زبان ساختی فراتاریخی ندارد/ درک تحولات مفهومی در رویکرد معناشناسی تاریخی قرآن
کد خبر: 3721248
تاریخ انتشار : ۲۳ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۰:۰۷

زبان ساختی فراتاریخی ندارد/ درک تحولات مفهومی در رویکرد معناشناسی تاریخی قرآن

گروه اندیشه ــ عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی معتقد است این فرض که هر زبان معانی واحدی داشته و زبان ساختی فراتاریخی دارد، امروزه پذیرفته نیست و در زبان‌شناسی امروز نمی‌پذیرند که وقتی ما با واژه‌ای سر و کار داریم این واژه ناظر به یک معنای صلب و تغییرناپذیر است و یک فرد وقتی زبان یاد می‌گیرد گویی که یک سری مفاهیم صلب را با نشانه‌‌هایی که به آن معنا اشاره می‌کنند یاد می‌گیرد.

محمدعلی خوانین‌زاده

 به گزارش ایکنا؛ محمدعلی خوانین‌زاده، عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی در گفت‌وگو با ایکنا به تشریح تاریخی بودن زبان می‌پردازد. از نظر او برخی از واژه‌های قرآن متاثر از بافت تاریخی و تمدنی روم شرقی هستند؛ همچنین نمی‌توان گفت که هر زبان معانی واحدی دارد زیرا زبان ساختی فراتاریخی دارد. وی در در این گفت‌وگو با اشاره به اینکه در حقیقت واژه «خدا» تنها یک لفظ خدا نیست و در حوزه واژه‌های ناظر بر این معنا، ممکن است ما یک واژه مشترک را بیابیم، اما این مفهوم در ادیان مختلف به یک معنا نبوده و ممکن است تغییر و تحولات زیادی یافته باشد. در پی مشروح این مصاحبه را می‌خوانید:

ایکنا: شما می‌گویید «قسط» از زبانی دیگر آمده است، در حالی که شاید در عربی یا قرآن همان کاربرد را نداشته باشد؛ این‌ها را چطور باید دید؟

بله. اینجا باید ببینیم که کاربرد این واژه در نظام زبانی و متن مشخصی که وارد شده به چه ترتیب است. واژه قسط که بیان شد، در حوزه دادگستری و عدالتی کاربرد دارد که به حکومت مربوط می‌شود: «وَإِنْ حَکَمْتَ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ» (مائدة/۴۲)، اما ممکن است یک واژه‌ای از پیشینه خود منفک شده و در معنای جدیدی به کار رود و این معنای جدید را طبعا باید با بررسی همزمانی بیابیم. در مورد پیشینه فرهنگی واژه‌های زبان‌های مختلفی که می‌توانستند در عربی پیش از حجاز اثرگذار باشند، باید گفت: بحث‌های الهیاتی در مصر و یونان و ... فاصله زیادی از جهت زمانی با قرن هفتم میلادی دارند.

مباحث نزدیکتری که هم در تحولات سیاسی اجتماعی و هم در تحولات دینی منطقه شبه جزیره و حجاز اثرگذار بوده‌اند بیشتر تحولات پس از کتاب مقدس و یهودیت و مسیحیت هستند. این نگاه تاریخی را باید در تمام بررسی‌های‌مان داشته باشیم و پله پله باید به عقب بازگردیم. اگر ما در پیشینه یک واژه دنبال یک اثر دینی و خاستگاه دینی هستیم، باید در وهله اول به سراغ ادیان همجوار یعنی مسیحیت و با فاصله زمانی سراغ یهودیت برویم که در جنوب و دولت حمیر از نیمه قرن چهارم میلادی دین رسمی بوده است. یا در شمال هم یهودیت و هم مسیحیت در شام و ... برقرار بوده و از این منظر یهودیان و مسیحیان می‌توانستند از نظر دینی بر زبان عربی تاثیر گذاشته باشند.

ایکنا: آیا از متون دینی که در تمدن‌ها یا حکومت‌های نزدیک بوده است، نسخه کهن یا آثاری در حبشه یا جاهای دیگر باقی مانده است؟

نسخه که بیشتر ناظر به یک مجموعه کامل است، اما برگ‌هایی از کتاب‌های کهن دینی موجود است. در مکتوبات قمران که پیش‌تر عرض کردم انبوهی از برگه‌های مختلف تاریخی به عبری یا آرامی کشف شده است که در بازه زمانی حدود ۲۰۰ سال پیش از میلاد تا ۱۰۰ سال بعد از میلاد است که منابع کهن و معتبری در زمینه دینی هستند. یا در حبشه نسخه‌ها و برگه‌هایی از متون دینی مسیحیت و یهودیت یافت شده که البته لزوما از متون رسمی کتاب مقدس نیستند.

بخش‌های غیررسمی از کتاب مقدس مسیحی هست که امروزه جزو بخش رسمی نیست، اما قدمتی دارد و به دلایل مختلف دینی جزء نسخه رسمی نیامده که اصطلاحا متون آپوکریفا یا متون غیررسمی کتاب مقدس گفته می‌شوند. به هر حال این‌ها هم متونی دینی‌اند و قدمت بسیاری دارند و قابلیت استناد تاریخی و زبانشناختی دارند. در حبشه برگه‌هایی از کتاب اُخنوخ که از بخش‌های غیر رسمی عهد قدیم یا تَنَخ (کتاب مقدس یهودیان) البته جز در حبشه است، یافت شده است.

ایکنا: آیا فهمیدن اینکه مفاهیم دینی مثل خدا در متون باستانی در مثلا حبشه یا ایران چه معنایی داشته، می‌تواند به ما کمک کند که این مفاهیم در حجاز چگونه فهمیده شده است؟

قطعا اثر دارد. از بحث خودمان که معناشناسی و رویکرد در زمانی به معنا است، خارج شویم، زیرا سوال شما کلی‌تر است. به هر ترتیب متون مختلفی که در اختیار ماست، نشان‌دهنده یک پیشینه فرهنگی و معنا و مفهوم یا باور و اعتقادی است که یک قوم و گروهی از جوامع بشری داشتند و در حوزه الهیات و مفهوم خدا نیز شناخت ما را تکمیل می‌کنند اما جنبه‌ای که برای ما در معناشناسی مفاهیم قرآنی اهمیت دارد این است که آن معنا و مفهوم، صفات، جنبه‌ها و ویژگی‌هایی از خدا که در قرآن علاوه بر یگانگی و توحید مطرح می‌شود، چیست.

وقتی مفهوم خدا در متون دیگر بررسی می‌شود، تحولات معنایی و دینی خود را به‌خوبی نشان می‌دهند و چه بسا ما با یک واژه مشترک مانند «اِل» یا «اله» سر و کار داریم که در قرآن هم به خدا (و البته غیر خدا) اشاره دارد، این واژه در متون مختلف مشترک است اما معنا و مفهومی که دارد، لزوما در دوره کهن‌تر تاریخی به خدای واحد دلالت نمی‌کرده و شاید حتی نام یک بتی بوده است، ولی در گذر زمان تحولات معنایی یافته و وقتی در قرآن به کار می‌رود کاملا معنا عوض شده است. در حقیقت خدا تنها یک لفظ خدا نیست و در حوزه واژه‌های ناظر بر خدا و مفهوم خدا، ممکن است ما یک واژه مشترک را بیابیم اما مفهوم خدا در ادیان مختلف به یک معنا نبوده و ممکن است تغییر و تحولات زیادی یافته باشد.

ایکنا: همان طور که گفتید ما پیش از قرآن متن کلاسیک عربی نداریم اما متونی پس از قرآن داریم، معناشناسی در زمانی پس از قرآن چه نتایجی می‌تواند داشته باشد؟

همان طور که بیان شد، در نگاه تاریخی اگر بخواهیم پیشینه واژه‌ای را در زبان عربی که قرآن به آن نازل شده است واکاوی کنیم، متن اصیل متقدم‌تر از قرآن نداریم و اگر باشد نیز فاصله زمانی چندانی ندارد که تحول اثرگذاری را در آن ببینیم. اما در نگاه پسینی بله، ما معنای یک واژه را بر اساس نگاه ساخت‌گرا و همزمانی در قرآن پیدا می‌کنیم و می‌بیینم در قرون بعدی چه تحولاتی عارض شده است. این نگاه به ویژه در خصوص برخی از اصطلاحات علوم اسلامی می‌تواند کاربردی باشد که برداشت‌هایی که متاخران یعنی علمای اسلامی پس از قرآن از یک واژه دارند را می‌توان بررسی کرد و دید در قرن سوم یا چهارم هجری اگر این معنا از واژه‌ای فهمیده می‌شود، آیا در قرآن هم این واژه ناظر بر این معنا بوده یا معنای دیگری داشته است.

برای مثال در قرآن آیه‌ «ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ...» را داریم که در منطق و فلسفه دوره اسلامی این کلمات ناظر بر یک معنای فنی و اصطلاحی اند، اما وقتی در قرآن به کار رفته، طبعا آن معنای متأخر مراد و منظور نیست و می‌توان اینها را بررسی کرد. همچنین در فرهنگ‌های متقدم لغت، هرچند استنادشان بیشتر به قرآن و اشعار پیش از اسلام است اما ردپای این کاربردهای متاخرتر زبانی را می‌توان دید؛ به‌ویژه هرچه فرهنگ‌ها فاصله بیشتری از دوره نزول قرآن می‌گیرند، کاربردهای متداول و متعارف جامعه نیز در معنایی که فرهنگ‌نویس برای آن مدخل می‌نویسد اثرگذار است و چه‌بسا این سنخ معانی هرچه به قرن‌های بعدی می‌رویم گسترش هم پیدا می‌کند.

ما در ذیل یک مدخل در فرهنگ‌های متقدم معنای مختصری را می‌بینیم، اما هر چه جلوتر می‌آییم گسترش پیدا می‌کند؛ مثلا «لسان عرب» ابن‌منظور را که نگاه می‌کنید، انبوهی از نقل قول‌ها، دیدگاه‌ها و کاربردهای مختلف ذیل یک واژه آمده است که در فرهنگ‌های متقدم ذکر نشده است و به هر حال هر چه فاصله می‌گیریم تغییرات معنایی اثر می‌گذارد و اضافه می‌شود، به فهم از معنای آن واژه و چه‌بسا آن معنای پیشین راکد می‌شود و واژه در معنای جدید‌تر به کار می‌رود. اما یک جنبه کار ما در این روش کاربرد در قرآن است و ما ملاک‌مان برای مقایسه در نگاه معناشناسی تاریخی کاربرد در قرآن است چه پیش و چه پس از قرآن.

ایکنا: ما در روش قرآن به قرآن آیات را به خود قرآن ارجاع می‌دهیم، بدون بررسی تاریخی آیا این روش کامل است و آیا ما فارغ از اینکه لغات در زمان نزول چه معنایی داشتند، با فهم امروزمان از آیات و لغات می‌توانیم به روش قرآن به قرآن بپردازیم و آیا لازم است ما در فهم آیات و لغات از معناشناسی تاریخی استفاده کنیم؟

یک بحث جدی در حوزه فهم و تفسیر قرآن همین است و به بحث‌های دیگری هم (مثل هرمنوتیک) مربوط می‌شود. این یک بحث مبنایی است که آیا معنا و مفهوم قرآن چیزی است که مخاطبان اولیه آن می‌فهمیدند و یا نه و فهم ما از قرآن می‌تواند در گذر زمان تغییر یابد و با شرایط جدید معنای جدیدی دریافته شود. نگاهی که به نظر می‌رسد بیشتر مورد توجه است و در دوره معاصر بسیاری از مفسران معاصر به این نگاه توجه دارند مانند «امین خولی» در روش تفسیر بیانی یا ادبی دوره معاصر، این است که ما با یک متنی مواجهیم که در یک دوره مشخص برای مخاطب مشخص نازل شده و آن فهم است که ملاک و معیار است و ما باید تمام تلاش‌مان را بکنیم که به فهم مخاطب نخست قرآن برسیم.

شواهد این دیدگاه فراوان است؛ از جمله آیه ۴ سوره مبارکه ابراهیم «وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ ...» که بیان می‌کند خدا هیچ رسولی را مأمور به ابلاغ پیامی نکرده مگر این که آن رساله و پیام به لسان قوم او بوده است؛ پس محتوای دعوت پیامبران به زبان قومشان بوده و محتوای پیام پیامبر اسلام(ص) هم که قرآن است چنین بوده و ما برای فهم قرآن باید زبان قوم در عصر نزول را بفهمیم؛ بنابراین بحث این است که ما از چه روش‌هایی می‌توانیم بهره بگیریم تا به فهم مخاطب اولیه قرآن که قوم پیامبر (ص) بودند دست پیدا کنیم.

ایکنا: اگر ما فرض کنیم که هر زبان معانی واحدی دارد و در واقع زبان ساختی فراتاریخی دارد آیا بی‌نیاز از معناشناسی تاریخی هستیم و در این صورت با چه آسیب‌هایی در فهم قرآن مواجه خواهیم شد؟

این فرضی که بیان کردید امروزه پذیرفته نیست و در زبان‌شناسی امروز نمی‌پذیرند که وقتی ما با واژه‌ای سر و کار داریم این واژه ناظر به یک معنای صلب و تغییر ناپذیر است و یک فرد وقتی زبان یاد می‌گیرد گویی که یک سری مفاهیم صلب را با نشانه‌هایی که به آن معنا اشاره می‌کنند یاد می‌گیرد. نه، گویش‌ور یک زبان، کسی که به یک زبان فکر می‌کند، سخن می‌گوید یا متنی را می‌نویسد انتخاب می‌کند و می‌تواند به جای یک واژه واژه دیگری را به کار بگیرد. ما چه در گفتارمان یک مفهوم را همواره با یک عبارت نقل نمی‌کنیم، و چه در تعبیر واقعه و رویدادی که می‌بینیم افراد مختلف از یک زبان واحد از تعابیر و واژه‌پردازی‌های مختلفی استفاده می‌کنند. از زبانی به زبانی دیگر هم این معانی متغیر است.

خود واژه‌سازی‌های در زبان‌های مختلف نشان می‌دهد که ما با یک معنای گزینشی و انتخاب شده‌ای از جهان مواجه نیستیم و اقوام مختلف برش‌های متعددی از معنا می‌زنند؛ مثال مشهور واژه شتر است که ما در فارسی تنها یک واژه برای آن داریم و هر چه شبیه شتر است را شتر می‌دانیم، اما در عربی شما می‌بینید که واژه‌های مختلف برای شتر از جمله جمل، ناقه، ابل، بنت لبون و ... وجود دارد و بسته به ویژگی‌ها و کاربرد‌هایی که می‌تواند برای افراد داشته باشد، اهل زبان مقوله‌سازی و واژه‌سازی می‌کنند. بحث این است که زبان بیانگر شناخت انسان از جهان است و هر قومی و هر گویش‌ور در جامعه زبانی یک طور جهان را می‌بیند و به آن شناخت پیدا می‌کند و برش خاصی به جهان می‌زند و برای هر برش مفهومی که می‌زند و هر ادراکی که دارد واژه گزینی می‌کند و طبعا در فرهنگ‌های مختلف واژه‌گزینی‌ها متفاوت است.

ما در فرهنگ‌های مختلف واژه یکسانی برای اشاره به مثلا مفهوم «میز» نداریم. همین مثال ساده میز هم در همه زبان‌ها یک معنا ندارد، در فارسی یک میز داریم و یک معنای میز داریم، اما وقتی به انگلیسی میز را می‌خواهیم ترجمه کنیم چند واژه هست و باید ببینیم منظور میز تحریر و مطالعه و اداری است یا قرار است بر روی آن غذا خورده شود. در زبان‌شناسی امروز انبوهی از این مثال‌ها و نمونه‌ها را بیان می‌کنند و در نتیجه این فرض پذیرفته نیست و خدشه جدی در فرض سؤال شما وجود دارد.

انتهای پیام

گفت‌وگو از میثم قهوه‌چیان

captcha