لزوم توجه به آبروی مردم/ غیبت، تهمت و تمسخر، مصداق حق‌الناس
کد خبر: 3719275
تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۰:۳۹
منبر مجازی: اصول جامعه قرآنی15/

لزوم توجه به آبروی مردم/ غیبت، تهمت و تمسخر، مصداق حق‌الناس

گروه اجتماعی- یکی از مواردی که حق‌الناس است، امور عرضی و آبرویی، شامل غیبت، تهمت، فحش، لعن، تمسخر و ایذاء مردم است که در یک جامعه قرآنی، باید مورد توجه قرار گیرد.

لزوم توجه به آبروی مردم/ غیبت و تهمت و تمسخر، مصداق حق‌الناس

به گزارش ایکنا از خراسان رضوی، در یادداشت «بلندترین آیه قرآن درخصوص حق‌الناس است/ درآمدهای حرام؛ مصداق حق‌الناس»، به «رعایت حق‌الناس» به عنوان یکی از اصول اجتماعی در جامعه قرآنی، پرداخته شد که در این یادداشت که حجت‌الاسلام سید محمدحسین راجی، استاد کفایه حوزه، مدرس دانشگاه و رئیس بنیاد صحیفه سجادیه در خراسان رضوی در اختیار ایکنا قرار داده است، ادامه مطلب مذکور بیان می‌شود.
فراموش کردن بدهی و قرض، مصداق حق‌الناس/ از مقروض‌بودن دوری کنید
خداوند متعال در قرآن کریم می‌‌فرمایند: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا تَدايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ» وقتی قرض گرفتید یادداشت کنید، و زمان برای آن مشخص کنید. اینکه کسی قرض کند و ندهد و یا فراموش کند، مصداق حق‌الناس است.
اولا سوالی مطرح است که چرا بعضی‌‌ها اینقدر قرض می‌‌کنند و برای کوچک‌‌ترین مسائل وام می‌‌گیرند و قرض می‌‌کنند؟ از حضرت علی(ع) نقل شده است: «إِیَّاكُمْ وَ الدَّیْنَ فَإِنَّهُ هَمٌّ بِاللَّیْلِ وَ ذُلٌّ بِالنَّهَارِ، از مقروض‌بودن و قرض‌گرفتن دوری كنید، چون دِین، همّ و اندوه شما در شب(وقتی که به فکر بدهی‌‌ها می‌‌افتید) و ذلت و خواری شما در روز را(وقتی طلبكار را می‌بیند) در پی دارد».
انسان تا زمانی که واقعا مجبور نشده است نباید قرض کند. حضرت علی(ع) از بازار قصّابان می‌‌گذشت، یکی از قصّابان دوست حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) بود، سلام کرد و گفت: «یا امیرالمؤمنین از گوشت امروز ببر که گوشت بسیار خوبی است». امام علی(ع) فرمود: «پول به همراه ندارم». قصّاب گفت: «آقا گوشت ارزشی ندارد، گوشت را ببرید، پولش را بعداً بیاورید، من در گرفتن پول صبر می‌‌کنم». حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) فرمود: «من از خوردن گوشت صبر می‌‌کنم و هرگاه که پولدار شدم از شما گوشت می‌‌خَرَم».
چه نیازی است که انسان در هر شرایطی قرض کند. حالا بعضی‌‌ها قرض می‌‌کنند، قرض‌‌های درشت را انسان فراموش نمی‌‌کند، مشکل قرض‌‌های کوچک است. مثلا نان خریده‌‌ایم و 200 تومان مانده است، می‌‌گوییم بعدا می‌‌آوریم و بعد فراموش می‌‌کنیم. میوه خریده‌‌ایم و مقداری پول باقی می‌‌ماند، می‌‌گوییم بعد می‌‌آوریم و فراموش می‌‌کنیم. خوب از میوه مقداری کم کنید تا فراموش نشود، یا بیشتر بدهید و شما بگویید که بقیه‌‌اش را بعد می‌‌گیرید. ما هیچ وقت نباید بدهکار شویم. حالا اگر طلبکار شدیم مسئله‌‌ای نیست و در آن دنیا اتفاقی نمی‌‌افتد.
در روایتی نقل شده است که در مقابل هر یک ششم از درهم نقره؛ هفتصد نماز مقبول می‌‌گیرند و به صاحب حق می‌‌دهند. برای این مقدار کم در آن دنیا 700 نماز مقبول را از ما می‌‌گیرند. ما اگر یک نماز مقبول داشته باشیم آن دنیا بهشتی هستیم. 700 نماز مقبول برای یک ششم درهم از ما خواهند گرفت. پس حق‌الناس را انسان شوخی نگیرد. داستان‌‌های متعددی در این زمینه وجود دارد.
دومین مورد مال پیدا شده است. برداشتن مال پیدا شده کراهت دارد، پس آن را برندارید. مثلا اگر در مسجد چیزی افتاده است، آن را برندارید؛ چند دقیقه بعد صاحب آن خودش برمی‌‌گردد و برمی‌‌دارد. اما اگر برداشتید شما ضامن هستید و باید صاحب آن را پیدا کنید.
میخ‌‌های باقی مانده نجار
آیت‌الله انواری‌(ره)، نجاری را برای تعمیر به منزل آوردند. وقتی نجار رفت، ایشان چند روز بعد با آن حالت خمیده به نجاری می‌‌رود. نجار می‌‌گوید چرا با این حال خود تشریف آورده‌‌اید، مگر کار ما مشکلی داشته است؟ ایشان می‌‌فرمایند: «نخیر شما که رفتید چند تا میخ جا مانده بود آن‌ها را آوردم».
سنگِ نانِ سنگک
خاطره‌ای از شهید مصطفی احمدی روشن نقل شده است: نان سنگک گرفته بودیم و می‌‌آمدیم طرف خوابگاه. چند تا سنگ به نان‌‌ها چسبیده بود. مصطفی کندشان و برگشت سمت نانوایی. می‌‌گفت: «... بچه که بودم، یک بار نان سنگک خریدم، سنگ‌‌هایش را خوب جدا نکرده بودم و به آن چسبیده بود. به خانه که رسیدم پدرم سنگ‌‌ها را جدا کرد داد به دستم گفت برو به شاطر بده، اینها پول می‌‌دهند».
ما نان خریده‌‌ایم سنگ را که نخریده‌‌ایم؛ ببینید چقدر دقت می‌‌کرده‌‌اند و همین کار‌‌ها را می‌‌کرده‌‌اند که خداوند آنها را قبول کرده و شهید می‌‌شوند. خوب چرا ما شهید نمی‌‌شویم؟ چون دقت نمی‌‌کنیم؛ تا این حرف‌‌ها را می‌‌شنویم می‌‌گوییم: برخی میلیاردی می‌‌دزدند و شما می‌‌گویید سنگ نان سنگک را برندارید!
سومین مورد رعایت نوبت است. هرجا که هستید، در صف تاکسی، در صف نانوایی و یا جای دیگر باید صف را رعایت کنید.
آبِ بی‌‌نوبت برای وضو
شیخ مرتضی زاهد از انسان‌‌های بزرگ بوده است. در قديم و تا زماني كه هنوز لوله‌‌كشي‌‌هاي آب به خانه‌‌ها نيامده بود، در هر خانه‌اي آب انبار و حوضچه‌‌اي براي ذخيره آب وجود داشت. اين آب انبارها هر چند وقت يكبار توسط مأموري معروف به «ميرآب» پر مي‌‌شد. آقاي حاج محمدعلي اخوان مي‌‌گفت: «شب ديديم در مي‌‌زنند؛ صدايي از پشت در بلند شده بود و مي‌‌گفت: آقاي حاج محمدحسن آقا! در را باز كنيد». اين صدا، صداي آقا شيخ مرتضي زاهد بود، ما رفتيم در را باز كرديم و ايشان با آن قد خميده‌‌اش به داخل خانه ما آمد. آقا شيخ مرتضي به پدرمان گفت: «آقاي حاج محمدحسن آقا! اين آقای ميرآب امشب لطف كرده است و بي‌نوبت، ابتدا آب را به خانه ما آورده است و من الآن نمي‌‌توانم بروم از همه همسايه‌‌ها حلاليت بگيرم و رضايتشان را جلب كنم، بنابراين آمده‌‌ام اينجا وضو بگيرم؛ اجازه مي‌‌فرماييد؟» و آقا شيخ مرتضي تا زماني كه حوض منزلشان از آن آبِ بي‌‌نوبت خالي نشد، احتياط مي‌‌كرد و برای وضو و تطهير به خانه ما مي‌‌آمد.
آخرین مورد مربوط به ضمان است. انسان ضامن است. مثلا اگر فرزند خود را کتک بزند، این ضمان دارد و باید دیه بدهد. دوستش را از روی شوخی بزند و ردی بر بدن او بیفتد، ضامن است و باید دیه دهد. کسی که خمس نمی‌‌دهد، کسی که بی‌‌جا بوق می‌‌زند و مردم از خواب بیدار می‌‌شوند، کسی که در پله‌‌ها می‌‌دود و مردم اذیت می‌‌شوند، کسی که مستأجر است و برای قاب عکس دیوار را سوراخ می‌‌کند، این‌‌ها همه ضمان است. امام خمینی(ره) بهترین مستاجر بودند.
اجاره‌نشینی به سبک امام خمینی(ره)‌‌
حجت‌الاسلام فردوسی‌پور می‌‌گوید: «در رابطه با اجاره‌نشینى حضرت امام در جماران به قضیه‌اى اشاره مى‌کنم. موضوعى که بیانگر تقید شدید امام به رعایت موازین و احکام شرعى به ویژه در مورد حقوق مردم و الگویى از یک مستاجر خوب و متشرع است. با آنکه صاحبخانه امام از مقلدان و دلباختگان آن حضرت بود و سکونت امام را در خانه خود، بزرگترین افتخار زندگی‌‌اش مى دانست؛ لیکن حضرت امام مثل یک فرد عادى که گویى هیچ‌‌گونه علقه‌‌اى بین مالک و مستاجر وجود ندارد، به احکام شرعى مربوط ملتزم بودند. روزى براى تأمین نور کافى و متناسب که براى فیلم بردارى از برخى ملاقات‌‌هاى رسمى یا برنامه‌‌هایى نظیر پیام نوروزى که در اتاق کار حضرتشان انجام مى‌‌شد، مورد نیاز بود، سه نقطه از گچ سقف اتاق را هر یک به مساحت ۵*۵ سانتی‌متر زیر تیر آهن تراشیده بودند، مى خواستند نور افکن‌‌ها را به آن نقاط جوش دهند. هنگام که صبح، طبق معمول خدمت امام مشرف شدیم‌، قبل از هر چیز، با لحنى خشن و تند و قیافه‌‌اى ناراحت و مضطرب فرمودند: «این چیست، چرا این کار را کرده‌‌اند؟» به عرض رسید براى تأمین نور فیلمبردارى است. بعد از لحظه‌‌اى تأمل و سکوت تلخ ادامه دادند: «چرا بدون اجازه صاحبخانه این تصرفات را مى‌‌کنند؟»
با این برخورد تند، جرأت ادامه کار سلب شد و اصل قضیه منتفى و جاى آن تعمیر شد. هنگامى که از خدمت‌شان مرخص شدیم، جناب آقاى صانعى با توجه به اینکه ده‌‌ها سال با حضرت امام بودند، به من گفت: «من در طول عمرم، کمتر چنین ناراحتى و تکدر خاطرى را در امام دیده‌ام».
حالا بعضی‌‌ها خانه اجاره می‌‌کنند و دیوار وسط خانه را هم بدون اجازه صاحب‌خانه برمی‌‌دارند. این‌‌ها ضمان دارد. امام(ره) به فرزند خود حاج احمد آقا می‌‌فرمایند: «پسرم! سعی کن که با حق‌الناس از این جهان رخت نبندی که کار، بسیار مشکل می‌‌شود. سر و کار انسان با خدای تعالی که ارحم‌الراحمین است، بسیار سهل‌‌تر است تا سر و کار با انسان‌‌ها».
چند خوشه گندم
شهید خرازی در موقع عملیات نقشه را پهن کرد. دور تا دور نشسته بودیم. نقشه آن وسط پهن بود. حسین گفت» «تا یادم نرفته این را بگویم، آن جا که رفته بودیم برای مانور؛ یه تیکه زمین بود. گندم کاشته بودند. یه مقدار از گندم‌‌ها از بین رفته است. ببینید چه قدر از بین رفته است و پولش را به صاحبش بدهید».
همسر شهید برونسی تعریف می‌‌کند و می‌‌گوید: «وقتی که ایشان آمدند در همان موقع پسرمان از پله‌‌ها افتاد و دستش شکست. بیشتر از من عبدالحسین هول کرد. بچه را که داشت به شدت گریه می‌‌کرد، بغل گرفت. از خانه دوید بیرون. چادر سرم کردم و دنبالش رفتم. ماتم برد وقتی دیدم دارد می‌‌رود طرف خیابان. تا من رسیدم به او، یک تاکسی گرفت. درحالی که ماشین سپاه جلوی خانه پارک بود».
«خدا که هست»
از خاطرات شهید محمد ناصری نقل شده است که: «شش هفت سالش بود، یک روز با هم به صحرا رفتیم. باید برای گوسفندها علوفه جمع می‌‌کردیم. توی راه که می‌‌رفتیم، دیمه زار زیاد بود. خواستم کار را آسان کنم. گفتم «بیا از همین علف‌‌های این جا بکَنیم و ببریم». گفت «مگر نمی‌‌دانی این زمین‌‌ها مال مردم است؟». دور و برم را نگاه کردم. گفتم «حالا که کسی این جا نیست، چرا راه دور برویم ؟»، گفت: «خدا که هست».
خواهر شهید کاوه تعریف می‌‌کند: در کودکی با محمود پسته می‌‌شکستیم تا کمکی برای خانواده باشد. یادم هست محمود مدام یادآوری می‌‌کرد: «نکنه از این پسته‌‌ها بخوری! اگه صاحبش راضی نباشد، جواب دادنش در آن دنیا خیلی سخت است». اگر پسته‌ای از زیر چکش در می‌‌رفت و این طرف و آن طرف می‌‌افتاد، تا پیدایش نمی‌‌کرد و روی بقیه پسته‌‌ها نمی‌‌ریخت، خاطرش جمع نمی‌‌شد. موقع حساب کتاب که می‌‌شد، صاحب پسته‌‌ها پول کمتری به ما می‌‌داد؛ محمود هم مثل من دل خوشی از او نداشت ولی هر بار، ازش رضایت می‌‌گرفت و می‌‌گفت: «‌راضی باشید اگه کم و زیادی شده است». این‌‌ها همه ضمان است.
سومین مورد امور عرضی و آبرویی، شامل غیبت، تهمت، فحش، لعن، تمسخر و ایذاء مردم است. خداوند متعال در قرآن کریم می‌‌فرماید: «وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوه...، و هيچيك از شما ديگري را غيبت نكند، آيا كسي از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ (به يقين) همه شما از اين امر كراهت داريد‌... ».
وقتی لعنت به خود آدم بازمی‌گردد
«وَ لا تَسُبُّوا الَّذينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّه...، (معبود) كساني را كه غير خدا را مي‏خوانند دشنام ندهيد، مبادا آنها(نيز) از روي ظلم و جهل خدا را دشنام دهند... ». اینکه انسان بی‌‌دلیل به کسی فحش دهد و لعن کند، حق‌الناس است. بعضی‌‌ها لعن در دهان‌شان است. خیلی راحت می‌‌گویند: خدا لعنتت کند. از امام باقر(ع) نقل شده است که لعن مانند پرنده ای است و وقتی از دهان خارج می‌‌شود به سمت او پرواز می‌‌کند و اگر او لیاقت نداشت به خود تو بازمی‌‌گردد. خیلی‌‌ها می‌‌گویند: خداوند پدرت را لعنت کند. خوب اگر پدرش لیاقت لعنت نداشت به پدر خودت برمی‌‌گردد.
لعنِ دشمن، ثواب دارد
اما لعن به دشمن ثواب دارد. این مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل، اجر و ثواب دارد. «... وَلَا يَطَئُونَ مَوْطِئًا يَغِيظُ الْكُفَّارَ وَلَا يَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلًا إِلَّا كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ إِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ، و هيچ گامي كه موجب خشم كافران شود برنمي‏دارند، و ضرب‌هاي از دشمن نمي‏خورند، مگر اينكه به واسطه آن عمل صالحي براي آن‌ها نوشته مي‏شود، زيرا خداوند پاداش نيكوكاران را ضايع نمي‏كند». کاری که باعث غیظ دشمن شود، خداوند برایش اجر و پاداش قرار می‌‌دهد.
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْم...، اي كساني كه ايمان آورده‏‌ايد، نبايد گروهي از مردان شما گروه ديگر را استهزا كنند».
«وَ الَّذينَ يُؤْذُونَ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ بِغَيْرِ مَا اكْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبيناً، و آنها كه مردان و زنان با ايمان را به خاطر كاري كه انجام نداده‌‌اند آزار مي‏دهند، متحمل بهتان و گناه آشكاري شده‏‌‌اند». مثلا اینکه بلندگوی مسجد را انسان به گونه‌‌ای قرار دهد که مردم اذیت شوند، مانند بعضی از روستا‌‌ها که تعزیه‌‌ها از بلندگوها پخش می‌‌شود. به غیر از اذان اجازه نداریم از بلندگوی مسجد چیزی پخش کنیم و یا اینکه نباید به گونه‌‌ای باعث سد معبر بشوند. و یا اینکه آهنگ ماشین خود را بلند کنند تا مردم اذیت شوند. اینها همه ایذاء مردم است. ساختمان می‌‌سازند و خیابان را بند می‌‌آورند. باید به گونه‌ای برنامه‌‌ریزی کرد که تا می‌‌شود مردم اذیت نشوند.

 انتهای پیام

captcha