به گزارش ایکنا؛ «سبک زندگی نبوی؛ شایسته سالاری در مدیریت انسانی»، عنوان یکی از جدیدترین تألیفات مصطفی دلشاد تهرانی، استاد دانشگاه و پژوهشگر حوزه اخلاق است که روانه بازار نشر شده است.
نگارنده در بخشهایی از کتاب با طرح بحث «رعایت اهلیت، سنتی الهی» به ارائه مطالبی پرداخته است که در ادامه میخوانید:
رعایت اهلیت در انتخاب افراد و واگذاری کارها، از مهمترین مسائل در مدیریت است، یعنی کسی که قرار است مسئولیت کاری را عهدهدار شود، در مسندی قرار گیرد؛ باید شایستگیهای لازم را برای آن مسئولیت دارا باشد و به اصطلاح اهلیت آن کار را داشته باشد. سنت الهی چنین است که خداوند به هیچ کس جز بر اساس شایستگیها و اهلیتهای لازم مسئولیتی نمیدهد: «وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ» هنگامی که خداوند ابراهیم را با وسایل گوناگون آزمود و او به خوبی از عهده آزمایش برآمد، خداوند به او فرمود: من تو را پیشوا و رهبر مردم قرار دادم؛ ابراهیم گفت: از دودمان من(نیز پیشوایان قرار ده)؛ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد (و تنها آن دسته از فرزندان تو که شایسته باشند به پیشوایی خواهند رسید).
خدای متعال حضرت ابراهیم خلیل(ع) را پس از آزمایشهای فراوان به مقام پیشوایی مردمان منصوب کرد، آن زمان که اهلیت او برای این مقام مسلم شد، عهد خداوند به او رسید. ابتلا و بلا هر دو به معنی امتحان و آزمایش کردن است، به این ترتیب که کاری را به کسی پیشنهاد میکنند تا صفات باطنی او مانند اطاعت، شجاعت، سخاوت، عفت، علم، وفا و میزان آنها را دریابند و بدیهی است که امتحان اشخاص همواره باید به وسیله عمل باشد نه سخن، زیرا تنها چیزی که میتواند صفات واقعی انسان را آشکار سازد عمل است؛ زیرا سخن میتواند راست یا دروغ باشد؛ و خداوند که در این آیه میفرماید ابراهیم را پروردگارش به کلمات آزمایش کرد، منظور از کلمات اعمال و عهدها و پیمانهایی است که کلمات حاکی از آن بوده است نه خود الفاظ. مقصود از کلمات یک سلسله آزمایشها و وظایف دشواری بوده است که شایستگی لازم برای عهدهدار شدن مقام پیشوایی مردمان را دارد. ابراهیم شایستگی خود را در همه آزمایشها نشان داد: دستور قربانی فرزند، قرار دادن زن و فرزند در سرزمین خشک و بی گیاه، مهاجرت از سرزمین بت پرستان، شکستن بتها، رفتن در دل آتش و ... پس از همه این آزمایشها و سربلند بیرون آمدنها، لیاقت پیشوایی جهانیان را پیدا کرد. این سنت خداست. خداوند اولیای خود را که سرپرستی و پیشوایی مردمان را به آنان میسپارد در سعه صدر و بردباری و شکیبایی و وقار میآزماید و آنگاه که اهلیت خود را ثابت کردند منصوبشان میکند.
نفرموده است این مقدمه و آزمایش برای به فعلیت رسیدن وقار و شکیبایی پیامبران انجام گرفته است. سائلی از سرور عالمیان محمد مصطفی(ص) پرسید: ای سرور ما، شما هم چوپانی فرمودهاید؟ «گفت من هم بودهام دهری شبان» هر امیری که بتواند از عهده شبانی بشر آن چنان که به او فرمان داده شده است، بر آید و شکیبایی و بردباری موسی را در چوپانی از خود نشان دهد و تدبیر و خرد خود را به طور شایسته در این راه به کار بیندازد؛ خداوند او را پیشوای جهان عنایت میکند. خداوند همه پیامبران را از چوپانی گوسفندان بالا برده، به چوپانی برگزیدگان نصب کرده است. برخی گفتهاند چوپانی گوسفندان تحمل مسئولیت آحاد متفرق است و این مناسب مسئولیت مهم پیامبری است.
کاری که در آن روحیه خیر خواهی برای افراد تحت مسئولیت را افزون میسازد و تلاش در جهت تامین امور مفید به حال آنان را زیاد میکند و خداوند برای افزون ساختن تحمل و ملکات و تواناییهای پیامبرش در اداره مردمان چنین آزمایشی میکند تا پس از آن او را با مسئولیت بزرگ پیشوایی مردمان رو به رو سازد. برخی نیز گفتهاند گوسفند ضعیفترین حیوانات است و آن که بتواند با چنین موجودی از سر لطف و دلسوزی و مهربانی رفتار کند و تندی و خشونت نورزد، میتواند با مردمان از سر محبت و عدالت رفتار کند.
در این باره از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمود: خداوند هیچگاه پیامبری را مبعوث نکرد مگر آنکه او را به چوپانی واداشت تا بدین وسیله راه سرپرستی مردم را به او بیاموزد.
آن چه مسلم است این است که خداوند جز براساس شایستگیهای حقیقی به کسی مسئولیت نمیدهد داستان برگزیدن طالوت برای فرماندهی بنی اسرائیل گویای این واقعیت است.
«آیا آن گروه از بنی اسرائیل را ندیدی که پس از موسی به پیامبر خود گفتند: زمامدار و فرماندهی برای ما بگمار تا (تحت فرماندهی او) در راه خدا پیکار کنیم؟ پیامبر آنان گفت: اگر جنگیدن بر شما مقرر گردد، چه بسا پیکار نکنید گفتند: چگونه ممکن است در حالی که از خانه و فرزندانمان رانده شدهایم (و شهرهای ما به وسیله دشمن اشغال و فرزندان ما اسیر شدهاند)؟ اما هنگامی که دستور پیکار به آنان داده شد جز اندکی سر پیچی کردند و خداوند از حال ستمکاران آگاه است. پیامبرشان به ایشان گفت: خداوند«طالوت» را برای زمامداری شما برانگیخته و انتخاب کرده است. گفتند: چگونه او بر ما حکومت داشته باشد با این که ما از او شایستهتریم و او ثروت زیادی ندارد گفت: خدا او را بر شما برگزیده و علم و (قدرت) جسم او را وسعت بخشیده است. خداوند ملکش را بر هر کسی بخواهد میبخشد و احسان خداوند وسیع و او آگاه (از لیاقت افرادی برای منصبها) است.
طالوت جوانی بود نیرومند و زیرک و دانشمند و با تدبیر، اما گمنام که چارپایان پدر را به چرا میبرد و کشاورزی میکرد. به دنبال گم شدن چارپایانش در صحرا، نزد اشموئیل پیامبر رفت و اشموئیل در نخستین برخورد شایستگیهای او را دریافت و پی برد که او همان کسی است که خداوند او را مامور نجات بنی اسرائیل کرده است. اشموئیل به قوم خود اعلام کرد که خداوند طالوت را به فرماندهی آنان برگزیده است تا با رهبری او به پیکار با دشمن برخیزند اما آنان برای فرمانده امتیازاتی از نظر نسب و ثروت را شرط میدانستند و طالوت فاقد همه آن ویژگیهایی بود که برای آنان ملاک تصدی مسئولیت بود. او فردی گمنام و تهیدست بود اشموئیل ملاکهای باطل بنی اسرائیل را مورد سرزنش قرار داد و اظهار کرد ویژگیهای تصدی مسئولیت علم و قدرت است که به اندازه کافی در طالوت هست.
خداوند طالوت را به سبب اهلیت او برای فرماندهی برگزید و این سنت جاری الهی است که مسئولیتها با توجه به اهلیتها داده میشود بسیاری میزان شایستگی برای تصدی مسئولیتهای بزرگ را سن و ثروت یا نسب و خاندان میدانستهاند و در این جا اهلیتهای واقعی یعنی «علم» و «قدرت» به عنوان ویژگیهای که فرد را شایسته مدیریت میکند، معرفی شده است خداوند کار رسالت خویش را به آن میسپارد که صلاحیت دارد.
«و هنگامیکه آیهای برای آنان بیاید میگویند ما هرگز ایمان نمیآوریم مگر اینکه هر چه به پیامبران خدا داده شده است به ما نیز داده شود خدا داناتر است که رسالت خود را کجا قرار دهد».
در شان نزول این آیه نوشتهاند که ولید بن مغیره (که ثورت بسیار داشت و از قضات اندیشمندان عرب به شمار میرفت) به پیامبر میگفت: «اگر نبوت راست و حق است من برای احراز این مقام از تو سزاوارترم زیرا هم سنم از تو بیشتر است و هم مال و اموالم!» بدین ترتیب خدای متعال این سخن سخیف را رد کرد و فرمود که نبوت به نسب و بزرگی سن و فراوانی مال نیست بلکه به فضایل انسانی است و فرمود خدای داناتر است که رسالت خویش را کجا قرار دهد و هر که را که صلاحیت دارد محل رسالت و شایسته نبوت باشد، برمیگزیند خداوند جز بر اساس صلاحیت، کاری را به کسی نمیسپارد، ماجرای ابلاغ سوره برائت نمونهای گویاست.
تقریبا تمام مفسران و مورخان اتفاق نظر دارند هنگامی که این سوره یا آیات نخستین آن نازل شد و رسما اعلام شد که خدا و پیامبر او از بت پرستان بیزارند و پیمانهایی که مشرکان با پیامبر اسلام داشتند و آن را شکسته بودند لغو شده است، پیامبر برای ابلاغ این قطعنامه آن را به ابوبکر داد تا در هنگام حج و مکه برای همگان بخواند سپس علی(ع) را به دنبال او فرستاد و آن را از او گرفت و فرمود: ابلاغ این سوره تنها به وسیله کسی باید باشد که او از من است و من از اویم.
ابوعبدالرحمن نسائی، پیشوای بزرگ اهل سنت، از زید بن سبیع از علی (ع) روایت کرده است که رسول خدا (ص) سوره برائت را به وسیله ابوبکر به سوی اهل مکه فرستاد؛ سپس علی(ع) را به دنبال او روانه کرد و گفت: «نامه را از او بگیر و به سوی مکه برو» علی(ع) در راه به ابوبکر رسید و نامه را از او گرفت ابوبکر در حالی که محزون شده بود بازگشت و به رسول خدا(ص) گفت: «آیا درباره من آیهای نازل شده است(که مرا از ابلاغ برائت عزل فرمودی؟» حضرت فرمود: خیر جز آنکه من مامور شدم که با خودم آن را ابلاغ کنم یا مردی از خاندانم آن را ابلاغ کند و از قول عبدالله بن رقیم از سعد آورده است که پیامبر فرمود: این آیات از من ادا نشود مگر به وسیله خودم یا مردی از خودم.
بدین ترتیب پیامبر اکرم(ص) از جانب خدا مامور شد که چنین کند و این عمل میزانی در برتر بودن علی(ع) بر همگان و اهلیت او بود که پیامبر وی را همچون خودش و خویش را همچون او میدانست. مناصب و مسئولیتها، امانتهای الهی است که باید به اهلش سپرده شود تا آن را به مقصد برسانند.
یادآور میشود، این کتاب توسط انتشارات دریا چاپ شده است و علاقهمندان برای تهیه کتاب میتوانند با شماره ۰۲۱۲۲۹۱۱۳۲۳ تماس حاصل کنند.
انتهای پیام