شرحِ صدر، عنایت نورِ الهی به قلب انسان است
کد خبر: 3718173
تاریخ انتشار : ۰۸ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۰:۲۲
منبر مجازی: اصول جامعه قرآنی13/

شرحِ صدر، عنایت نورِ الهی به قلب انسان است

گروه اجتماعی- «سعه صدر»، نعمت الهی است که از آن با عنوان «شرح صدر» در قرآن یاد شده است و یک جامعه قرآنی باید موصوف به این صفت باشد.

شرحِ صدر، عنایت نورِ الهی به قلب انسان است/ «سعه صدر»؛ نعمت الهی

به گزارش ایکنا از خراسان رضوی، در یادداشت «قانون مداری؛ لازمه جامعه قرآنی»، اصل «قانون‌مداری» بیان شد و در این یادداشت که حجت‌الاسلام سید محمدحسین راجی، استاد کفایه حوزه، مدرس دانشگاه و رئیس بنیاد صحیفه سجادیه در خراسان رضوی در اختیار ایکنا قرار داده است، به «سعه صدر» به عنوان یکی از اصول اخلاقی در جامعه قرآنی، پرداخته می‌شود.
یک جامعه و خانواده قرآنی باید سعه صدر داشته باشد و یکی از نعمت‌‌های خداوند این است که به انسان سعه صدر عنایت کند.
خداوند در قرآن سعه صدر را شرح صدر بیان می‌‌کند: «أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ، آیا ما سینه تو را گشاده نساختیم.» یا وقتی که کار به حضرت موسی(ع) سخت می‌‌شود، دستان خود را بلند می‌‌کند و می‌گوید: «قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی، خدایا سینه من را فراخ کن و کارم را بر من آسان ساز».
شرح صدر؛ فراخ‌شدن سینه و عنایت نور الهی به قلب انسان است
در جایی دیگر خداوند در قرآن می‌فرماید: «أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ، آیا کسی که خدا سینه‌اش را برای اسلام گشاده است و بر فراز مرکبی از نور الهی قرار گرفته (همچون کوردلان گمراه است؟!)». شرح صدر یعنی فراخ شدن سینه و عنایت نور الهی به قلب انسان، اینکه انسان زود به هم نریزد و تحمل داشته باشد، لطف بزرگی از جانب خدای متعال است.
فرش را برایت حلال کردم
سیدمهدی قوام، مردی بزرگ و دارای سعه صدر بود. یک شب دزدی وارد منزلش شد، همین که فرش را جمع کرد و در حال بردن بود، آقا سیدمهدی از خواب بیدار شد و با خونسردی گفت: می‌‌خواهی این فرش را چکار بکنی؟ دزد گفت: می‌‌خواهم آن را بفروشم، آقا سید مهدی گفت: اگر آن فرش را بفروشی از تو نمی‌‌خرند، من این فرش را برایت حلال کردم، برو آخر بازار عباس آباد و بگو سیدمهدی فرستاده، بفروش و با پولش برای خودت کاسبی بزن. بعداً دیدند همان مرد اهل عبادت و تقوا شده است و از همان فرش، کاسبی و مغازه راه انداخته است؛ این مصداق سعه صدر است.
در زندگی دریا باش نه لیوان!
روزی شاگردی از استاد خود خواست که درسی به یاد ماندنی به وی دهد. استاد از شاگردش خواست یک مشت نمک را داخل یک لیوان آب بریزد و آن را بنوشد. شاگرد فقط توانست یک جرعه کوچک از آب داخل لیوان را بخورد. استاد پرسید: «مزه‌اش چطور بود؟» شاگرد جواب داد: «بد جوری شور و تنده، اصلا نمی‌توان آن را خورد».
استاد از شاگردش خواست یک مشت نمک بردارد و او را همراهی کند. رفتند تا رسیدند کنار دریاچه. استاد از او خواست نمک‌‌ها را داخل دریاچه بریزد، بعد یک لیوان آب از دریاچه برداشت، به شاگرد داد و از او خواست تا آن را بنوشد؛ شاگرد به راحتی تمام آب داخل لیوان را سر کشید. استاد این بارهم از او مزه آب داخل لیوان را پرسید. شاگرد پاسخ داد: «کاملاً معمولی بود.»؛ استاد گفت: «رنج‌ها و سختی‌‌هایی که انسان در طول زندگی با آن‌‌ها روبرو می‌‌‌شود، همچون یک مشت نمک است و این روح و قدرت پذیرش انسان است که هر چه بزرگ‌تر و وسیع‌‌‌تر شود، می‌‌‌تواند بار آن همه رنج و اندوه را به ‌راحتی تحمل کند؛ بنابراین سعی کن که در زندگی یک دریا باشی نه یک لیوان آب».
ظرفیت بعضی‌‌ها اندازه استکان است و زود سرازیر می‌‌شود.  به عنوان مثال، برای یک مسئله کوچک در حال راه رفتن است و سرش به جایی می‌‌خورد و دردش می‌‌گیرد و شروع می‌‌کند به خدا بد و بیراه گفتن اما بعضی‌‌ها بیست جور بیماری عجیب و غریب دارند، باز هم وقتی از آن‌ها حالشان را می‌‌پرسید، می‌‌گویند: الحمدالله، نمی‌‌دانیم شکر خدا را چگونه انجام دهیم. سینه اینگونه افراد فراخ است.
صابره‌‌ امت پیامبر(ص)
ام سلیم بچه‌دار نمی‌‌شد. پس از مدتی دارای پسری شد؛ روزی این پسر مریض شد و سپس کودک از دنیا رفت. ام سلیم كودك را در پارچه‏‌ای پیچید و در كناری گذاشت؛ غذای‏ مطبوعی پخته، از شوهرش استقبال كرد، به او لبخند زد، شوهر را غرق شادی كرد و بعد از این كه هر دو غذا را خوردند با صبر و سعه صدر به شوهرش گفت: «اگر كسی امانتی به تو داده باشد و بخواهد پس بگیرد چه می‏ كنی؟». شوهر گفت: «پس می‏‌دهم.» زن گفت: «فرزند ما هم امانت خدا بود و امروز از ما پس گرفت».

این مرد كه شوهر ام سلیم و اسمش ابو‌‌طلحه بود، خدمت‏ رسول خدا (ص) رسید و ماجرای برخورد همسرش را تعریف كرد؛ پیامبر(ص) فرمودند: «الحمد لله الذی جعل فی أمتی مثل صابرة بنی إسرائیل‏، شكر خدا را كه در امت من مانند صابره بنی اسرائیل قرار داد». پرسیدند: صابره بنی اسرائیل چه كسی بوده است؟ حضرت فرمودند: «زنی بود كه وقتی میهمان برای او رسیده بود دو فرزندش در چاه افتادند؛ آن‏‌‌ها را بیرون آورد، دید مرده‏‌اند؛ بدون این كه بگذارد میهمانان بفهمند، آن‏‌‌ها را در اطاقی گذارد تا اینکه مهمان‌‌ها رفتند و شوهرش از فرزندان پرسید. ماجرا را تعریف كرد و به‏ سوی بچه‏‌‌ها رفتند، دیدند بچه‏‌‌ها بلند شده‌اند و خداوند برای مزد صبر این زن، دوباره بچه‌‌هایش را زنده كرد».
پس از این فرزند، خداوند فرزند دیگری به این زن و شوهر داد كه او را برای نامگذاری و كام برداری خدمت رسول خدا(ص)‌‌ آوردند؛ پیامبر كامش را با خرما برداشت و نامش را عبدالله گذاشت و برای او دعا كرد. این فرزند از مردان بزرگ صدر اسلام شد و هفت پسر داشت كه همه قاری قرآن بودند.

انتهای پیام

مطالب مرتبط
captcha