاعران عرب و نیز با زبان پهلوی آشنا بوده است.
فردوسی در جوانی با درآمدی که از املاک پدرش به دست میآورد، به کسی محتاج نبود؛ اما بهتدریج، آن اموال را از دست داد و به تهیدستی گرفتار شد.
فردوسی شاعری پاکیزه زبان است، او در تمام شاهنامه حتی یکبار دهان را به بد نمیآلاید، شاهنامه که تاریخ چند هزار ساله ایران زمین است تلخ و شیرین و زشت و زیبای زیادی اتفاق میافتد، اما زبان و دهان فردوسی همیشه پاک است، گرد هزل و طیبت نمیگردد.
فردوسی شاعری معتقد و مؤمن به ولایت معصومین(ع) بود و خود را بنده اهلبیت نبی و ستاینده خاک پای وصی میدانست و افتخار میکرد که مسلمان و شیعه است.
ویژگیهای شاهنامه فردوسی
از ویژگیهای شاهنامه فردوسی نیز میتوان به مواردی اشاره کرد ازجمله اینکه شاهنامه مدح خداوند را از طریق خرد آغاز میکند به بیان دیگر فردوسی اهل خرد و حکمت است کمااینکه شاهنامه چنین آغاز میشود، «بنام خداوند جان و خرد»، دوم اینکه در تمام متون شاهنامه فردوسی آموزش دینداری و خداشناسی میدهد، هر نامه که در شاهنامه نوشته میشود با نام خداوند آغاز میشود، مثلا: «یکی نامه فرمود نزدیک سام/سراسر نوید و درود و پیام/نخست از جهانآفرین یاد کرد/که هم داد فرمود و هم داد کرد».
هر پهلوان ستوده شاهنامه در موقع مشکلات از خداوند کمک میخواهد، رستم پهلوان شاهنامه همیشه قبل از نبرد و کارهای صعب بدن خود را میشوید «غسل میکند» و از خداوند کمک میخواهد، پس از هر پیروزی پهلوانان شاهنامه خداوند را شکر میگویند، شاید کمتر کتابی باشد که تا این حد نام خداوند در آن آمده باشد، پهلوانان شاهنامه که با احترام از آنها یاد میشود در تصویری که فردوسی ترسیم کرده افرادی خداشناس، رادمرد، راستگو، آزاده و وطندوست هستند.
شاهنامه فلسفه زندگی از نظر فردوسی و سرود مهر ایران است و میتوان گفت شاهنامه چشمه درخت ملیت است. این کتاب به 30 زبان دنیا ازجمله انگلیسی، آلمانی و دانمارکی و ایتالیایی ترجمه شده و اولین ترجمه این کتاب در قرن 18 بوده و میتوان گفت شاهنامه یک اثر مهم جهانی بهشمار میرود.
عفتگرایی دیگر ویژگی شعر فردوسی در شاهنامه است، فردوسی بهترین زیور و آرایش را برای مردان و زنان عفت و پوشیدگی و پاکی زن را در حجاب میشناسد وی اینچنین به زن دعا میکند: «سیه نرگسانش پُر از شرم باد/رخانش همیشه پُر آزرم باد» همچنین مردان و پهلوان شاهنامه هیچگاه گرد بیعفتی نمیگردند.
شاهنامه فردوسی آموزش پایداری و استواری در برابر اعتقادات دینی است
در تمام شاهنامه امر به نیکی کردن میشود. همیشه یادآوری میشود که کار بد نتیجه بد دارد، فردوسی بهعنوان یک مسلمان پاک اعتقاد به حدیث و آیات قرآنی توجه زیاد دارد، خودآگاه یا ناخودآگاه آنها را در متن شاهنامه میآورد. مثلاً در داستان رستم و اسفندیار وقتی مادر اسفدریار لابه میکند که اسفندیار به جنگ رستم نرود زیرا کشته خواهد شد اسفندیار چنین میگوید: «مرا گر به زابل سر آید زمان/بدان سو کشد گردش آسمان» این بیت در واقع ترجمه این حدیث است که اگر مقدر باشد انسان در سرزمینی بمیرد در آن سرزمین حاجتی برای او پیش میآید تا بدانجا رود و در آن زمین بمیرد. لذا میتوان گفت شاهنامه فردوسی آموزش پایداری و استواری در برابر اعتقادات دینی است.
فردوسی پیشینه و تاریخ قوم ایرانی را پاسداری کرده است شاهنامه در واقع شناسنامه و تاریخ ایران زمین است شاید اگر فردوسی نبود تاریخ ایران زمین توسط بیگانگان جور دیگری معرفی میشد.پس میتوان گفت شاهنامه قاموس و قانون زبان فارسی است
بهرهگیری اشعار فردوسی از صنایع ادبی با محتوای قرآنی فردوسی در سرایش ابیات شاهنامه متأثر از متن آیات قرآن و نیز معانی و بیان و بلاغت ادبی کلامالله مجید بوده است، توضیح داد: بهعنوان نمونه فردوسی در ابیات آغازین شاهنامه به ستایش خرد میپردازد و میگوید «کنون ای خردمند ارج خرد/بدین جایگه گفتن اندر خورد/خرد بهتر از هرچه ایزدت داد/ ستایش خرد را به از راه داد/خرد رهنمای و خرد دلگشای/خرد دست گیرد به هر دو سرای» که اشاره به أَفَلَا تَعْقِلُونَ است که بارها در آیات مختلف قرآن کریم آمده است. همچنین به حدیث «العقل نبی الباطن» اشاره دارد. فردوسی به زیبایی از ایجاز قرآن و حدیث در بیان مفهومی بلند استفاده کرده است.
تاثیرپذیری فردوسی از قرآنکریم
البته تاثیرپذیری از قرآنکریم به اینگونه نبوده که فردوسی قرآن را جلوی خود بگذارد و بر اساس آیات شعر بنویسد، بلکه با توجه به اشعار و مفاهیم ابیات شاهنامه درمییابیم که فرهنگ قرآن و آشنایی با ابیات قرآن در ذهنش جایگیر بوده است. شاهنامه فردوسی با اینکه اثری حماسی است به قرآن کریم نظر داشته و در جایجای ابیاتش از مجازها، کنایهها، علم معانی و ایجاز و اطنابهای قرآن استفاده شده است.
سرایش شاهنامه در زمانی بود که ۵۰۰ سال از ورود اسلام به کشور میگذشت و خصوصاً خراسان که محل زندگی فردوسی بود، قلمرو محل سکونت بسیاری از علمای دین و فقهای سترگ در آن زمان بوده است.
در شاهنامه فردوسی ابیاتی قابل توجه در نعت پیامبر اسلام و خلفای راشدین ازجمله امام اول شیعیان آمده که نشاندهنده اندیشه اسلامی و ارادت فردوسی به دین مبین اسلام است. با اینکه فردوسی سنیمذهب بوده، ولی به امام علی(ع) ارادت خاصی داشته است.
بر اساس ابیاتی در خود شاهنامه و همچنین با مطالعه زندگینامه فردوسی و منابع اولیهای چون آثار نظامی عروضی و نصیرالدین قزوینی، فردوسی یک مسلمان شیعه بود؛ ولی برخی از پژوهشگران اخیراً در مورد مذهب وی و شاخهٔ شیعی آن اظهار تردید کردهاند.
فردوسی میبایست پس از سال ۴۰۵ هجری قمری و پیشاز سال ۴۱۱ هجری قمری از جهان رفته باشد.پس از مرگ، واعظ طبرستان بهدلیل شیعه بودن فردوسی از به خاکسپاری پیکر فردوسی در گورستان مسلمانان جلوگیری کرد و به ناچار در باغ خود وی در توس به خاک سپرده شد. آرامگاه فردوسی بین سالهای ۱۳۰۷ تا ۱۳۱۳ به دستور رضاشاه بازسازی شد.
انتهای پیام