به گزارش ایکنا؛ در بخش ابتدایی این مقاله آمده است یکی از مباحث مهم در تاریخ کلام امامیه موضوع ائمه اطهار(ع) نسبت به علم کلام و نقش ایشان در شکلگیری و گسترش این علم است. در این مقاله ابتدا به موضع آنان نسبت به جریان متکلمان پرداخته و نشان داده میشود که هر چند پارهای مخالفتها از سوی ائمه اطهار(ع) با متکلمان به دلایلی خاص مانند بیتوجهی برخی به منابع وحیانی، استفاده از روشهای نادرست در علم کلام و احیانا آسیبهای اخلاقی در بین متکلمان گزارش شده است، اما ائمه اطهار(ع) خودشان به تربیت متکلمان پرداخته و راههای درست فهم، نظریه پردازی و مناظره کلامی را به ایشان آموزش دادهاند.
در این مقاله به نقش ائمه اطهار(ع) در ارائه آموزههای کلامی پرداخته و در بسیاری از موارد مانند مباحث اصلی توحید و عدل، متکلمان دیگر مذاهب تحت تاثیر تعالیم ایشان بودهاند و در پایان به برخی از تمایزات دیدگاه ائمه اطهار(ع) با جریانهای کلامی دیگر مانند معتزله و اهل حدیث نیز اشاره شده است.
یکی از بخشهای این پژوهش با عنوان «ارائه آموزهها و نظام کلامی مستقل توسط ائمه اطهار(ع)» است و در این بخش به مباحثی از جمله نقش ائمه در تعلیم روش علم کلام و جایگاه عقل در علم کلام پرداخته شده و نویسندگان آوردهاند بحث از حجیت یا عدم حجیت عقل از جمله مهمترین اختلافات جریانهای فکری جهان اسلام بوده است اهل حدیث با انکار حجیت عقل و معتزله با منحصر دانستن منابع معرفت اعتقادی در عقل، در دو سر این اختلاف قرار داشتند. ائمه اطهار(ع) با طرح دیدگاهی خاص در این حوزه به ارائه راهی میانه بین این دو گروه پرداختند و اشتباهات آنان را تصحیح کردند.
ائمه اطهار(ع) بر خلاف اهل حدیث بارها حجیت عقل تاکید داشتهاند روایات بسیاری درباره حجیت عقل از امامیه(هم متکلمان و هم محدثان) نقل شده است. در یک یاز مهمترین آنها عبدالله بن سنان که از محدثان امامیه در دوران حضور است از امام صادق(ع) چنین نقل کرده است «حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى الْعِبَادِ النَّبِی وَ الْحُجَّةُ فِیمَا بَیْنَ الْعِبَادِ وَ بَیْنَ اللَّهِ الْعَقْل»؛ بنابراین روایت، حجیت بین بندگان و خدا عقل است در حالی که ارسال پیامبران حجت خداوند بر بندگان است، به عبارت دیگر هم خداوند به عقل احتجاج میکند و هم بندگان برای مثال اگر بندهای خردش ناقص بود و به همین دلیل فهم اشتباهی از معارف دین داشت، نزد خداوند معذور است، هشام بن حکم سرشناسترین متکلم امامیه در دوران حضور نیز طولانیترین روایت درباره عقل را نقل کرده است در این روایت عقل حجت باطنی و پیامبران و امامان حجتهای ظاهری خداوند بر بندگان معرفی شدهاند.
افزون بر این از ایشان نقل شده است که عقل کامل کننده دیگر حجتهای الهی است «یَا هِشَامَ بْنَ الْحَکَمِ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَکْمَلَ لِلنَّاسِ الْحُجَجَ بِالْعُقُولِ»، از یعقوب بین سکیت، ادیب و عالم امامی در دوره امام هادی(ع) نیز روایتی مهم درباره حجیت عقل موجود است وی از امام(ع) درباره حجیت خداوند بر بندگان میپرسد و امام(ع) چنین پاسخ میدهند «العَقلُ یُعرَفُ بِهِ الصّادِقُ عَلَى اللّه ِ. فیُصَدِّقُهُ و الکاذِبُ عَلَى اللّه ِ. فیُکَذِّبُهُ»، در ابتدای این روایت توضیح داده شده که خداوند در دوره انبیا با ظهور معجزاتی ویژه هر دوره، حجت را بر بندگان تمام کرده است و اکنون که دوره نبوت به اتمام رسیده، حجت خداوند بر بندگان عقل است و آنان به وسیله عقل دروغ زنان به خداوند را از راستگویان باز میشناسند.
توجه ائمه اطهار(ع) صرفاً به کارکرد نظری عقل نبوده؛ بلکه ایشان افزون بر کارکرد نظری که به برخی از موارد آن اشاره شد، به کارکرد عملی و فهم حسن و قبح توسط عقل نیز توجه داشتهاند، در روایات متعددی به وظیفه عقل در شناخت حسن و قبح اشاره شده است. برای مثال در حدیثی از پیامبر اکرم(ع) نقل شده است که مثل عقل در قالب انسان همچون، چراغ در میانه خانه است و انسانها به وسیله عقل، واجب و مستحب و خوب و بد را میفهمند.
کارکرد عملی عقل نیز نقشی جدید در علم کلام دارد در حقیقت یکی از مسائل مهم در علم کلام بهره گیری از این کارکرد عقل در مسائل کلامی و به خصوص توحید است. برخی روایات ائمه اطهار(ع) استفاده از این کارکرد عقل را در علم کلام تایید میکند برای مثال میتوان به روایت معروف زندیق که هشام بن حکم از امام صادق(ع) نقل کرده است اشاره کرد هنگامی که فردی زندیق از امام صادق(ع) میخواهد که برای ضرورت نبوت استدلال عقلی بیاورد، ایشان چنین استدلال کردهاند:، چون انسانها نمیتوانند مستقیماً اوامر و نواهی خداوند را دریافت کنند، حکمت الهی ایجاب میکند که خداوند کسانی را به عنوان واسطه بین خودش و بندگان نصب کند. در این استدلال با تکیه بر حسن و قبح عقلی ضرورت نصب امام بر خداوند اثبات شده است همچنین در برخی از روایات مهمترین دلیل نفی جبر، عادل بودن خداوند دانسته شده است؛ به عبارت دیگر خداوند عادلتر از آن است که به انسانها اختیار و قدرت انتخاب ندهد و در عین حال آنان را مکلف نیز قرار دهد. مشابه همین استدلال در روایات معرفت نیز نقل شده است: خداوند بندگان را به امری مکلف نمیکند، مگر آنکه پیشتر آن را از طریق پیامبرانش برایشان بیان کند. این سخنان همگی حاکی از پذیرش کارکرد عملی عقل در حوزه مسائل کلامی است.
هر چند گفته شد که ائمه اطهار(ع) حجیت عقل را در علم کلام پذیرفته و خودشان نیز به آن توجه داشتهاند، ولی دیدگاه ایشان تمایزی جدی با اندیشه معتزله داشت و خطای معتزلیان را در این بحث بیان کردهاند. تاکید بر مراجعه به ائمه اطهار(ع) در مسائل مختلف دینی اعم از اعتقادات و احکام شرعی، و توجه به تعالیم ایشان در حوزه مسائل کلامی و همچنین رد قیاس و رای گرایی همگی شواهدی بر این ادعا هستند که در ادامه، در بحث از منبع وحی(قرآن و روایات) بدان بیشتر خواهیم پرداخت.
یکی دیگر از بخشهای این مقاله تحت عنوان «جایگاه منابع وحیانی(قرآن و روایات) در علم کلام» است که نویسندگان در این بخش آوردهاند یکی دیگر از منابع معرفت در علم کلام، در نظام فکری ائمه اطهار، تعالیم وحیانی(اعم از قرآن و حدیث) است. مهمترین مصداق منبع وحیانی قرآن است. ائمه اطهار(ع) نیز بر ضرورت رجوع به قرآن تاکید کردهاند و در احادیث بسیاری از ایشان قرآن به عنوان کتابی حاوی علم و اخبار هر آنچه در جهان رخ داده و خواهد داد، مطرح میشود همچنین احادیثی از ائمه اطهار(ع) نقل شده است که قرآن را معیاری برای اعتبار سنجی روایات معرفی کردهاند برای مثال در روایتی امام صادق(ع) فرمودهاند که اگر روایتی از من برای شما نقل شد که موافق قرآن بود، بدانید من آن را گفتهام و در غیر این صورت بدانید من آن را نگفتهام.
البته ائمه اطهار(ع) به همین سادگی از مسئله گذر نکرده و تذکر دادهاند که خرد آدمیان در بسیاری از موارد قادر به درک همه علوم قرآن نیست و از این رو محتاج است که به پیامبر اکرم(ع) اهل بیت معصومش مراجعه کند از همین رو، در حدیث ثقلین راه نجات از گمراهی تمسک به قرآن و عترت عنوان شده و تاکید شده است که این دو از هم جدایی ناپذیرند و اعتماد به اهل بیت(ع) مطمئن وصول به حقایق قرآن است.
افزون بر این با توجه به این که در قرآن آیات متشابهی نیز وجود دارد، نیازمند تفسیر است و انسانها بدون دستگیری معلمان معصوم الهی(رسول خدا و ائمه اطهار) در تفسیر آنها ممکن است مرتکب خطا شوند. تفاسیر متعددی که مذاهب مختلف از آیات قرآن ارائه کردهاند، نیز این حقیقت را بهتر نشان میدهد که قرآن به تنهایی نمیتواند پاسخگوی جامعه اسلامی باشد. این نکات سبب شده است که ائمه اطهار(ع) در سخنانشان تاکید کنند که قرآن و سنت با هم و همراه با هم حجت هستند؛ بنابراین از نگاه ائمه اطهار(ع) قرآن و سنت یکی از منابع مهم معرفت دینی است که غالباً از آن به دلیلی نقلی تعبیر میشود.
یکی از مباحث مهم در تاریخ کلام اسلامی تعامل عقل و وحی است که گاه از آن به رابطه عقل و نقل نیز تعبیر شده است. ائمه اطهار(ع) به تبیین رابطه عقل و وحی پرداخته و در عین پذیرش حجت استقلالی عقل، وحی را نیز حجت دانستند. در این دیدگاه عقل و وحی دو منبع بی ارتباط به هم انگاشته نمیشوند؛ بلکه وحی، در طول عقل است و عقل را به بهترین ادله و استدلالها تنبیه میدهد.
متون وحیانی در حقیقت به دو دسته متون تعبدی و متون تذکری و تنبیهی تقسیم میشوند. عقل به دسته نخست دسترسی ندارد و راهی نیز برای فهم آنها ندارد؛ مانند توصیفاتی که این متون از احوال قیامت و برزخ و مانند آن ارائه میکنند. با این حال عقل توانایی فهم دسته دوم را دارد و اگر وحی در این مسائل سخنی میگوید، تنبیه دهنده به حکم عقلی است. اثبات وجود خداوند از طریق آیات تکوینی و نظم حاکم در جهان از همین قبیل است. نکته مهم که در اینجا باید بدان توجه داشت آن است که در این موارد آیات و روایات مطلبی را بیان میکنند که عقل هم آن مطلب را میتواند بفهمد، نه این که حتما پیش از کلام دین آن را فهمیده باشد و ممکن است مطلب وحی را هرگز بدون استمداد وحی نفهمد در حقیقت مهمترین نقش دین و تعالیم انبیاء همین تذکر و تنبیه است. بهترین تبیین از این نظریه در سخن امیر مومنان(ع) آمده است «فَبَعَثَ فِیهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَیْهِمْ أَنْبِیَاءَهُ لِیَسْتَأْدُوهُمْ مِیثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ یُذَکِّرُوهُمْ مَنْسِیَّ نِعْمَتِهِ وَ یَحْتَجُّوا عَلَیْهِمْ بِالتَّبْلِیغِ وَ یُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ»؛ خداوند پیامبران خود را یکی پس از دیگری به سوی آنان فرستاد تا پیمان فطرت را از آنان بخواهند و نعمتهای فراموش شده را یاد آوری کنند و عقلهای دفن شده را برانگیزانند.
انتهای پیام