به گزارش ایکنا از اصفهان، در یادداشتی به قلم سید محمود حسینی، استاندار اسبق اصفهان که در اختیار ایکنا قرار داده، آمده است: دوران زندگی دکتر علی شریعتی از سال 1312 تا سال 1356 مقارن با دوره حساس تغییر و تحول در جامعه ایران بود. این دوران که از نهضت مشروطیت آغاز شده بود، ایران را در معرض تغییرات گستردهای قرار داد؛ در ابتدا دو جریان سنتی و متجدد با همگرایی یکدیگر، نهضت مشروطیت را شکل دادند، اما این روند به آسانی پیش نرفت و این دو جریان خیلی زود در مقابل هم صفآرایی کردند.
جریان سنتی تلاش میکرد تجدد را نفی و در مقابل آن مقاومت کند، زیرا آن را مناسب با جامعه و شرایط ایران نمیدانست، از سوی دیگر جریان متجدد با شتاب به سمت غربی و مدرن شدن حرکت میکرد و آنچه را مربوط به گذشته و فرهنگ سنتی بود، نفی و حتی بر تغییرات اساسی تاکید میورزید. با روی کارآمدن رضاشاه و خاندان پهلوی، آنان سعی داشتند با اعمال قدرت، ایران را از وضیعت سنتی عبور داده و ایران را به سمت تجدد و غربی شدن پیش ببرند. برهمین اساس شکاف بین جریان سنتی و متجدد عمیقتر و بلکه به یک نوع گسل تبدیل شد.
اندیشمندان دوران مشروطه و حتی بعد از آن، برای اینکه این دو جریان فکری را به هم نزدیک و فاصلهها را کم کنند، توفیقی پیدا نکردند و آنها نتوانستند پیوندی میان این دو جریان برقرار کنند و بین این گسلها پلی بزنند؛ در ادامه این چالشها، جریان سومی شکل گرفت که سعی میکرد تا ضمن حفظ هویت دینی و ملی، و با آشتی برقرار کردن با تمدن جدید، اجرای اصلاحات در کشور را تحقق ببخشد.
جریان سوم معتقد بود که بین اسلام و تجدد تضادی برقرا نیست و میتوان آنها را با هم جمع کرد. مرحوم شریعتی جزء این دسته از متفکران و بلکه از عوامل شاخص و موثر آن جریان بود. او که از آغاز نظارهگر کوران تلاطم دو جریان متضاد فکری سنت و مدرنیسم بود، سعی کرد در یک طرف نماند و بلکه بین آن دو اردوگاه پیوندی برقرار کند.
دکتر شریعتی از جوانی مسیر و رهیافت خود را یافته بود و آن مسیر ترکیب تجدد و مذهب بود که وی آن را، راه حل معضلات کشور میدانست. در این مسیر، درسهای اسلام شناسی در مشهد که اندوختههای دوران تحصیل در پاریس بود و تجربه حضور در کانون نشر حقایق دینی مرحوم محد تقی شریعتی پشتوانه محکمی برای او بود.
حسینیه ارشاد بههمت جمعی از روحانیون روشناندیش مثل مرحوم مطهری و بعضی از بازاریان و روشنفکران در سال 1345 و در شمال تهران تاسیس شد، تاسیس این حسینیه فرصتی بود که جریان سوم به منصه ظهور برسد. در سال 1346 از دکتر شریعتی دعوت شد تا مقالاتی برای کتبی که در دست انتشار بود، بنویسد که این مقالات مورد توجه شهید مطهری قرار گرفت. در سال 1347 از ایشان دعوت شد تا در حسینیه ارشاد سخنرانی کند. او علاوه براینکه با فرهنگ اسلامی آشنایی داشت، با فرهنگ و تمدن جدید نیز آشنا بود و سعی کرد، مدل ترکیبی و تلفیقی بین مذهب و تجدد را در سخنرانیهای خود متجلی سازد و او این اندیشه را با زبانی بیان میکرد که شنوندگان را مفتون خود میساخت، بهطوری که سیل جوانان و تحصیل کردگان و حتی طلاب جوان برای شنیدن سخنان جذاب و پرمحتوای دکتر شریعتی به حسینیه ارشاد میرفتند و پای صحبتهای او مینشستند.
او در این دوران توانست اندیشه خود را بپروراند و جوانان را با اسلام آشنا کند و ضمن اینکه این سخنان با تحجر نیز سرسازگاری نداشت، برای جوانان جذاب بود. وی مبارزه با دستگاه حاکمه را از خاستگاه مذهبی و دینی تبیین میکرد. به تدریج با انتشار سخنرانیهای دکتر شریعتی که بهصورت کتاب و نوار در کشور تکثیر میشد، جریان فکری و اجتماعی جدیدی با عنوان روشنفکری دینی و یا به تعبیری جریان سوم، به وجود آمد که در زوایای مختلف جامعه نشر پیدا کرد.
همزمان با این موفقیتها و گسترش مخاطبین این افکار و اندیشهها، حساسیتهایی نیز برای مقابله با شریعتی ایجاد شد که این حساسیتها هم از سوی برخی قشرهای سنتی بود و هم از طریق دستگاه حاکم و وساواک؛ تا جایی که سرانجام دکتر شریعتی را دستگیر و حسینیه ارشاد را تعطیل کردند. اما این اقدام ساواک بازخوردی مثبتی برای آنها بههمراه نداشت، زیرا این افکار در بین جامعه و به خصوص تحصیل کردگان نفوذ پیدا کرده بود، بهطوری که حتی بسیاری از کسانی که از مذهب روی گردان شده بودند، با تاثیرپذیری از اندیشه شریعتی به مذهب علاقمند شدند و از افتادن در دام مکاتب مارکسیستی و سایر ایسمها دور ماندند و همین تفکر و اندیشه پیش رفت و به یک جریان اجتماعی قوی و قدرتمند تبدیل شد که این اندیشه، الگویی برای مبارزه، زندگی، فکر کردن، عرفان و... بود؛ الگویی که هنور نیز میتواند با عنوان اندیشه روشنفکری دینی و البته با یک نوع بازنگری در آن، گرهگشا و پاسخگوی مسائل جدید باشد.
یاددداشت از سید محمود حسینی/ استاندار اسبق اصفهان و فعال پیشکسوت فرهنگی و سیاسی
انتهای پیام