«مهدی مطهرنیا»، آیندهپژوه و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی در گفتوگو با خبرنگار ایکنا در تحلیل چرایی ضعفهای موجود در نهادهای اندیشهورز بهعنوان نهادهایی که میتوانند در پیشبرد و حل مشکلات سیاسی و سیاست خارجی کشور نقش مهمی را بازی کنند، گفت: دانشگاهها در عصر حاضر نقش مهمی در تأمین منافع ملی و بهبود وضعیت داخلی کشورها ایفا میکنند. در کشوری مانند ایالات متحده آمریکا، دانشگاهها به مرحله نسل چهارم وارد شدهاند و در حال گذر از آن هستند؛ دانشگاههای نسل اول آموزش بنیاد، دانشگاههای نسل دوم پژوهش بنیاد و دانشگاههای نسل سوم دانشبنیاد و کارآفرین و دانشگاههای نسل چهارم این کشور اجتماعپرور و دولتساز بودهاند.
وی ادامه داد: اندیشکدهها و پژوهشکدهها و نخبگان موجود، گردانندگان اصلی ایالات متحده آمریکا محسوب میشوند بهگونهای که بسیاری از آنها از دانشگاههایی مانند استنفورد، جان هاپکینز و بروکلین برخاستهاند و به محیطهای دولتی و دولت فدرال وارد میشوند و تجارب متفاوت علمی خود را در آنجا پیادهسازی میکنند. همچنین در حوزههای اجرایی تجارب بسیاری را کسب میکنند و پس از کسب این تجارب به دانشگاهها بازمیگردند و به تئوریپردازی اقدام میکنند.
دانشگاههای ایران در دوراهی نسل اول و دوم
این استاد دانشگاه با بیان این مطلب که در ایران شاهد شکلگیری دانشگاههایی هستیم که هنوز نتوانستهاند نسل اول را به نسل دوم تحویل دهند، گفت: لذا آنها نتوانستهاند از آموزشبنیادی به پژوهشبنیادی روی آورند. همچنین دانشگاهها در ایران به واسطه هیئت حاکمهای که سالها در لباس رژیمهای مختلف بر کشور حکومت کردهاند به حاشیه رانده شدهاند و آن دسته از نخبگانی را هم که تربیت کردهاند، تنها هیئت حاکمه در زمانهایی که با یک نوع چالش یا دستاندازهای قدرت در اداره حکومت روبرو بودهاند از اندیشمندان و دانشمندان خود در چارچوب یک زمانبندی موقت یا در قامت تشریفات و ایجاد یک فضای تبلیغی بهرهبرداری کردند.
وی در این رابطه افزود: از یک سو دانشمندان ما در اتاقهای فکر به واسطه محدودیتهای متفاوت سیاسی و الزامات معیشتی دیدگاههای خود را به وضوح مطرح نکردند و از سوی دیگر اگر دیدگاههایی نیز مطرح شده و اندیشههایی نیز پرورده شده، جدی گرفته نشدهاند و یا حتی این اندیشههای جدید و مطرحکنندگان آن با مقاومت و ضدیت روبرو شدهاند.
به خاطر ساختار و بافتار سیاسی فضای اندیشهورزی جدی گرفته نشده است
این آینده پژوه سیاسی تصریح کرد: از این جهت است که اتاقهای فکر و طوفان فکری در جامعه ایرانی هنوز در منبع نخست، ساخت و ساختار، بافت و بافتار مشخص خود را پیدا نکرده است. همچنین برخی اندیشمندانی که سخنی را درباره تحولات ملی و آینده ایران مطرح میکنند، به خاطر خصوصیتهای فردی آن اندیشمند، جدی گرفته نمیشوند و یا اگر هم جدی گرفته شوند گاه و بیگاه با برخوردهای سخت از سوی بعضی از احزاب رسماً به حاشیه رانده شدهاند لذا باید ضعف ساختاری و بافتاری را از یک سو و فضای نامناسب سیاسی در برخورد با اندیشهورزی از از سوی دیگر مورد عنایت قرار داد. امروز بنمایه دانشگاههای کشور در حال تهی شدن از اصالت هستند و از حوزه ادارکگرایی به کارخانه مدرکسازی تبدیل شدهاند.
ورود سیاستبازیها به محیط دانشگاه جو آنرا از حالت آموزشی خارج کرده
مطهرنیا ادامه داد: با توجه به ورود سیاستبازیها و سیاستگراییها در محیط دانشگاه جو دانشگاه از حالت آموزشی خارج و حتی به وضعیت ماقبل خود رجعت کرده و بهگونهای میتوانیم بگوییم که آموزشها آن بنیاد اصیل را ندارند؛ این یک نوع حرکت ضددانشگاهی از درون دانشگاه است که خواهان ایجاد یک فضای شکست درونی برای دانشگاهها و خارج کردن آنها از مسیر تأثیرگذاری است.
صاحبان تفکر دچار وادادگی از محیط سیاسی شدهاند
این تحلیلگر مسائل سیاسی در پاسخ به این پرسش که حداقل کاری که دولت میتواند در فضای متشنج امروز کشور برای فراهم آوردن بسترها و جلب اعتماد نخبگان فکری به منظور افزایش مشارکت آنها در حل این بحرانها انجام دهد، چیست، گفت: امروز بسیاری از اندیشمندان، صاحبنظران و صاحبان سبک تفکر جامعه دچار یک نوع وادادگی و ناامیدی از محیط سیاسی شدهاند که دلیل آن هم به بهرهبرداریهای ابزاری از اندیشههایشان باز میگردد.
وی ادامه داد: امروز حافظه تاریخی اندیشمندان و در واقع صاحبان فکر در جامعه ملی، انواع برخوردهای متفاوت در دهههای گوناگون را چه در زمان قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب اسلامی تجربه کردهاند و آنها با انواع و اقسام جهتگیریها بر ضد خود مواجه بودهاند و این بدان معنا نیست که جامعه روشناندیش و صاحب فکر در برهههایی از زمان دارای نقایص یا کمبودهایی نبوده اما بیتردید باید بپذیریم که عناصر صاحب اندیشه و فکر اگر چه معصوم نیستند، ولی به واسطه داشتن اندیشه و تفکر در جایگاه خاص و واقعی خود بهعنوان برگزیدگان جامعه قرار ندارند.
مطهرنیا تأکید کرد: صاحبان اندیشه با وجود سابقه تاریخی برخوردهای ابزاری حکومتها، اکنون به نیکی در یافتهاند که تنها با ورود خود به عرصه رفتاری و کنشهای سیاسی و پذیریش مسئولیتهای عملی بهعنوان نوعی شدتبخش جریانی در جهت تثبیت قدرت کسانی مورد استفاده قرار میگیرند که به محض ایجاد نوعی ثبات در قدرت اصلی آنها از متن به حاشیه رانده میشوند و با انواع و اقسام فشارها و علائم و برچسبها روبرو خواهند شد.
این کارشناس مسائل سیاسی ادامه داد: بدین ترتیب آنها فقط در جهت برخی مطامع و اهداف کنشگران سیاسی مورد استفاده قرار میگیرند لذا سر در بالین اندیشه و تفکر خود فرو برده و تلاش میکنند در یک ارتباط حداقلی با نیروهای مردمی و تودههای مردم، زمینههای اداراک بیشتر خود را از جامعه ملی فراهم کنند و به این دل خوش کنند و در حین فهمی که از محیط دارند، ارتباط خود را با محیط قطع نکرده و زندگی خود و خانواده خود را در معرض ایجاد تنشهای متفاوت قرار ندهند و دولت باید تلاش کند تا این فضا را تلطیف و اعتماد نخبگان را جلب سازد.
رانتیر بودن تنها عامل ضعف نهادهای اندیشهورزی نیست
این استاد دانشگاه در پاسخ به این پرسش که آیا رانتیر بودن و پاسخگو نبودن نهاد دولت در برابر جامعه میتواند دلیلی باشد بر بیمیلی مشارکت نخبگان و اندیشمندان سیاسی و اجتماعی، گفت: دولت رانتیر مربوط به همان ضعف ساختاری است اما باید بپذیریم که دولت رانتیر تنها عامل به حاشیه رانده شدن صاحبان اندیشه نیست بلکه دلیل اصلی آن در نوع نگاه حکام به اندیشمندان و سابقه تاریخی آن باز میگردد، زیرا در ادوار گوناگون تاریخی از اندیشمندان استفاده ابزاری شده و هیچگاه آنها نتوانستهاند در دورههای گوناگون تاریخی بهعنوان پیشقراولان سیاست وارد عمل شوند. همین ضعف ساختاری و بافتاری باعث شده تا اندیشمندان نتوانند رهبری جامعه ملی را بر عهده گرفته و با ایدههای خود زمینههای مدیریت حوزه سیاست را برای خویش فراهم سازند، لذا این ضعف ساختاری و بافتاری تنها به دولت رانتیر باز نمیگردد و این ضعف باید در ابعاد گوناگون مورد بررسی قرار گیرد ولی نمیتوان از تأثیر بالای دولت رانتیر چشم پوشید.
اندیشمندان و نخبگان فکری؛ محور اصلی رفع شکاف میان مردم و جریانات سیاسی
مطهرنیا در پاسخ به این پرسش که آیا اندیشمندان و متفکران سیاسی و اجتماعی میتوانند شکافی که امروز بین مردم و جریانات سیاسی موجود کشور به وجود آمده را برطرف سازند، گفت: مردم ایران بسیار ملت باهوش و زیرکی هستند. اگر چه در لایههای برونی، خود را به نمایش نمیگذارند اما تجربه تاریخی به من ثابت کرده است که ایرانیان هر گاه خود را سیاست گریز یا (Apolitism) نشان میدهند، به نوعی به سیاست سخت تمایل پیدا کردهاند و این یکی از شگردهای اساسی جامعه ایرانیست.
وی افزود: من بهعنوان یک جامعهشناس همواره معتقد بودم که سیاستگریزی سختترین وضع سیاست ملت ایران در مواجه با محیط هدف این جامعه ملی محسوب میشود. من خیلی معتقد نیستم که مردم ایران از سیاست گریزان شدهاند بلکه این مردم از نخبگان سیاسی دو طیف اصولگرا و اصلاحطلب گریز دارند؛ چرا که شعارهای گوناگونی را در این چهار دهه از این دو طیف شنیدهاند، لذا دو طیف اصولگرا و اصلاحطلب مجبور هستند یا خود را با نیروهای اجتماعی هماهنگ کنند و یا اینکه در آینده با چالشهای بسیار جدی در برابر ملت ایران روبرو خواهند بود.
مطهرنیا ادامه داد: اقتصاد و معیشت برای مردم بسیار مهم است اما نیازهای اساسی آنها فراتر از بعد معیشتی است. جامعه ایرانی از لحاظ روانی یک جامعه متعالی دارای ابعاد گوناگون موئلفههای رشد است که در روانشناسی رشد، هرم «شکوفایی مزلو» را تجربه کرده، لذا اگر حکام نمیتوانند مایحتاج اولیه آنها را تأمین کنند، این بدیهی است که مردم برای بهدست آوردن آنها وارد میدان شوند.
این استاد دانشگاه در پایان تصریح کرد: بنابراین واگرایی مردم از جریانات سیاسی موجب شکلگیری جریانات سیاسی از درون خواهد شد. مردم خواه ناخواه بهعنوان یک عنصر حرکتکننده، ضعف حرکت خود را پیدا خواهند کرد و بر اساس بازیابی این ضعف حرکت، زمینههای ایجاد فضای مناسب برای بازپرورش رویکردهای سیاسی خود را باز خواهند یافت و بنابراین اندیشمندان و نخبگان فکری و سیاسی میتوانند در هدایت افکار سیاسی مردم و رفع شکافهای موجود تأیثرگذارباشند.
گفتوگو از سعید امینی
انتهای پیام