به گزارش ایکنا از خراسان رضوی، در یادداشت «ما مأمور به وظیفهایم/ عمل به وظیفه در سیره شهدا» به اصل «عمل به وظیفه» پرداختیم و در این یادداشت که حجتالاسلام سیدمحمدحسین راجی، استاد کفایه حوزه، مدرس دانشگاه و رئیس بنیاد صحیفه سجادیه خراسان رضوی در اختیار ایکنا قرار داده است، به «قانونمداری» به عنوان یکی از «اصول اجتماعی» در جامعه قرآنی، پرداخته میشود.
یک جامعه قرآنی پایبند به قانون است. اسلام نیز یک دین قانونمدار است و همه چیز را مشخص کرده و برایش قانون تعیین کرده است.
قانونمداری پیامبر(ص)
زنی از اشراف دزدی كرده بود. عدهای وساطت كردند. پیامبر(ص) فرمود: «اگر دخترم فاطمه هم دزدی كرده بود، دستش را قطع ميكردم».
ما معمولا وقتی اسم قانون و پایندی به آن را که میشنویم، مسائل راهنمایی و رانندگی به ذهنمان میآید که البته پایبندی به قوانین راهنمایی و رانندگی از مصادیق قانونمندی است.
خاطرهای از شهید محمد فرومندی نقل شده که شخصی میگوید: «من یک روز صبح با ماشین در حال عبور از فلکه کارگر بودم و به طرف سپاه میرفتم که دوچرخه سواری را دیدم که یک کلت کالیبر 45 به کمر بسته بود. وقتی نگاه کردم دیدم آقای فرومندی است. پرسیدم: چرا با دوچرخه آمدید حاج آقا؟ پاسخ داد: «مگر خبر نداری؟ دیشب امام فرمود که کسی بدون گواهینامه سوار ماشین یا موتور نشود».
شب نباید از هفتاد تا بیشتر رفت!
از شهید زینالدین نقل شده است که میگویند: «حوصلهام سر رفته بود. اول به ساعتم نگاه کردم، بعد به سرعت ماشین. گفتم. «آقا مهدی! شما که میگفتین قم تا خرم آباد را سه ساعته میروید». گفت «اون مالِ روز است. شب، نباید از هفتاد تا بیشتر رفت. قانون است و اطاعت آن، اطاعت از ولی فقیه است».
شهید بهشتی و رعایت قانون شاهنشاهی!
حجتالاسلام محسن قرائتی نقل می کرد: «در زمان طاغوت، با شهید بهشتی در ماشينش نشسته بوديم. ساعت يازده شب جايى میرفتيم؛ حدوداً يازده، دوازده، بود. به چراغ قرمز رسيد و ايستاد. هيچكس هم در خيابانهاى تهران نبود. گفتم دكتر بهشتى هيچكس نيست، شما هم كه شاه را قبول ندارى برو، گفت من نظام را قبول ندارم، نظام شاهنشاهى را، اما نظم را قبول دارم، بايد بايستم».
امام (ره) و رعایت قانون پاریس
یکی از خصوصیات بارز امام(ره) این بود که حتی در مملکت کفر هم حقوق و قوانین اجتماعی آن جامعه را رعایت میکردند. مثلا زمانی در پاریس، برادران پولی جمع کرده و گوسفندی خریدند و آن را در پشت حیاطی که امام برای نماز به آنجا میآمدند، ذبح کردند و به مناسبت شب عاشورا مقداری از آن را خوراک تهیه کردند و مقداری از آن را هم برای منزل امام فرستادند. چون در فرانسه قانونی وجود دارد که طبق آن ذبح هر حیوانی در خارج از کشتارگاه به خاطر رعایت مسائل بهداشتی ممنوع است تا امام از چنین قانونی اطلاع یافتند، فرمودند: «چون تخلف از قانون حکومت اینجا شده است، من از این گوشت نمیخورم».
دژبان 16 ساله و فرمانده لشکر
حدود شانزده سال داشت. رزمندهای بسيجی بود و تازه به جبهه آمده بود. او را به عنوان دژبان در ورودی عقبه لشگر تعيين كرده بودند. بازرسی عبور و مرور خودروها بر عهده او بود. فرمانده لشكر، شهيد حاج حسين خرازی، فرمانده لشكر 14 امام حسين(ع)، به اتفاق دو نفر از مسئولان با تويوتا سر رسيدند. آنها ميخواستند وارد موقعيت شوند كه دژبان جلويشان را گرفت. او فرمانده و ديگر مسئولان را از روی چهره نمیشناخت. تنها اسمشان را شنيده بود. لذا به آنها گفت: «كارت شناسايی بدهيد». فرمانده لشكر جواب داد: «همراهمان نيست». دژبان گفت: «پس حق ورود نداريد».
يكی از همراهان خواست فرمانده لشكر را معرفی كند؛ اما فرمانده با اشاره او را به سكوت فرا خواند. آنها هر چه به دژبان اصرار كردند فايدهای نداشت. او كارت شناسايی میخواست. همراه ديگر فرمانده كه ديگر طاقتش تمام شده بود، گفت: «طناب را بنداز برويم، حوصله نداريم».
دژبان در حالی كه اسلحه را به طرف آنها نشانه رفته بود، با لحنی خشن گفت: « بلبل زبونی ميكنيد؟ زود بياييد پايين، دراز بكشيد رو زمين، كمی سينهخيز بروید تا با مقررات آشنا شويد». فرمانده لشكر با فروتنی خاصي كه داشت، به همراهان خود آهسته گفت: « هر كاری میگويد انجام بدهيد». او از خودرو پياده شد. وقتی مسئول دژبانی آمد دید که فرمانده لشکر در حال کلاغپر رفتن است. آمد و به آن نوجوان، حاج حسین خرازی را معرفی کرد. تا میخواست او را عتاب کند، حاج حسین خرازی آمد و گفت که «او به وظیفهاش عمل کرده است و کسی نباید با او کاری داشته باشد».
انتهای پیام