به گزارش خبرنگار ایکنا؛ در جریان بررسی چهار دهه فعالیت ادبیات انقلاب به گفتوگو با رضا اسماعیلی شاعر پیشکسوت انقلاب نشستهایم. وی در این زمینه محقق و صاحبنظر است و به نکات مهمی در حوزه نقد شعر انقلاب و تدوین مؤلفههای آن در راستای احراز جایگاه شایسته در ایران و جهان پرداخته است، مشروح بخش نخست این گفتوگو را در ادامه میخوانید؛
-برای شعر انقلاب اسلامی چه تعریفی میتوان ارائه کرد؟
شعر انقلاب اسلامی، ادامه منطقی سیر تكوینی و روند تكاملی ادبیات پارسی است و شاعران انقلاب، فرزندان خلف شاعران بزرگی همچون عطار، مولانا، فردوسی، سعدی، حافظ و نیما هستند. از این منظر بعد از انقلاب اسلامی، نسل شاعران جوان انقلاب نیز به پیروی از بزرگان ادب پارسی در همان مسیری كه گذشتگان پیشاروی آنها نهاده بودند، طی طریق كردند؛ یعنی اكثر شاعران انقلاب در حوزه قالب و فرم، متأثر از یكی از سبکهای ادبی تثبیت شده پیش از خود بودند(سبکهای خراسانی، عراقی، هندی و نیمایی).
اختلافنظرهایی كه از آغاز تاكنون در حوزه تعریف شعر انقلاب اسلامی وجود داشته و دارد، به خاطر این است كه ما در اغلب موارد «شعر انقلاب اسلامی» را با «شعر انقلاب» و «شعر عصر انقلاب» یكی میپنداریم، در حالی كه هر یک از این عناوین ماهیتی مستقل و متفاوت دارند. البته در این نكته تردیدی نیست در ذهن و زبان شاعرانی كه در فضای انقلاب بالیده و قد كشیدهاند، منظور از «شعر انقلاب»، همان شعر انقلاب اسلامی است، اما حذف پسوند «اسلامی» ناخودآگاه باعث خلط مبحث میشود و حتی گاهی ذهن اهل پژوهش و تحقیق را نیز در ارائه تعریفی جامع و مانع از «شعر انقلاب اسلامی» به اشتباه میاندازد. از این منظر تفكیک و مرزبندی بین عناوین یادشده برای سهولت كار و ارائه تعریفی كاربردی، روشن و روشمند از شعر انقلاب اسلامی ضرورت تام دارد.
در یک تعریف ساده، «شعر انقلاب اسلامی» به شعری گفته میشود كه موضوع و مضمون اصلی آن، «انقلاب اسلامی» و هنجارها و ارزشهای برآمده از آن است. شعری معنابنیاد و مفهوممحور با اصول زیباشناختی نشئت گرفته از آموزههای الهی و انسانی. شعر انقلاب روایت گویای مظلومیت، معصومیت و عصیان انسان معاصر در برابر زشتیها و پلشتیها است. شعری خدامحور، مخاطباندیش، ظلمستیز و عدالتمدار.
-شعر انقلاب اسلامی در قلمرو مضامین چه ویژگیهایی دارد؟
حركت در مسیر اعتدال ادبی و دست یافتن به شعری سهل و ممتنع، احیای قالبهای ادبی فراموش شده (رباعی و دوبیتی)، و استفاده از ظرفیتهای همه سبکهای ادبی از ویژگیهای بارز شعر انقلاب اسلامی است. با این همه و با توجه به تعاریفی كه از سبک ارائه شده است، نمیتوان گفت كه شعر بعد از انقلاب - از نظر قالب و فرم - به سبک جدیدی رسیده است. البته از حق نباید گذشت كه شاعران انقلاب دارای ابداعاتی در حوزه قالب و فرم هستند كه از جمله آنها تلفیق قالبهای ادبی، دخل و تصرف هنرمندانه در موسیقی كناری(قافیه و ردیف) و همچنین خلاقیت در واژهسازی و تركیبسازی است، ولی به نظر میرسد تنها ابداعاتی در این سطح برای ظهور یک سبک ادبی كافی نیست.
از عمدهترین مؤلفههای مضمونی شعر انقلاب اسلامی، موارد زیر قابل اشاره است؛ مضمونمحوری و معنابنیادی، حماسی، عرفانی بودن لهجه شعر انقلاب اسلامی، بسامد بالای تلمیحات دینی و قرآنی در اشعار شاعران، بسامد بالای مضامین سیاسی – اجتماعی، مخاطباندیشی و مردمگرایی(بیرون آوردن شعر از دایره خواص)، خودتحقیری به جای مفاخره (در اشعار شاعران دورههای قبل جز مفاخره چیزی نمیتوان یافت).
انقلاب اسلامی، شعر را از ورطه افراط و تفریط رهانید و به دایره سلامت و اعتدال هدایت کرد. به عبارت سادهتر، انقلاب اسلامی خلاقیت و نوآوری در حوزه شعر را در مسیری منطقی و معقول هدایت کرد و با پیوند شعر نو و سنتی به ترمیم گسست ایجاد شده در نسلهای ادبی پرداخت که نتیجه این پیوند خجسته، تجدید حیات و احیای قالبهای ادبی با بهرهگیری از قابلیتهای نیمایی بود که این رویکرد هوشمندانه تا حدود زیادی به بحث و جدلهای تکراری میان شاعران نوپرداز و سنتی پایان داد و بین شاعران معاصر همدلی و همزبانی ایجاد کرد.
-در شعر عصر انقلاب چه قالبهایی بیش از همه رایج است؟
هر چند شعر انقلاب اسلامی در قالب خاصی محصور و محدود نشده است و شاعران انقلاب در همه قالبهای ادبی طبعآزمایی کردهاند، اما گرایش شاعران انقلاب به قالبهای سنتی از جمله؛ غزل، مثنوی، قصیده، رباعی و دوبیتی بیش از سایر قالبها است.
-برخی شعر انقلاب را ادامه مکتب بازگشت ادبی میدانند، نظرتان چیست؟
گرایش به قالبهای سنتی باعث شده که برخی از پژوهشگران و استادان دانشگاه در قالب مقالات و سخنرانیها «شعر انقلاب اسلامی» را به تازیانه بیمهری ببندند و از این جریان پویا و بالنده با عنوان «بازگشت ادبی دوم» یاد کنند. بدون شک این تهمت، تهمتی ناصواب و جفایی بزرگ در حق شعر و شاعران توانمند انقلاب اسلامی است. گاهی نیز برخی از دوستان - دانسته یا ندانسته - شعر انقلاب اسلامی را به رگبار چنین اتهام ناصوابی بستهاند! البته یقین دارم که این امر هرگز از سر عناد و غرضورزی نیست و پیش از آن که بخواهم کسی را متهم کنم بیشتر بر این باورم که چنین قضاوتی ریشه در فاصلهها و سوءتفاهماتی دارد که بین شاعران انقلاب اسلامی و جامعه دانشگاهی ما به دلیل عدم تعامل مثبت و سازنده وجود دارد که با «وصل» و «به هم رسیدن» و گفتمان علمی سازنده میتوان پرونده چنین مباحثی را برای همیشه بست.
در پاسخ به کسانی که شعر انقلاب اسلامی را ادامه مکتب «بازگشت ادبی» میدانند باید گفت که شاعران «دوره بازگشت» به سنت برگشتند و در سنت متوقف شدند، و در شعر – بیهیچ نوآوری و خلاقیتی - به تقلید طوطیوار از گذشتگان پرداختند. حال آن که شاعران انقلاب اسلامی اگر بازگشتی به سنت داشتند، نه به قصد توقف در سنت و تقلید و تکرار از گذشتگان، بلکه برای احیا و بازسازی سنتهای ادبی و «روزآمد» کردن آنها بود. در واقع شاعران انقلاب برای خلق شعری «از جنس زمان» با هوشمندی و زمانشناسی «گذشته» را به «حال» احضار کردند، چنان که به اعتراف بسیاری از بزرگان، قالبهای اصیل شعر پارسی همچون غزل، رباعی، دوبیتی، قصیده و ... بعد از انقلاب از کما بیرون آمدند و جانی دوباره یافتند. به این معنا که شاعران انقلاب توانستند با توانمندیهای ادبی خود روحی دوباره در کالبد این قالبها بدمند و آنها را به گونهای بازسازی و احیا کنند، که بار دیگر مورد استقبال جامعه ادبی قرار گیرد.
نسل شاعران انقلاب با نبوغ ادبی خود قالبهای فراموش شده ادب پارسی را با توانمندی تمام و مطابق با ذوق و ذائقه مخاطبان امروزی شعر بازسازی کردند و باعث شدند که این قالبها – با وجود همه چالشهایی که بین نوسرایان و سنتیسرایان وجود دارد – به عنوان محوریترین قالبهای ادبی بار دیگر به حیات باشکوه خود ادامه بدهند. این ابتکارعمل باعث شد که در کنار جریان شعر نیمایی و سپید، قالبهای ادبی از پیله مهجوریت و انزوا بیرون بیایند و به دلیل انطباق با مؤلفههای شعر نیمایی (انطباق مضمونی و محتوایی) و همراهی شاعران انقلاب با جریان شعر معاصر، شاهد ظهور خجسته پدیده یا جریانی به نام «غزل و رباعی نیمایی» باشیم. از همین رو، اطلاق عنوان «بازگشت ادبی» به شعر انقلاب اسلامی، محلی از اعراب ندارد و تهمتی از اساس بی بنیان است. امید آن که دیگر پژوهشگران با ورود به این مبحث و تأمل در آن، مسیر نوآمدگان این وادی را روشن کنند و در تبرئه شعر انقلاب اسلامی از این تهمت ناصواب بکوشند.
-از افراد شاخص در حوزه شعر انقلاب چه کسانی را میتوان نام برد؟
اگر منظورتان از شاعران شاخص، شاعران جریانساز و مولف باشند، در هر دهه میتوان از تعدادی شاعر شاخص و برجسته نام برد. ولی اگر بخواهیم به صورت کلی به این سوال پاسخ دهیم، شاعران زیر در اولویت قرار میگیرند؛ طاهره صفارزاده، موسوی گرمارودی، حمید سبزواری، علی معلم، سلمان هراتی، سید حسن حسینی، قیصر امینپور، نصرالله مردانی و احمد عزیزی. از طاهره صفارزاده و موسوی گرمارودی باید به عنوان پیشگامان شعر مدرن دینی نام برد. علاوه بر این که نقش صفارزاده در بالندگی شعر اندیشه و بیداری غیرقابل انکار است. سرود انقلاب اسلامی نیز مدیون حمید سبزواری است. از علی معلم و احمد عزیزی باید به عنوان شاعران صاحب سبک در حوزه مثنوی نام برد. سیدحسن حسینی و قیصر امینپور نیز در حوزه احیای رباعی انقلاب نقشی غیرقابل انکار داشتهاند. «غزل حماسی و مقاومت» نیز مدیون نصرالله مردانی است.
-نقد شعر یکی از فعالیتهای مهم برای بالندگی آن است، آیا فعالیت جدی در مورد نقد شعر انقلاب انجام شده است؟
نقد شعر انقلاب، حوزهای است كه در طول اين چهار دهه كمتر به آن توجه شده است. به همین علت شعر انقلاب آن گونه که شایسته و بایسته است نتوانسته جایگاه رفیعی برای خود در ایران و جهان دست و پا کند. محققان و پژوهشگران عرصه شعر انقلاب، برای رشد و ارتقای این گونه ادبی باید آن را از زوایای گوناگون مورد نقد و بررسی قرار دهند. ما هميشه نبايد از موضع تأييد و شيفتگی با پديده «شعر انقلاب» برخورد كنیم، بلكه گاهی لازم است كه از موضع نقد نيز اين پديده را مورد كالبدشكافی قرار دهیم و به ابعاد ديگری از آن نظر داشته باشیم كه تا به امروز( به هر علت) مورد غفلت قرار گرفته است. نقد جدی، علمی، فنی و حرفهای شعر انقلاب یکی از ضرورتهای فرهنگی امروز ما است. نکته دیگر این که امروز مهمترین نیاز جریان شعر انقلاب اسلامی، تدوین مانیفست و مرامنامه برای تثبیت و هویتبخشی به آن است. ما نیاز به ارائه تعریفی صحیح و کاربردی از این جریان شعری و همچنین «نقد و آسیبشناسی» آن داریم. اگر این نیاز و ضرورت احساس نشود و مؤلفههای شعر انقلاب اسلامی مدون نشود، بدون شک این جریان ادبی در احراز جایگاهی شایسته در جهان دچار چالش خواهد شد.
عدم صدور شناسنامه برای شعر انقلاب بعد از گذشت چهار دهه، باعث تاراج این سرمایه و گنجینه عظیم معنوی توسط فرصتطلبانی خواهد شد که با این گونه ادبی هیچ نسبتی ندارند. این بیتعریفی در نهایت منجر به تحریف و استحاله این جریان شعری و مصادره به مطلوب کردن آن توسط دیگران خواهد شد.
نکته قابل تأمل در این حوزه توجه به پیوند ذاتی شعر انقلاب و آیینی است. وجه مشترک «شعر انقلاب» و «آیینی» حرکت در مسیر «ظلمستیزی» است. ولی متأسفانه گاهی شاعران آیینی خرج خود را از شعر انقلاب جدا میکنند و بیتوجه به مقتضیات زمان به راه خود میروند. این تفکیک و جدایی، تبعات جبرانناپذیری برای انقلاب دارد که کمترین آن انفعال و بیتفاوتی نسبت به مسائل داخلی و جهان اسلام و سرودن شعری خنثی و بیخاصیت است. حال آن که اگر به بازخوانی شعرهای شاعران نسل اول و دوم که در فضای انقلاب و سالهای دفاع مقدس بالیده بودند بپردازیم، خواهیم دید که این شعرها هر چند پیشانی نوشت «شعر آیینی» را نداشتند، ولی به معنای واقعی کلمه - هم در صورت و هم در سیرت - شعر آیینی بودند. اما بسیاری از شعرها که این روزها عنوان شعر آیینی را بر پیشانی خود دارند، به خاطر کژتابیهای مضمونی و اعتقادی، نه تنها شعر آیینی نیستند، بلکه به نوعی در مسیری مخالف با روح دین و آیین حرکت میکنند ! شعرهایی که به دلیل بیتوجهی به مسائل جهان اسلام، عصبیتهای دینی را تحریک کرده و «وحدت امت اسلامی» را به خطر میاندازند. از این منظر، سخت بر این باورم که شعر اصیل دینی و آیینی ما شعر انقلاب، دفاع مقدس و پایداری است و نسلهای جوان شاعران آیینی روزگار ما باید سرودههای شاعران نسل اول و دوم انقلاب را الگو و سرمشق خود قرار دهند تا از فرو افتادن در دامهای اعتقادی و مضمونی در امان بمانند.
گفتوگو از سمیه قربانی
انتهای پیام