به گزارش
ایکنا؛ خیلی از جاهای قرآن باعث غصه ما میشود؛ مثلاً میخواهد به ما بگوید که این عالم خدا دارد، یکی از دلایلی که در قرآن اقامه میکند که جهان کارگردان دارد، این است (به من میگوید، از بس که پایین زندگی میکنم): «أَفَلَا یَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ» (سوره غاشیه، آیه ۱۷)، در آفرینش شتر دقت نمیکنید که چگونه آفریده شده است؟ میخواهد خودش را به من معرفی بکند که من خدای تو هستم، من رزّاق و محیی تو هستم، من ممیت تو هستم، پای شتر را وسط میکشد که شتر را نگاه کن، نگو این عالم خدا ندارد! چرا دروغ میگویی؟ عالَم خدا دارد و اگر خدا نداشت، پس چه کسی شتر را با این دقت در آفرینش آفریده است؟
این شتر را هم برای خیابان، ولی عصر و اتوبان آیتالله صدر نیافریدهام! آنجا که میخواهید بروید و بیایید، ماشین و موتور و دوچرخه دارید، شتر نمیخواهد؛ چون نیازمند هستید و بودهاید که بارهای سنگین شما از جادههای سخت کویر و کوهستانی لب دره منتقل بشود، شتر را برای کویر آفریدم. حالا به من میگویی کویر که آب ندارد، میگویم چرا عجله میکنی؟ من خلقت شتر را بهگونهای قرار دادهام و حالیاش کردم که الآن در این بیابان بین گرمسار و قم روی تو بار میگذارند و میخواهند به کرمان ببرند، آب مسیر راهت را بخور که ده شبانهروز آب در این کویر پنجاه درجه داشته باشی، چون کویر آب ندارد. بعد هم زانویش را بهگونهای درست کردهام که سنگینترین بارهای شما را میبرد؛ و در شیر، گوشت و کُرک و پشمش، برکت قرار دادهام.
شکل ساختمانش هم از دقیقترین جرثقیلهای جهان تا الآن دقیقتر است. برخلاف سایر بارکشان که باید بخوابانی و آن را بار کنی. قد او از تو بلندتر است و تو با رفیقت نمیتوانی دویستکیلو گندم و جو و نخود و لوبیا بلند کنید و روی او بگذارید؛ اگر میخواستید ایستاده بار او کنید، دائم باید یک نردبان دو-سه پلهای به کمرتان میبستید و آن را مرتب با خودتان به اینطرف و آنطرف میبردید. به او گفتهاند که وقتی میخواهند روی تو بار بگذارند، بخواب! و اگر هر حیوانی را خوابیده بار بکنید، بلند نمیشود! نمیتواند بلند شود، چون تمام زمینههای جرثقیل در خلقت این است و با قواعد دقیق جرثقیلی بلند میشود.
یک چشم دیگر باید پیدا کرد! سیدالشهدا (ع) در دعای عرفه با تمام وجود عرض میکنند: «عمیت عین لا تراک» کور باشد آن چشمی که تو را نمیبیند، تو که از همهچیز آشکارتر هستی! حالا پیش امیرالمؤمنین (ع) برو و بگو خدا را چگونه شناختی؟ نه اسم خورشید را میبرد، نه افلاک، نه سحابی، نه کهکشان، نه ستارگان، نه باغ، نه گردش عالم، بلکه میگوید: «یا من دلّ علی ذاته بذاته» من او را با خودش شناختم. این هم برای من قابلدرک نیست که میخواهم او را بشناسم، بعد او را که نمیشناسم، با خودش شناختم! این چیست؟ واقعاً این چه فلسفه و عرفان بسیار پیچیدهای است؟
یا به زینالعابدین (ع) بگو که شناخت خودت را از خدا بیان کن، فقط دو کلمه میگویند! یک کتاب پانصد صفحهای که مقاله چهل دانشمند خارجی را نمیگویند که ۳۹ تای آن مسیحی و غیرمسیحی هستند و یک مقالهاش برای یکی از دانشمندان مسلمان مصری است. به ما نمیگویند من توحیدم را در پانصد صفحه نوشتهام، برو و ببین! فقط دو کلمه میگویند، یعنی قرب به حق تا کجا؟ لمس حق تا کجا؟ فهم حق تا کجا؟ یابنرسولالله! خدا را چطوری شناختی؟ دو کلمه: «بک عرفتک» با خودش خودش را شناختم.
«بخشی از سخنرانی استاد حسین انصاریان مفسر و پژوهشگر قرآن کریم در تازهترین جلسه اخلاق خود/ تابستان ۹۷»
انتهای پیام