اخلاق نبوی؛ سراسر نور و مهربانی
کد خبر: 3723592
تاریخ انتشار : ۲۸ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۵:۲۵

اخلاق نبوی؛ سراسر نور و مهربانی

گروه معارف ــ بدرفتارى و بى حرمتى را نسبت به شخص خود با نظر اغماض مى‌نگريست، كينه كسى را در دل نگاه نمى‌داشت و در صدد انتقام بر نمى‌آمد. روح نيرومندش كه در سطح بسيار بالاتر از انفعالات نفسانى و عقده‌هاى روحى قرار داشت عفو و بخشايش را بر انتقام ترجيح مى‌داد.

اخلاق نبوی؛ سراسر نور و مهربانی

به گزارش ایکنا از اصفهان، گرچه سيره‌نويسان، مورخان و اصحاب حديث از صدر اول تاكنون جزئيات احوال رسول اكرم(ص) را در هزاران آثار و تأليفات خود گرد آورده‌اند و منابع بسيار غنى و ارزنده در دسترس اهل تحقيق نهاده‌اند، ولى چون در بيشتر آنها خصوصيات زندگى آن حضرت نه به طور دسته بندى و منظم، بلكه در ضمن مطالب ديگر به شكل پراكنده ذكر شده است، اطلاع يافتن بر آن بر همه كس آسان نيست و نيز اغلب اين آثار به زبان عربى است و جز اهل آن زبان ديگران قادر به استفاده از آن نيستند؛ به علاوه زندگانى ماشينى اين عصر كه مى‌بايست وقت و فراغت بيشترى براى افراد بشر ذخيره كند برخلاف انتظار موجب كمى فرصت شده و مردم را از صرف وقت به خواندن تأليفات مفصل باز داشته است. بنابراين نگارنده با توجه به اهميت موضوع و اعتراف به كم بضاعتى خود، مى‌كوشد به اندازه‌اى كه در حوصله يك مقاله است، خلاصه‌اى از روش زندگانى آن حضرت را مطابق آنچه كه مورد اتفاق و يا مشهور در ميان مورخان و معتمدان اصحاب حديث است بطور فشرده در دسترس علاقه‌مندان قرار بدهد و بار ديگر به قصور و ناتوانى خود اعتراف مى‌نمايد.

آب دريا را اگر نتوان كشيد

هم به قدر تشنگى بايد چشيد

نظافت
چنانكه اشاره شد رسول اكرم(ص) از اوان كودكى به پاكيزگى علاقه داشت و در نظافت بدن و لباس بى‌نظير بود. علاوه بر آداب وضو اغلب روزها خود را شستشو مى‌داد و اين هر دو را جزء عبادات قرار داد. موى سرش را كه تا بناگوشش مى‌رسيد با برگ سدر مى‌شست و شانه مى‌كرد و روغن بنفشه مى‌ماليد و خود را با مشك و بخور عنبر خوشبو مى‌نمود، به حدى كه از هر جا كه عبور مى‌كرد تا مدتى بوى عطرش شنيده مى‌شد. روزانه چند بار مخصوصآ شب‌ها پيش از خواب و پس از بيدارى دندان هايش را با دقت مسواك مى‌كرد. جامه سفيدش كه تا نصف ساق هايش را مى‌پوشانيد هميشه تميز بود. پيش از صرف غذا و بعد از آن دست و دهانش را مى‌شست و از خوردن سبزى‌هاى بدبو پرهيز مى‌نمود. شانه عاج و سرمه‌دان و مقراض و آينه و مسواك، جزء اسباب مسافرت برمى‌داشت. خانه‌اش با همه سادگى و بى تجملى هميشه پاكيزه بود. تأكيد مى‌نمود زباله‌ها را به هنگام روز بيرون برند و تا شب به جاى خود نماند. نظافت تن و اندامش با قدس طهارت روحش هم‌آهنگى داشت و به ياران و پيروان خود تأكيد مى‌نمود كه سر، بر، جامه و خانه هايشان را تميز نگاه دارند و بالخصوص روزهاى جمعه وادارشان مى‌كرد خود را شستشو داده و معطر سازند كه بوى بد از آنها استشمام نشود و آنگاه در نماز جمعه حضور يابند.1 دستور مى‌داد در مقابر و كنار نهرهاى آب و زير سايه درختان به قضاى حاجت ننشينند و آب‌ها را مطلقآ آلوده نسازند و در موقع شستشوى بدن داخل آن نشوند بلكه آب را در كنارى به سر و بر خود بريزند.2

ادب معاشرت
در ميان جمع، بشّاش و گشاده‌رو و در تنهائى سيماى محزون و متفكر داشت. هرگز به روى كسى خيره نگاه نمى‌كرد و بيشتر اوقات چشمهايش را به زمين مى‌دوخت. در سلام كردن به همه حتى بردگان و كودكان پيشدستى مى‌كرد. اغلب دوزانو مى‌نشست و پاى خود را جلو هيچكس دراز نمى‌كرد و هرگاه به مجلسى وارد مى‌شد، نزديك‌ترين جاى خالى را اختيار مى‌نمود. اجازه نمى‌داد كسى جلوى پايش بايستد و يا جا برايش خالى كند. سخن همنشين خود را قطع نمى‌كرد و با او طورى رفتار مى‌كرد كه او تصور مى‌نمود هيچكس نزد رسول خدا از او گرامى‌تر نيست. بيش از حد لزوم سخن نمى‌گفت، آرام و شمرده سخن مى‌گفت و هيچگاه زبانش را به دشنام و ناسزا آلوده نمى‌ساخت. در حيا و شرم حضور بى مانند بود. هرگاه از رفتار كسى آزرده مى‌گشت، ناراحتى در سيمايش نمايان مى‌شد ولى كلمه گله و اعتراض بر زبان نمى‌آورد. از بيماران عيادت مى‌نمود و در تشييع جنازه حضور مى‌يافت. جز در مقام دادخواهى اجازه نمى‌داد كسى در حضور او عليه ديگرى سخن بگويد و يا به كسى دشنام بدهد و يا سعايت نمايد.
روزى چند نفر از يهوديان بر او وارد شدند و با لحن مخصوص كه دوپهلو بود سلام كردند، در جواب آنها گفت: «و عليكم». عائشه به قصد آنها متوجه شد و با عصبانيت شروع به پرخاش و ناسزاگوئى نمود، رسول اكرم فرمود عائشه آرام بگير و بدزبانى نكن مگر نمى‌دانى خدا رفق با همه كس را دوست مى‌دارد.3
بخشايش و گذشت
بدرفتارى و بى حرمتى را نسبت به شخص خود با نظر اغماض مى‌نگريست، كينه كسى را در دل نگاه نمى‌داشت و در صدد انتقام بر نمى‌آمد. روح نيرومندش كه در سطح بسيار بالاتر از انفعالات نفسانى و عقده‌هاى روحى قرار داشت عفو و بخشايش را بر انتقام ترجيح مى‌داد. حسّاسيتش در مقابل ناملايمات از حد حزن و اندوه تجاوز نمى‌كرد. در جنگ اُحُد با آن همه وحشيگرى و اهانت كه به جنازه عموى ارجمندش حمزة‌بن عبدالمطلب روا داشته بودند و از مشاهده آن به شدت متألم بود، دست به عمل متقابل با كشتگان قريش نزد و بعدها كه به مرتكبين آن و از آن جمله هند، زن ابوسفيان دست يافت در مقام انتقام برنيامد و حتى ابوقَتاده انصارى را كه مى‌خواست زبان به دشنام آنها بگشايد از بدگوئى منع كرد.4 پس از فتح خيبر جمعى از يهوديان كه تسليم شده بودند غذائى مسموم برايش فرستادند او از سوء قصد و توطئه آنها آگاه شد، اما به حال خودشان رها كرد.5 بار ديگر زنى از يهود دست به چنين عملى زد و خواست زهر در كامش كند او را نيز عفو نمود.6 سردسته منافقان كه با اداى كلمه شهادت مصونيت يافته بود، در باطن امر از اينكه با هجرت رسول اكرم به مدينه بساط رياست او برچيده شد، عداوت آن حضرت را در دل مى‌پرورانيد و با يهوديان مخالف نيز سروسرّى داشت و از كارشكنى، كينه توزى و شايعه سازى عليه رسول اكرم فروگذار نبود، هم او بود كه در غزوه بنى المصطلق مى‌گفت چنانچه به مدينه برگشتيم اين طفيلى‌هاى زبون را (مقصودش مهاجرين است) از خانه خود بيرون مى‌رانيم. ياران رسول اكرم كه دل پرخونى از او داشتند، بارها اجازه خواستند او را به سزايش برسانند. آن حضرت نه تنها اجازه نمى‌داد بلكه با كمال مدارا با او رفتار مى‌كرد و در حال بيمارى به عيادتش رفت و سر جنازه‌اش حاضر شد و بر او نماز گذارد.7 در مراجعت از غزوه تبوك جمعى از منافقان به قصد جانش توطئه كردند كه به هنگام عبور از گردنه، مركبش را رم بدهند تا در پرتگاه سقوط كند و با اينكه همگى صورت خود را پوشانده بودند آنها را بشناخت و با همه اصرار يارانش اسم آنها را فاش نساخت و از مجازاتشان صرف‌نظر كرد.8

------------------------------------------------------------------

1 ـ مندرجات اين فصل در همه كتاب‌هاى سيره و حديث آورده شده.

2 ـ صحيح مسلم، جلد 1، صفحه 163.

3 ـ صحيح مسلم، جلد 1، صفحه 4.

4 ـ امتاع الاسماع مقريزى، جلد 1، صفحه 425.

5 ـ صحيح بخارى، جلد 4، صفحه 100.

6 ـ صحيح مسلم، جلد 7، صفحه 14.

7 ـ امتاع الاسماء مقريزى، جلد 1، صفحه 496.

8 ـ امتاع الاسماء مقريزى، جلد 1، صفحه 479

منبع: کتاب حقوق بشر و نظام اجتماعی در اسلام - صص39-36 (ناشر: شرکت سهامی انتشار با همکاری کلبه شروق) نویسنده: آیت‌الله سید ابوالفضل موسوی زنجانی
انتهای پیام

captcha