راه‌های نفوذ روشن‌اندیشی
کد خبر: 3739835
تاریخ انتشار : ۲۸ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۵:۰۱

راه‌های نفوذ روشن‌اندیشی

گروه شبکه اجتماعی ــ کانال ملکیان در تلگرام اقدام به انتشار بخشی از مصاحبه خود با عنوان «موانع نواندیشی در ایران» کرده است.

به گزارش ایکنا؛ در ادامه بخشی از مصاحبه ملکیان با عنوان «موانع نواندیشی در ایران» که در کانال وی منشر شده است، در ادامه از نظر می‌گذرد؛

برای اینکه سخنمان را از کتاب‌ها و کتابخانه‌ها به کوچه و بازار سرازیر کنیم باید از سیاست زدگی دست برداریم و به اعماق بپردازیم. وقتی به اعماق بپردازیم اولا کار اصولی می‌کنیم و ثانیا چون نظام ها به کار عمقی توجهی ندارند کمتر مشکل تراشی می‌کنند. بر خلاف اینکه شما اول بروید سراغ مسائل سیاسی که اولا کار سطحی کرده‌اید و ثانیا چون صاف رفته‌اید سراغ مسائل سیاسی، نظام(اساسا هر نظامی) هم با شما درگیر می‌شود که این خود یک مشکل جدی است. ما باید مسائل فرهنگی را بر مسائل اجتماعی و سیاسی مقدم بدانیم.

روشن‌اندیشان دینی خود باید از لحاظ اخلاقی انسان‌های متعالی و واقعا شریف و پاک باشند. در غیر این صورت سخن‌شان برد پیدا نمی‌کند، به دلیل اینکه اولا مردم ابتدا پذیرای منش انسان می‌شوند و به تبع پذیرای افکار او می‌شوند. رمز موفقیت کسی مثل گاندی منش اخلاقی‌اش بود. این را روشنفکران دینی ما تست کنند که راز تبعیت مردم از کسی چیزی نیست الا منش اخلاقی او و این منش اخلاقی متاسفانه الان وجود ندارد؛ یعنی ما از لحاظ معنوی و روحی یک روش‌اندیش مثل گاندی نداریم. شما می‌بینید گاندی می‌تواند 400 میلیون هندی را در فاصله 5 سال بسازد. اگر آدم بتواند در مردم اثر خوش منشی بگذارد، می‌تواند افکار خود را خروار خروار به آنها بدهد، اما اگر این تاثیر نباشد مردم مثقال مثقال سخن آدم را نقادی می‌کنند و آن وقت کار سخت است.

مشکل سوم ناشی از مشکل دوم است و آن این است که چون روشن اندیش دینی همه وقت می‌خواهد بندبازی کند، چرتکه می‌اندازد، حسابگری می‌کند و از لحاظ اخلاقی متعالی نیست. آیا او به فکر قدرت و ثروت نیست؟ به فکر نیست که این چیز را از او نگیرند یا آن میز را به او بدهند؟ مثل یک استراتژیست جنگ عمل می‌کنند که خب اینجا این جمله را گفتم، آنجا هم این جمله را بگویم یا تعدیلش کنم، آنجا هم آن جمله را بگویم که فلانی بدش نیاید. این است که روشن اندیشان دینی قاطعیت و صراحت لهجه ندارند. اگر آدم قاطع و صریح الهجه باشد باید از همه چیز خود بگذرد. اما اگر کسی بخواهد در عین اینکه روشن اندیش دینی است، کرسی استادی دانشگاهش یا وزارتش را از دست ندهد، فلان میزی را هم که ندارد به دست بیاورد و فلان حزب را هم با خود داشته باشد، مجبور است صراحت لهجه نداشته باشد و دیگر قاطع نیست و شجاعانه عمل نمی‌کند.

اروپایی‌ها مثلی دارند و می‌گویند فلان کس زور ده مرد را دارد به دلیل اینکه دل پاک دارد. چون آدمی که دلش پاک باشد از چیزی هراس ندارد. هراس نداشتن آدم را قوی و نیرومند می‌کند اما آدمی که به فکر اندک حقوقش هست و می‌خواهد آنجا حقوق و مزایا و سمت و آنطرف طرفدارانش را هم داشته باشد به نظر من مشکل دارد.

مشکل چهارم نیز ناشی از مشکل سوم است. روشن‌اندیشان ما مبهم‌گو هستند، حرف‌های کلی را پشت سر هم تکرار می‌کنند و با سخن مبهم و کلی می‌خواهند سنگر بگیرند که اگر گفتند این‌جوری است، بگویند ما هم این‌طوری گفتیم؛ لذا ادبیات روشن‌اندیشی ادبیات مبهم‌گویی است، هیچ لفظی را دقیقا تعریف نمی‌کنند. چون اگر دقیقا تعریف کنند موضع‌شان شفاف می‌شود. جوری صحبت می‌کنند که اگر فردا این طرف طوری شد بگویند نه مرادمان آن طرفش بود، اگر آن طرفش عیب پیدا کرد می‌گویند مرادمان این طرفش بود.

روشن‌اندیش دینی ما هم ایدئولوژیک اندیش است. یعنی عقاید بی‌دلیل مطرح می‌کند. ما می‌خواهیم به جای یک سلسله عقاید بی‌دلیلی که قرن‌ها به مردم گفته شده یک سلسله حرف‌های بی‌دلیل دیگر به خوردشان بدهیم. اگر ما می‌خواهیم حرف بی‌دلیل پذیرفتن از میان برداریم باید سخن خودمان همیشه با دلیل باشد.

انتهای پیام

captcha