حسنعلی نصرآبادی، در گفتوگو با ایکنا از اصفهان، اظهار کرد: امید به زندگی، یک نوع حالتی است که با سیر گذشته زندگی فرد با ارزشها، فرهنگها، ایده و عقاید جامعهای که در آن زندگی میکند، گره خورده و دیگر اینکه امید نقطهای میباشد که انسان تمایل دارد به آن برسد؛ آرزوها و امیدهای انسان آرمانهایی هستند که بیشتر جنبه ارزشی– عاطفی دارند و انسان به دنبال رسیدن به آنها است. این موضوع در واقع یک ارتباط نزدیکی با ارزشها دارد که چگونه آنها در ذهن ما نقش بسته باشند.
امید متفاوت با عمل است
وی با بیان اینکه انسان در مراحل مختلف زندگی مثل کودکی، نوجوانی و بزرگسالی امیدها و آرزوهای متفاوتی دارد، افزود: امید با عمل متفاوت میباشد، امید ممکن است انرژی بخش به عمل باشد، انگیزه ایجاد کند و ما را به پیش ببرد، ولی مساوی با عمل نیست، چون بعضی اوقات امیدها و آرزوهای ما با واقعیت تطبیق پیدا نمیکند و قابل عینیت بخشیدن به آن نیست به همین علت باید بین امیدها و آرزوهای ما توازن برقرار باشد.
استاد علوم تربیتی دانشگاه اصفهان ادامه داد: در مسیر اهداف باید امکانات و میدانی که ما میتوانیم به آنها برسیم را درنظر بگیریم، اینکه آیا پتانسیلهای وجودی من اجازه میدهد که به چنین آرزویی برسم؟ و اینکه شخص باید در نظر بگیرد آیا موقعیت بیرونی مثلا محیط و شرایط این اجازه را به من میدهد که به آن نقطهای که آرزوها و آمال من است برسم؟
تطبیق استعدادها و فرصتها، امید واقعبینانه است
نصرابادی در رابطه با سنجیده بودن امیدهای انسان بیان کرد: تطبیق بین آنچه که بهعنوان استعدادها و توانمندیهای درونی داریم و آنچه در خارج بهعنوان فرصتها و داشتههای محیطی برای ما به منزله ظهور میرسد را امید واقعبینانه مینامند. وقتی امیدهای انسانی تنها در محفظه آرزوهایی باشد که با توانمندیهای ما قابل تطابق نداشته باشد، معمولا انسانها دچار ناکامیهای پی در پی و افسردگی خواهند شد و حالاتی مانند خوددرماندگی و امثال اینها را تجربه میکنند و در نتیجه اینها امیدشان به آینده یعنی به جایی که نقطه آرزوی خودشان در نظر دارند، قطع میشود.
اسلام ناامیدی را ناپسند میداند
وی با اشاره به مردود بودن حالت یاس و ناامیدی در مکتب اسلام، افزود: در مکتب اسلام امید از جانب خداوند رحمان و یاس از جانب شیطان است. طبق فرامین دین اسلام ناامیدی به هیچوجه صلاح نیست، طبق تعالیم دین مبین اسلام خداوند به عنوان یک منبع فیاض دم به دم به ما فیض و هستی میدهد و ما را به سمت نقطه کمال انسانی یا به قول معروف به نقطه تکامل انسانی دعوت میکند، لذا اصلا مایوس شدن در این مکتب معنایی ندارد.
فاصله گرفتن از خدا باعث ناامیدی انسان میشود
این استاد دانشگاه اظهار کرد: ممکن است یکسری افتوخیزهایی وجود داشته و مسیر واقعا ناهموار و سختیهایی باشد، اما آدمی درصورت اعتقاد به رحمانیت خداوند و اینکه همه از خدائیم و به سوی او بازمیگردیم، برایش ناامیدی معنایی ندارد؛ در این خصوص نسبت بندگان به معبود خویش همانند رابطه مادر و فرزندی میباشد، در واقع خداوند نه تنها غایب نیست، بلکه «شهید به کل شی و محیط به کل شی» و پیوسته با ما است و تمام هستی از او سرچشمه میگیرد و وقتی انسان از لحاظ روحانی و معنوی احساس کند از خداوند فاصله گرفته، احساس خوددرماندگی و ناامیدی پیدا میکند.
نصرآبادی با بیان اینکه ذات حق ناظر انسانها و از رگ گردن به آنها نزدیکتر است، بیان کرد: در وجود ما تجلیات خداوند مشهود است. در فلسفه اسلامی نیز چیزی بهعنوان یاس و ناامیدی نداریم و به همین دلیل چه در زندگی دنیایی باشیم و چه در نزد خداوند و یا در زندگی آخرتی به سر ببریم، باز به سوی ذات حق میرویم. بنابراین نزد اولیاء الهی و مکتب و فلسفه اسلامی ناامیدی جایی ندارد.
ناامیدی برای انسانهای رشدیافته معنایی ندارد
وی ادامه داد: دیدگاه و بینش افراد یک جامعه به هستی باید تنظیم شده باشد؛ افراد رشد یافته تحت تعالیمی همچون مکتب اسلام شکست و پیروزی را به شکلی دیگر معنا میکنند؛ چون نیت آنها رفتن به سمت خداوند و عمل برای رضای خداست، لذا اگر شکست بخورند به معنای ناامیدی از رحمت الهی نیست و نزد آنها رسیدن به یک هدف شاید راههای بهتری داشته باشد. برای انسانهای رشد یافته ناامیدی معنا ندارد.
نصرآبادی در خصوص حالتها و شرایط مختلف اجتماعی که باعث میشود احساس ناامیدی و ترس بر افراد یک جامعه غلبه کند، گفت: انسانها در مسیر حرکت به سمت اهداف خود ممکن است با انواع حالات ناکامی و ترسیدن مواجه شوند و محیط اجتماعی به گونهای باشد که زمینه موفقیت افراد را فراهم نکند، در این شرایط افراد با سراب روبهرو میشوند و به احساس یاس و ناامیدی کشیده میشوند. جامعه نیز چنین حالتی دارد که به وسیله دستهای از آرمانها هدایت میشود و در آن جامعه نیز بسترهای رشد انسانها فراهم میشود، لذا در این زمینه برای جلوگیری از احساس یاس و ناامیدی در افراد یک جامعه باید زمینههای موفقیت افراد در درگیری با واقعیتها و لمس کردن واقعیتها فراهم شود.
رابطه عمل با امید را در جامعه شفاف کنیم/ امید کمک دهنده به عمل است
این استاد علوم تربیتی افزود: شرایط نباید به گونهای باشد که افراد هرچه تلاش میکنند به جایی نرسند، در همین رابطه امیرالمومنین(ع) میفرمایند: آرزوهای دراز و دستنیافتنی حس ناامیدی به انسان میدهد. همچنین طبق تعالیم اسلامی شیطان همیشه آرزوها و واقعیتها را نزد خیال انسان از هم دور میکند، لذا بهترین بستری که ما میتوانیم فراهم کنیم این است که رابطه عمل با امید را درجامعه شفاف کنیم، این موضوع باید به شکلی تفهیم شود که امید کمک دهنده به عمل است و عمل اگر توام با موفقیت و پیشرفت باشد امیدزا میشود، یعنی این واقعیت را در سطح جامعه مفهوسازی کنیم که یک رابطه دوطرفه میان امید و آرزو برقرار است.
نصرآبادی بیان کرد: با استفاده از این ارتباط، در دوران کودکی که ظرفیت بچهها کمتر است، باید صحنههای موفقیت در عمل را برای آنها در جامعه به شکلی فراهم کنیم که نشاط، امید و حرکت از آنها گرفته نشود تا در همین بستر در بزرگسالی آرزوهایشان سنجیدهتر، منطقیتر و ملموستر شود و فضای فکری آنها به سمتی رشد کند که توانایی برقراری رابطه میان امید و عمل را داشته باشند، در این زمینه نیز مدیران یک جامعه در مهار جامعه و بسترهای هدایت آن نیز نقش مهمی دارند، در واقع باید در سنین کودکی و نوجوانی که انسانها ظرفیت قبول شکست و احساس ناامیدی را ندارند به وسیله سیاستگذاریهای اصولی و علمی جامعه با رخ دادن زمینههای شکست متوالی، جامعه به سمت ناامیدی و یاس حرکت نکند.
وی در خصوص بسترسازیهای لازم در اجتماع برای جلوگیری از پیدایش احساس ناامیدی و خوددرماندگی در سنین کودکی و بعد از آن گفت: احساس شکست و ناکامی به صورت پیوسته باعث یاس میشود، مگر اینکه افراد یک جامعه ارزشگذاریهای درستی داشته باشند. طبق مسائل فرهنگی و تربیتی ما با سه بعد شناختی، عاطفی و رفتاری مواجه هستیم؛ طبق بعد شناختی، فرد شیفته یک هدف میشود و طبق آن عمل میکند و با آن عجین خواهد شد. در بعد رفتاری، هدف به شکل عادت درمیآید.
این استاد دانشگاه ادامه داد: اگر ما در جامعهای میبینیم که افراد به کرات دچار مسائلی همچون ناکامی و ناامیدی میشوند، این نشان میدهد که در سطح کلان در خصوص این ابعاد کار اصولی انجام نشده است؛ به عنوان مثال به جوان فرصت ندادهایم که خودش را بیازماید و شکست را به عنوان درس مجدد زندگی و جبران خطاها معنا کند. لذا چون بر روی این اصول در ابعاد شناختی، معنایی، تربیتی کار نشده است، در زمینه تربیتی با مشکل مواجه شدهایم. دراین زمینه باید در اجتماع میدانهایی برای افراد به وجود آید که شکست یک حالت آزمودن دوباره است ولی متاسفانه در واقعیت چون این آموزهها کمرنگ است مخصوصا جوانان وقتی در بسترهای ناملایم مثل شرایط بد اقتصادی، مشکلات فرهنگی و ... قرار میگیرند و یا در فضای مجازی با انواع ایدهها روبهرو میشوند به علت عدم توانایی مدیریت آنها با شکست مواجه شده و توانایی مهار جو را ندارند. لذا شکستها برایش معنای منطقی پیدا نکرده و با روبهرو شدن متوالی با موانع دچار ناامیدی، افسردگی و بعضا خودکشی میشوند.
استعداد شرط لازم موفقیت است اما شرط کافی آن نیست
نصرآبادی در زمینه راهکارهای مقابله با ناامیدی در سطح کلان جامعه گفت: ما در جامعه خود به یک بسیج فرهنگی – تربیتی احتیاج داریم. ما نیاز داریم در این پروسه شناختی – تربیتی، خانوادهها با افزایش آگاهی خویش وارد شوند و از رشد این مرض اپیدمی در جامعه جلوگیری کنند؛ ما نیاز به میدانآوریهای جدید برای کودکان، نوجوانان و جوانان داریم به شکلی که مدرسه، محیط کار و حتی محل زندگی برای ما یک میدان باشد که با استفاده از آن میدانها مهارتها، شناختها و توانمندیهای خود را افزایش دهیم. علت بسیاری از شکستهایمان به دلیل نداشتن توانمندیهاست؛ ممکن است استعدادهایی داشته باشیم ولی آگاهی و آموزش که شرط لازم آن است را نداریم.
وی ادامه داد: استعداد شرط لازم موفقیت است اما شرط کافی آن نیست. جوان باید موفقیت و پیشرفت در کارش را به وضوخ ببیند، ولی چون فضای بیرونی برای او مساعد نیست، ناامیدی اتفاق میافتد و این مرض اپیدمی به همه جا منتقل میشود. جوانان به میدانآفرینی احتیاج دارند، میدانی که در آن احساس نشاط کنند، لذا احساس توانمندی و امید بیشتر در جوانان با آموزش منعطف حاصل میشود. جوان خودش باید تجربه کند، بچشد و مهارت و پیشرفتش را ببیند.
نصرآبادی بیان کرد: اکنون در جامعه مهارتهای زندگی و ارتباطی، کارآموزی، تلاش و میدان آفرینی میدانهای خلاقیت برای کودکان، نوجوانان و جوانان فراهم نیست، لذا فقدان این سازوکارها و بسترهای لازم باعث ایجاد اعتیاد، حس ناامیدی یاس و نهایتا افسردگی در جوانان میشود.
انتهای پیام