به گزارش ایکنا از خوزستان، مردم هر یک از شهرهای استان خوزستان را به لقب و صفتی میشناسند؛ یکی به سوغات خوراکی، یکی به صنعت، یکی به کشاورزی و ... شاید بتوان با اطمینان گفت شیبان از آن شهرهای کوچکی است که با استعدادهای قرآنی فراوان تربیت کننده قاریان و حافظان بسیاری است که نمیتوان به راحتی از کنارشان عبور کرد. استعدادهایی که با وجود سن کم و تجربه اندک در قرائت و حفظ اما چنان با سرعت راه پیشرفت و آموختن را پیمودهاند که از همین نوجوانی رتبه برتر آنها در مسابقات بینالمللی قرآن محرز است.
نوجوانانی که خود معلم قرآن هستند و نسل آینده قرآنی استان را تربیت میکنند؛ محمدجلال بدوری، حسین عطایی و علی سجیراتی به همراه معلمشان یاسین ملوحی مهمان تحریریه ایکنا خوزستان شدند؛ از سختیهای راه، آرزوهای آینده، کمبودها، نگرانی ها و امیدهاشان گفتند.
حاج مهدی دغاغله: امیدت به مسابقات بینالمللی باشد
محمدجلال بدوری 13 و نیم ساله است و حافظ پنج جزء از قرآن کریم. درباره خودش میگوید: از شش سالگی به مسجد میرفتم، به کمک خداوند و تشویق پدر و مادرم و زحمات استادم به قرآن علاقهمند شدم، سه چهار سال است که در جلسات استاد یاسین ملوحی شرکت میکنم و مقلد استاد منشاوی هستم. پنج جزء قرآن را در مدت یک سال و نیم حفظ کردم خیلی دوست دارم حافظ کل قرآن شوم و در رشته صوت هم رتبه خوبی کسب کنم. این هم بگویم که شرکت در مسابقات را خیلی دوست دارم.
محمدجلال تجربه شرکت در جلسات حاج مهدی دغاغله را دارد؛ وقتی که در این جلسه برای اولین بار قرائت کرد و حاج مهدی صدایش را شنید به او گفت که امیدت به مسابقات بینالمللی باشد.
نقش پدر و مادر در این راه خیلی تأثیرگذار است؛ پدر و مادرم خیلی تشویقم کردند و همیشه پیگیر هستند. اگر امکانات بود حتماً رتبه کشوری داشتم ولی این را مطمئنم حتماً چند سال آینده من رتبه بینالمللی خواهم داشت.
وی درباره شیبان و وضعیت قرآنی آنجا گفت: شیبان امکاناتش خیلی خوب نیست ولی به همت استادان عزیز برای حفظ قرآن و آموزش صوت تشویق شدیم. امیدوارم سال های آینده امکانات خوبی داشته باشیم که استادان بتوانند به خوبی به ما آموزش قرآن دهند. مثلا جلسه ما نیاز به مؤسسه دارد و مکانی برای تدریس قرآن. بیشتر جلسات ما در مسجد برگزار میشود؛ مکان ثابتی برای خودمان نداریم، مسجد هم جای خوبی است اما اگر مکان مخصوص خودمان باشد بهتر است چون نور مناسب و تخته برای تدریس میخواهیم.
مثلا من میخواستم حافظ قرآن شوم، بیتالاحزان هیچ شعبهای در اهواز ندارد که ما بتوانیم به آنجا برویم برای همین به استان فارس سفر کردیم ـ البته به دلایلی نماندیم و برگشتیم ـ چقدر رفت و آمد برایم سخت بود اما با همه این شرایط رفتیم؛ همه اینها از نبود امکانات نشأت میگیرد. شیبان از نظر تربیت استاد هیچ مشکلی ندارد اما بیشتر آنها تا حرفهای میشوند، برای تدریس به اهواز میآیند.
دیگر مهمان ما حسین عطایی بود؛ تقریباً از هفت سالگی آموختن قرآن را شروع کرده است.
وی بیان کرد: روخوانی را با کمک پدرم یاد گرفتم، اما از چهارده سالگی به صورت تخصصی آموزش قرآن را شروع کردم. در جلسات استاد یاسین ملوحی صوت و لحن، ترتیل و تجوید را آموختم.
خدا را شکر ترتیل را به صورت حرفهای می دانم ئ اما حالا دارم صوت و لحن کار میکنم. تاکنون حفظ کار نکردم علاقه کمتری دارم به حفظ و بیشتر میخواهم قرائت را تقویت کنم.
این روزها کلاس آموزش قرآن دارم؛ مدت زمان کوتاهی است که کلاس تشکیل دادم و 6 تا 7 تا شاگرد دارم.
از او پرسیدم شاگردانش را با چه روشی به آموختن قرآن تشویق میکند؟ گفت: شاگردانم را با تشویق جمع کردم؛ به آنها میگویم اگر در کلاس بیایید به شما جایزه میدهیم و سفر میرویم. خیلی وقتها به آنها تقدیرنامه میدهیم و از جیب خودمان برایشان هدیه خریدیم.
برای اینکه در دوره نوجوانی صدایم خراب نشود با راهنمایی استاد که میگوید با چه پردههایی بخوانیم که صدایمان خراب نشود داریم صدایمان را میسازیم. همه ما از استاد منشاوی تقلید میکنیم. چون مثلاً مصطفی اسماعیل مقام بیات را در 20 دقیقه میخواند اما استاد منشاوی جوری آن را خلاصه کرده که ما در سه دقیقه میتوانیم آن مقام را یاد بگیریم. به خاطر همین بیشتر قاریان با استاد منشاوی شروع میکنند و وقتی قرائتشان قوی شد سراغ استادان دیگر میروند.
به غیر از یک بار دیگر در مسابقات شرکت نکردم؛ چون اصلاً علاقه ندارم اما یک بار در مسابقات شهرستان شرکت کردم و رتبه اول رشته ترتیل را کسب کردم. ما روز به روز در قرائت داریم پیشرفت میکنیم اما امکانات کم است و با سختی به جلو میرویم، از جیب خودمان خیلی هزینه میکنیم. هیچ وقت استاد از ما هزینه نگرفت و ما هم کمکش میکنیم؛ پول روی هم میگذاریم و برای بچهها هدیه میخریم.
اینکه میگوییم امکاناتمان کم است واقعا کم است، مثلا میخواهیم محفل برگزار کنیم، میخواهیم از خارج از شهر قاری بیاوریم، جایی نداریم که یک قاری بزرگ را به شهرمان دعوت کنیم. جایی برای خودمان نداریم و هر بار و هر مدت یک جا هستیم. موضوع دیگری که در شهر ما هست این است که یک مدیر واحد قرآنی نداریم و هر استادی شیوه خودش را دارد.
سفری را به همراه آقای بدوری برای حفظ قرآن به استان فارس رفتیم چون بیتالاحزان در اهواز شعبه نداشت؛ خیلی هم آنجا نماندیم اما در همین مدت که نبودیم خیلی از شاگردانمان را از دست دادیم.
ن رع عم اضافه کنم که در ماه مبارک رمضان دو تا سه نوبت قرائت قرآن داریم؛ این ماه پربرکت فرصت مغتنم گسترش فعالیت های ثرآنی در سطح شهر را به ما داده است در این ماه در نقاط مختلف شهر قرائت کنیم و مردم ما را می شناسند. در شهرمان قاری و حافظ زیاد داریم که وهابی شدند اما استاد ملوحی اول روی اخلاق ما کار کرد؛ یادم هست روز سومی که به مسجد آمده بودیم رفتیم مشهد، استاد آمد دنبالمان و ما را به مشهد برد. استاد یاسین روی اخلاق و نوع پوشش ما خیلی تاکید دارد همیشه میگوید شما قاری قرآن هستید و باید خوب رفتار کنید ما هم با استادمان خیلی راحت هستیم حتی بیشتر از خانوادهمان.
الان هم استاد به ما میگوید که به شاگردان کوچکمان چگونه آموزش دهیم، به غیر از قرآن هم نهجالبلاغه، مفاتیحالجنان، احادیث امام صادق(ع) را یادمان میدهد؛ به همه میگویم که فقط تقوا به درد ما خورد با همین تقوا توانستیم خودمان را بالا بکشیم.
ما اشخاصی را در شهرمان میخواهیم که تجربه داشته باشند، بیایند و دین اسلام و تشیع را تبلیغ کنند؛ ما به نوبه خودمان داریم تلاش میکنیم اما کسی را میخواهیم که با مردم در پارک راه برود، با مردم ارتباط برقرار کند، با مردم دوست شود، نه اینکه توقع داشته باشد مردم بیایند از او سؤال کنند بلکه خودش به سراغ آنها برود و از دین بگوید.
خواسته همه ما این است که آدمهای عادی ما را بشناسند که ما را ببینند، با ما دوست شوند، جذب قرآن شوند و قرآن را یاد بگیرند. من قرآن را تا آخر عمرم حتی اگر پیشرفت نکنم ادامه میدهم چون خیلی به قرآن علاقه دارم؛ دوست دارم همه مقامات و قواعد را یاد بگیرم که استاد شوم.
آرامترین فرد این جمع از بچههای قرآنی شیبان علی سجیراتی بود؛ هفده ساله است و حافظ سه جزء از قرآن کریم.
از سه، چهار سال پیش وارد جلسات قرآن استاد یاسین شدم. در مسجد بعد از نماز مغرب و عشاء تکالیف خیلی سخت را با امکانات خیلی کم انجام دادم تا قرآن را حفظ کردم؛ بعد از آن صوت و لحن و تجوید را یاد گرفتم و به مدت دو هفته قاری قرآن شدم. خانه ما از مسجد خیلی دور است، ماشین هم که اصلا نیست، برای رسیدن به مسجد، دو سه کیلومتر را پیاده میآمدم.
میخواهم حافظ کل قرآن شوم؛ حفظ را بیشتر از قرائت دوست دارم اما به خاطر دوری راه در جلسات زیاد حاضر نبودم. جزء 1 را در یک ماه مسلط شدم اما حفظ بقیه اجزاء بخاطر مسافت کمی طول کشید.
استعدادهای زیادی در شیبان هست اما امکانات نیست. من هم چون قرآن را دوست دارم و استادم هم روی قرآن تأکید میکرد و به خاطر دین اسلام و تشویقهای پدر و مادرم قرآن را یاد میگیرم.
همه این استعدادهای قرآنی در شهرهای کوچک و کمتر برخوردار با همه کمبودها و سختیها پای عقایدشان ایستادهاند و میخواهند که آینده شفاف و بی ریای قرآنی استانمان باشند؛ راه برای آنها روشن است اما باید هموار باشد، حضور قرآنیان سرشناس استان در این مناطق و تشویق آنها، همینطور اختصاص بخشی از بودجههایی که به نام قرآن به استان وارد میشوند و هیچگاه، هیچکس درباره چگونگی هزینهکرد آنها پاسخگو نیست، میتواند فردایی روشن را برای بچههای قرآنی ترسیم کند، فردایی که سرشار از یکرنگی، تواضع، خلوص نیت و نگاه معنوی بدون چشمداشت مادی به قرآن خواهد بود.
دو قرائت با صدای محمدجلال بدوری