به گزارش ایکنا به نقل از حریم حرم، شهید «مصطفی احمدی» سال 1370 در یک خانواده افغانستانی به دنیا آمد. سه سالش بود که پدرش توسط نیروهای طالبان به شهادت رسید. از همان زمان کودکی میگفت: اجازه نمیدهم تفنگ پدرم روی زمین بماند و انتقام پدرم را از تروریستها میگیرم.
این فدایی حضرت زینب(س) بسیار خندهرو و مهربان بود. آرزو داشت هر کار خیری که از دستش برمیآید برای دیگران انجام دهد. در سن 22 سالگی ازدواج کرد و حاصل این ازدواج فرزندی بود به نام «مهدی». زمانی که «مهدی» فقط 9 ماهش بود، «مصطفی» تصمیم گرفت برای دفاع از حریم اهل بیت (ع) از شهر مقدس قم عازم سوریه شود. دل کندن از «مصطفی» برای مادرش سخت بود. مادری که در همه این سالها برای او هم مادر بود هم پدر.
قبل از اعزام، مادرش به وی میگفت: اگر تو به سوریه بروی و شهید بشوی چه کسی میخواهد این طفل معصوم را بزرگ کند؟ مصطفی در جواب مادرش میگفت: همان خدایی که مرا بزرگ کرد. مادر! چطور میخواهی فردای قیامت به حضرت زهرا(س) بگویی که من را شفاعت کن؟ اجازه بده تا به سوریه بروم تا دختر حضرت علی(ع) را یاری کنم.
بالاخره مادر راضی شد که از پسر جوانش دل ببرد. مصطفی به سوریه رفت، اما چون مادرش ناراحتی قلبی داشت، با وی خداحافظی نکرد. مصطفی خداحافظی با مادر را گذاشت، برای روزی که آسمانی شد. آنجایی که در وصیتنامه خود نوشته است: «مادر! خداحافظ... من را حلال کن».
زمانی که سفر اول مصطفی به سوریه سفر آخرش شد، انتظار مادر به پایان رسید. وقتی فقط پنج روز مانده بود تا به مرخصی بیاید، به آرزویش رسید، شهید شد. همانطور که در آخرین تماس به مادرش گفته بود: «مادر! دعا کن که اسیر نشوم ولی شهید شوم».
زمانی که مصطفی به شهادت رسید مادرش در افغانستان بود و خبر شهادتش را به برادرش دادند. حالا مادر مصطفی برای نوه پنج سالهاش تعریف میکند: پدرت آدم خوبی بود و تو فرزند شهید هستی و باید راهش را ادامه بدهی.» مهدی کوچولو هم در جواب مادربزرگ میگوید: من فقط میخواهم به سوریه بروم و داعشیها را بکشم چونکه پدر من را شهید کردند.
تنها یادگار مصطفی امروز با لباس نظامی همه جا ظاهر میشود و هر موقع غذا میخورد، میگوید: غذا میخورم تا بزرگ شوم و به سوریه بروم.
امروز مادر مصطفی پس از چهار سال دوری از فرزند عزیزش با چشمانی همیشه بارانی علاوه بر غم فراق جگرگوشهاش اسیر زخم زبان مردم نیز شده است. مادری که هیچ انتظاری از مسئولین ندارد. اعضای این خانواده از نظر مالی در افغانستان تأمین بودند، دو خانه، چند زمین کشاورزی و یک ماشین داشتند.
تنها آرزوی مادر این شهید لشکر فاطمیون، فرج آقا امام زمان (عج)، سرنگونی کفر و برقراری امنیت است.
انتهای پیام