به گزارش خبرنگار ایکنا؛ حجتالاسلام و المسلمین سیدعلی اکبر ابوترابی، دلاورمردی است که بیش از 10 سال در زندانهای بعثی به اسارت درآمد و رنجهای فراوانی کشید و در سیاهترین سالها و روزها، هدایت نسلی را برعهده گرفت که با استقامت و پایمردی خود صفحات زرینی را در سینه تاریخ به ثبت رساند.
در راستای گرامیداشت یاد و خاطره سیدآزادگان و یادواره شهدای آزاده که فردا در حوزه هنری برگزار میشود، درسهایی از این دلاورمرد برگرفته از کتاب «سیره ابوترابی» ارائه میشود.
این از مردانگی نیست
حاج آقا ابوترابی در مورد چگونگی اسارتش میگوید: در ماه های اولیه جنگ تحمیلی برای شناسایی منطقه به همراه سربازی به عقب دشمن نفوذ کردیم که ناگهان دشمن متوجه ما شد و به سمت ما تیراندازی کرد. آن سرباز تیر خورد و روی زمین افتاد. من هم فرار کردم. حدود دو کیلومتر از او دور شدم، اما پیش خود گفتم، این از مردانگی نیست که رفیقم را تنها بگذارم و خودم فرار کنم. برگشتم و خودم را به او رساندم و بالای سرش بودم و میخواستم او را به دوش بگیرم تا به عقب بیاورم که ناگهان خود را در محاصره دشمن دیدم و مرا اسیر کردند.
مانند یک پدر مرا در آغوش گرفت
محمد یقطین، آزاده درباره حجت الاسلام ابوترابی میگوید؛ هنگامی که به دلیل مجروحیت در بیمارستان اردوگاه عنبر بستری بودم، حاج آقا ابوترابی به دیدار من و بقیه مجروحان آن بیمارستان آمد و مانند یک پدرمهربان ما را در آغوش گرفت و به ما محبت کرد و به درد دل های ما گوش فرا داد. او فرشته ای بود که در آن غربت به دیدار ما آمده بود.
با لبخندش به اسرا تسکین میداد
علیرضا باریکلو، آزاد میگوید؛ هرگاه دلتنگیها گلویم را میفشرد، لبخند پدرانه حاج آقا ابوترابی و لحن نافذ آقاجان گفتنش در آن صبح صادق، تسلای خاطر و رهگشای اندیشه ام بود.
حجت الاسلام انصاری، راوی دفاع مقدس نیز عنوان میکند؛ انس با سجده همیشه بین جلسه علنی و کمیسیونها درمجلس شورای اسلامی، دوساعتی برای ناهار و نماز وقت داشتیم. من در آن دوساعت حاج آقا ابوترابی را بیشتر در نمازخانه و درحال سجده میدیدم تا در سالن غذاخوری یا در حال استراحت.
کوهنوردی پرتوان بود
سیدحسین هاشمی، آزاده نیز میگوید؛ ابوترابی را کوهنوردی قوی و پرتوان بود. قله دماوند را در هفت ساعت و قله توچال را درچهارساعت فتح میکرد.
انتهای پیام