اشاره قرآن به ظرفیت‌های وجودی انسان به مثابه عالم کبیر
کد خبر: 3715033
تاریخ انتشار : ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۱۲:۰۹
اعواني تبیین كرد:

اشاره قرآن به ظرفیت‌های وجودی انسان به مثابه عالم کبیر

گروه اندیشه ــ غلامرضا اعوانی با اشاره به دلایل اشرفیت و برتری انسان نسبت بر سایر موجودات از منظر قرآن کریم، از او به عنوان عالم کبیر یاد کرد.

اشاره قرآن به ظرفیت‌های وجودی انسان به مثابه عالم کبیر
به گزارش خبرنگار ایکنا؛ بیست و دومین همایش بزرگداشت ملاصدرا با عنوان فلسفه و پرستش و نیایش صبح امروز در مجموعه فرهنگی آدینه آغاز شد.
غلامرضا اعوانی، استاد فلسفه دانشگاه شهید بهشتی که به عنوان سخنران در این همایش حضور داشت به بیان دیدگاه‌های خود در خصوص مسئله دعا از منظر قرآن کریم پرداخت و عنوان کرد: حکمت قرآنی خیلی گویا است، منتهی باید نسبت به آن دقت کرد، چنانکه حکمای اسلامی این دقت را داشته‌اند. نمونه‌ای از آیاتی که به موضوع دعا اشاره دارد این است: «قُلْ مَا یَعْبَأُ بِکُمْ رَبِّی لَوْلَا دُعَاؤُکُمْ؛ بگو اگر دعاى شما نباشد پروردگارم هیچ اعتنایى به شما نمى‌کند» (فرقان/۷۷). همچنین آیه «أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ؛ یا [کیست]آن کس که درمانده را، چون وى را بخواند اجابت مى‌کند و گرفتارى را برطرف مى‏گرداند» (نمل/۶۲).

وی افزود: در آیات قرآن گاهی مسئله اجابت مطرح است و گاهی مسئله استجابت. استجابت یعنی از خداوند طلب حاجت می‌کنیم. هر جا در مورد انبیا کلمه استجابت به کار رفته است معنای اجابت دارد. بخش دیگری از آیات قرآن که در خصوص دعا است در مورد دعای انبیای الهی مانند دعای زکریا ابراهیم و ... است. یک مبانی وجود دارد که ما را به فهم دعا نزدیک می‌کند. یکی از این مبانی در ارتباط با عالم صغیر و عالم کبیر است که توسط حکما مطرح شده است.

اعوانی تاکید کرد: از نظر حکما، جهان عالم کبیر است و انسان عالم صغیر؛ اما دیدگاه اولیا و انبیا برعکس است؛ یعنی انسان را عالم کبیر می‌دانند و جهان را عالم صغیر. برای این امر دلایلی وجود دارد از جمله اینکه فقط انسان مظهر کل اسمای الهی است: «عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کُلَّهَا؛ و [خدا]همه [معانى]نام‌ها را به آدم آموخت‏» (بقره/۳۱). این بهترین تعریف انسان است. دوم اینکه اگر به استناد آیه «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ؛ و جن و انس را نیافریدم جز براى آنکه مرا بپرستند (سوره ذاریات ایه ۵۶)» عبادت غایت عالم باشد، این غایت فقط در انسان تحقق پیدا می‌کند؛ نه در فرشته و نه در هیچ موجود دیگر.

وی افزود: انسان هنگام دعا اتصال تام و قرب وجودی به خداوند دارد و همه ذرات فرمانبردار او هستند. عالم مسخر اوست گرچه انسان در عالم است. خداوند عالم را مسخر انسان کرده است: «خَلَقتُ الأَشیاءَ لِأَجلِک وخَلَقتُکَ لِأَجلی؛ اشیا را برای تو آفریدم، اما تو را برای خودم خلق کردم». یکی از وجوه شرافت انسان این روایت است: «لم تسعنی أرضی ولا سمائی ولکن وسعنی قلب عبدی المؤمن؛ زمین و آسمان وسعت مرا ندارد، اما قلب عبد مومن وسعت مرا دارد». خدا در هیچ چیز جای نمی‌گیرد جز قلب انسان مومن. این شان انسان را می‌رساند.

کریم مجتهدی، استاد فلسفه دانشگاه تهران در این همایش به بیان نظرات خود با عنوان مناجات و فلسفه پرداخت و اظهار کرد: من چهارچوب بحثم را مقید به تاریخ فلسفه می‌کنم. در هر صورت نمی‌شود فلسفه را از تاریخ فلسفه جدا کرد. فلسفه در تاریخ خودش زنده است. فلسفه در حرکت جوهری خودش وجود دارد و حرکت جوهری آن همان تاریخ فلسفه است.

وی ادامه داد: یک منطقی بر این حرکت مترتب است. توجه به آنچه به مرور در حیات فلسفه در بستر زمان رخ می‌دهد بسیار مهم است. در اینجا نمی‌شود بحث را به دنیای شرق و غرب منحصر کرد. فلسفه یادآوری مفردات نیست. فلسفه موضع‌گیری نیست بلکه فلسفه دعوت به یادگیری است. دانشجویان فلسفه باید بدانند اگر فلسفه می‌خوانند در درجه اول فلسفه همان درس خواندن است. فلسفه دانشگاهی است که محدود به در و دیوار نمی‌شود و وسعت دارد.

وی در ادامه خاطرنشان کرد: باید توجه داشته باشیم که ما در درجه اول جاندار هستیم و خداوند ما را زنده آفریده است. ما نمی‌توانیم بگوییم فقط حیوان ناطقیم بلکه ما در درجه اول حیوان جانداریم و این امر مقتضیات و احتیاجات خود را دارد. انسان باید تربیت شود و در اینجا فلسفه حرف اول را می‌زند. اینکه انسان باید تربیت شود در جهت خلقت اوست. خداوند به بندگان نادان نیاز ندارد بلکه به آن بندگان جاهد و مسئول عنوان انسان اطلاق می‌شود.

مجتهدی در بخش مهم سخنان خود تصریح کرد: شاید عنوان مناجات با فلسفه منافات داشته باشد ولی در عین حال افرادی مثل دکارت به‌خوبی فهمیدند که بدون استحکام بخشی به پایه‌های شناخت و روش به جایی نمی‌رسند. فکر می‌کنم دکارت منجر نمی‌شود به خدا وجود دارد بلکه اعتقاد شما به اینکه خدا وجود دارد منتج می‌شود به اینکه از طریق فکر کردن وجود خود را اثبات کنید. من فکر می‌کنم از لحاظ اثباتی تقدم دارد، اما از لحاظ ثبوتی خداوند اولیت دارد. در ساختار فکر دکارت و سیاست فکری او مسلم است که وی هم به اعتقاد به خدا توجه دارد و هم به کلام. در نتیجه فلسفه الزاما با اعتقادات اختلاف ندارد.

گزارش از مصطفی شاکری

انتهای پیام
captcha