به گزارش خبرنگار ایکنا؛ طی روزهای گذشته بود که خبری مبنی بر ارسال نامهای از سوی رئیس سازمان اوقاف و امور خیریه به مقام معظم رهبری منتشر و صرفاً موارد اندکی از مطالب این نامه رسانهای شد. جزئیاتی که نشان داد این سازمان در نامه نوشتهشده موانع و چالشهای پیش روی فعالیتهای قرآنی کشور را تشریح کرده و علت اصلی آن را موازیکاری بیان کرده است.
در ادامه نیز چاره دور شدن فعالیتهای قرآنی از این موضوع، تجمیع و تمرکز فعالیتهای قرآنی در یک نهاد بیان شده بود. موضوعی که البته پیش از این، یکبار در مجلس شورای اسلامی بررسی شده بود و حتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی سابق، نیز در گفتوگوهای متعدد خود در مورد لزوم تجمیع فعالیتهای قرآنی بحث کرده بود، اما هیچگاه به نتیجهای نرسید.
در ادامه، گفتوگویی با محمدحسین فریدونی، مشاور دبیر شورای توسعه فرهنگ قرآنی در این زمینه صورت گرفته است. فریدونی طی سالهای متمادی در حوزه مدیریت فعالیتهای قرآنی در سطوح مختلف در کشور مشغول به فعالیت بوده و یکی از موثرترین افراد در تدوین و تصویب نخستین سند جامع قرآنی کشور با عنوان «منشور توسعه فرهنگ قرآنی» بوده است، منشوری که باید دید آیا مطرح شدن طرح سازمان مستقل قرآنی میتواند حیات آن را بهخطر بیندازد یا خیر. مشروح این گفتوگو در ادامه آمده است؛
- همانگونه که در جریان هستید طی روزهای گذشته نامهای از سوی رئیس سازمان اوقاف و امور خیریه محضر مقام معظم رهبری ارسال و در آن از برخی موانع توسعه فعالیتهای قرآنی نام برده شده بود، در این نامه راه برونرفت از وضعیت فعلی فعالیتهای قرآنی تشکیل سازمان یا تشکیلات مستقل قرآنی عنوان شده بود، به عنوان اولین سوال، ارزیابی خودتان از این نامه را بیان کنید و بفرمائید که آیا تشکیل سازمان مستقل قرآنی در وضعیت فعلی تا چه میزان ضروری است؟
موضوع پیشنهاد تشکیل سازمان قرآنی و تمرکز امور قرآنی کشور در آن، متعلق به حال حاضر نیست. از حدود 25 سال قبل که فعالیتهای قرآنی کم کم رشد داشت این ایده مطرح شد. حتی حدود سال 1370 یکی از اساتید قرآنی کشورمان نامهای محضر مقام معظم رهبری ارسال و در آن خواستار تشکیل وزارت قرآن در جمهوری اسلامی ایران شد. بنابر این این بحث دارای پیشینه است. اولین مسئله در مورد پیشنهاد رئیس محترم سازمان اوقاف این است که باید دید کار مطالعاتی در این زمینه صورت گرفته است یا خیر؟
- براساس اطلاعات بسیار کمی که از سوی مسئولان سازمان اوقاف و امور خیریه منتشر شده است، این نامه دارای پشتوانه مطالعاتی مبسوطی بوده و تشکیلات قرآنی بسیاری از کشورهای اسلامی مورد مطالعه قرار گرفته تا به نگارش چنین نامهای رسیدهاند.
اینکه ما به مدلهای مدیریت متمرکز امور دینی در کشورهای اسلامی نگاه کنیم، نیاز به تحلیل محیطی موضوع دارد. نکته اول در این تحلیل این است که ادبیات سازماندهی سازمانهای عمومی از داخل کشورهای اسلامی بیرون نیامده و متعلق به کشورهای غربی است. این مدلی که در حال حاضر وجود دارد، مدلی است که از نظام غرب آمده است. در نظام غرب مبانی برای علوم مختلف وجود دارد که تأثیرگذار هستند. در این کشورها دین موضوع اصلی زندگی نیست، بلکه دین یک موضوع فرعیِ فرهنگی است.
بنابر این امور دینی در حد یک موضوع فرعیِ فرهنگی، داخل نهادهای دیگر مورد پردازش قرار میگیرد. در سازمانهای فرهنگی کشورهای سکولار هم پیشبینی بخشی برای مدیریت امور دینی شده است. حالا این در کشورهای اسلامی سطح بالاتری دارد و به یک وزارت یا یک سازمان تبدیل شده است. اما در هر حال، دین یک موضوع فرهنگی است نه مبنای نظام، این در حالی است که در جمهوری اسلامی گفته میشود دین و به طور خاص قرآن باید حاکم بر همه جریانات، ساختارها و فرآیندها باشد. بنابر این به طور طبیعی، وقتی اولین بار در جهان اسلام کشوری بر مبنای حاکمیت قرآنی شکل میگیرد و در اصلِ اول قانون اساسی هم به این موضوع اشاره میشود، این کشور غیر از کشورهای غربی است و حتی غیر از سایر کشورهای اسلامی است که حکومتهای دینی ندارند. پس قاعدتاً در خصوص بحث ساختار مربوطه باید بهگونه دیگری فکر کرد. یعنی استناد به اینکه در همه کشورهای اسلامی امور دینی از جمله قرآنی در یک سازمان جمع شده و اسم آن وزارت «اوقاف و شئون دینی» است، برای کشور ما که قرار است قرآن بر همه عرصهها حاکم باشد، کافی نیست.
از نظر علم مدیریت اگر از یک استاد دانشگاه غربی بخواهیم فارغ از نظریات شخصی و با نگاه علمی ساختار قرآنی برای چنین کشوری را طراحی کند، آیا به مدلهای موجود در کشورهای اسلامی میرسد یا خیر؟ بنابر این به نظر من خاستگاه قرآن در کشور ما با بقیه کشورهای اسلامی فرق دارد. در کشورهای اسلامی فعالیت قرآنی محدود به همین آموزش و ترویج است و ترویج هم عمدتاً در حد همین مسابقات است. البته در سالهای اخیر و در کشورهای خاصی همچون مصر در حوزههای دیگری همچون رسانهای و نرمافزاری نیز کارهای قرآنی صورت گرفته است، اما سرجمع، عمده فعالیتها همین آموزش عمومی و مسابقات و مسائلی از این دست است. این با کشور ما که قرار است، مبانی حاکمیت و حتی علوم انسانی آن مستخرج از قرآن باشد، کاملاً متفاوت است.
- تا به اینجای کار و با توجه به برداشت من از صحبتهای شما، با توجه به تفاوت نگاه و جایگاهی که در کشور ما نسبت به دیگر کشورها در زمینه فعالیتهای قرآنی وجود دارد، استقرار تشکیلات مستقل قرآنی نمیتواند، موثر باشد.
عرض من این است که با افرادی که مدل تمرکز امور قرآنی در داخل یک سازمان را ارائه میدهند، باید نشست و دید برای تناظر یک به یک تعریف ساختار با جایگاه و فلسفه قرآن در نظام جمهوری اسلامی چه پاسخی دارند. این نیاز به نشست علمی دارد. حرفها باید شنیده شود و کارهای مطالعاتی که در دو دهه اخیر در حوزه تشکیلاتی صورت گرفته است نیز بررسی شود.
- ظاهراً در گذشته مطالعاتی در این زمینه صورت گرفته است، درست است؟
بله؛ در اوایل دهه هشتاد، دو تحقیق نسبتاً جامع در دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی انجام شد که یکی از آنها توسط آقای «حاجیلری»، یکی از اعضای هیئت علمی جهاد دانشگاهی انجام شد. ایشان تمام نظرات جامعه فعالان قرآنی در حوزه ساماندهی فعالیتهای قرآنی را گردآوری و طبقهبندی کرد که تبدیل به یک تحقیق دو جلدی شد. این تحقیق هم پرسشنامه میدانی و هم مصاحبه داشت. بعد از این تحقیق، آقای دکتر «لشکربلوکی» که جزء نخبههای علمی مدیریت راهبردی در ایران و حتی منطقه است، ادامه تحقیق را با کمک ایشان پی گرفت و اطلاعات گردآوری شده را تحلیل کرد. به عنوان مثال بسیاری در آن تحقیق اعلام کرده بودند که باید وزارت قرآن داشته باشیم، اینجا این سؤال پیش میآمد که چه نوع وزارتخانهای داشته باشیم، آیا مانند وزارت بهداشت در تمام سطوح کشور و حتی تا سطح روستاها هم شعبه دولتی داشته باشد یا مانند وزارت رفاه فقط ستاد عالی ملی باشد.
برخی گفته بودند، سازمان قرآنی متمرکز داشته باشیم، یکی از سؤالات این بود که این سازمان براساس کدام مدل باشد، ما انواع سازمانها را در دنیا داریم و سوال مهمتر این است که جایگاه حقوقی آن باید چگونه باشد؛ آیا به مقام معظم رهبری وابسته باشد یا به دولت یا غیر از آن؟
این بحثهایی بود که دکتر لشکربلوکی در تحقیقی با عنوان «بررسی و ارزیابی مدلهای کلان هماهنگی و ساماندهی فعالیتهای قرآنی کشور» آن را مطرح و تحلیل کرد. این تحقیق از حیث مدل علمی و کیفیت کار، جزء تحقیقهای برتر دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی قرار گرفت.
ایشان برای تحلیل اطلاعات، با ترکیب روش ایجابی و سلبی یک مدل علمی طراحی کرده بودند. از طریق ایجابی، پرسشنامهای طراحی و مؤلفههایی که تشکیلات ایدهآل قرآنی کشور را مشخص میکرد، از مستندات موجود استخراج شد و آن را در اختیار برجستگان فرهنگی و قرآنی کشور در سطح ملی قرار دادند و به روش علمی مؤلفههای مورد اعتبار را مشخص کردند.
در روش سلبی هم تمام مدلهای مشابه موجود در سایر حوزهها در ایران را نقد کردند. مزایا و معایب انواع وزارتها، سازمانها و شوراهای موجود را استخراج کردند. فکر میکنم بالای 10 مدل مورد پردازش قرار گرفت و اشکالات و مزایای آنها استخراج شد. حاصل جمعبندی این بود که در کشور ما با توجه به مبانی و ساختارها و مسائلی که هست و نیز با توجه به واقعیات موجود، مدل متمرکز امور قرآنی چیز مطلوبی نبوده و ضمناً شدنی نیز نیست. بنابر این به مدل مشارکتی رسیدند که یک شورای اصلی وابسته به شورای عالی انقلاب فرهنگی باشد که سه شورای تخصصی فرعی داشته باشد. بعدها نام آن شوراها تبدیل به کمیسیونهای تخصصی شد.
بنابر این ساختار فعلی مدیریت کلان قرآنی کشور از حیث مطالعاتی و کارشناسی یک پیشینهای دارد. دوستانی که مدلهای دیگر را ارائه میدهند، باید بیایند و بگویند برای دفاع از این مدلها از حیث کارشناسی چه ادلهای دارند و بعد افراد متخصص که تجربه کار طراحی ساختارهای مدیریتی کشور را دارند آن ادله را بررسی کنند تا به این سؤال پاسخ داده شود که در شرایط حاضر، تمرکز امور قرآنی در یک تشکیلات در داخل یک سازمان دولتی یا به صورت مستقل، منطقی و شدنی هست یا خیر؟
یعنی باید برای مدلی که ارائه شده است، ادله مطرح شود تا دیده شود که اولاً این ادله چیست و استحکام آن چقدر است. ثانیاً حذف تشکیلات موجود و ایجاد تشکیلات جدید معمولاً همراه با هزینههای معنوی و مادی است. بنابر این تغییر ساختار باید قاعدتاً مستند به مزایای قابل دفاعی باشد. یعنی اولاً در دفاع علمی از مدل مشخص میشود، آیا تنها یک ایده یا فرضیه است یا یک مدل طراحی شده علمی است؟ ثانیاً فرض را بر این بگیریم که این کارها هم صورت گرفت این سوال پیش میآید که جایگزینی مدل جدید با مدل قبلی چه مزایایی دارد؟ و آیا به هزینه این تغییر میارزد؟
خلاصه کلام اینکه هر مدلی برای ساماندهی کلان امور قرآنی، اولاً باید از مدل جایگاه قرآن در جمهوری اسلامی که قرار است قرآن بر همه امور حاکم شود دفاع کند. ثانیاً با توجه به اصول علمی طراحی تشکیلات و مؤلفههای وضعیت موجود و مطلوب بگویند این مدل چگونه از بهینه شدن امور دفاع میکند و در مقایسه با مدلی که الان وجود دارد چه مزایا و معایبی دارد؟ ثالثاً به چه دلیل، منافع آن بر هزینههای تغییر رجحان دارد.
- با این توضیحاتی که شما ارائه دادید، برخلاف بسیاری که اعتقاد دارند فعالیتهای قرآنی کشور ساختار منسجمی نداشته و متمرکز نیست، شاید بتوان به راحتی برداشت کرد که در حال حاضر تشکیلات متمرکز قرآنی در کشور وجود دارد، اینگونه نیست؟
به اعتقاد من ما همین الان یک تشکیلات متمرکز امور قرآنی کشور داریم که ابزارهای نظمدهی و ساماندهی را به طور کامل در اختیار دارد. یعنی همین مدلی که از تحقیق آقای لشکربلوکی در آمده و بعد هم با مصوبه منشور اجرایی شده است، از نظر تشکیلاتی خود به مثابه یک سازمان است. این سازمان در عین حال یک تشکیلات جمع و جور و بسیار کمهزینه است.
- توضیحات بیشتری در مورد این تشکیلات متمرکز میدهید.
ما یک شورا داریم که دارای دبیرخانه است و یک بودجه نسبتاً قابل توجه و متمرکزی را در اختیار دارد. این شورا اختیار قانونگذاری دارد، در صورتی که هر سازمانی تشکیل شود، اختیار قانونگذاری نخواهد داشت. سازمان اوقاف یک سازمان تابع قانون است یا واضع قانون؟ سازمان مستقل قرآنی هم یقیناً قدرت قانونگذاری نخواهد داشت و تابع مصوبات مجلس، دولت و شورای عالی انقلاب فرهنگی خواهد بود. بهنظر بنده منشأ اصلی درخواست این تغییرها به موضوع دیگری غیر از ساختار برمیگردد.
یک نگرانی وجود دارد که مختص ایران نیست و در همه کشورها وجود دارد، البته خیلی از کشورها این تجربه را پشت سر گذاشتهاند، اما ما نگذراندهایم. آن تجربه این است که ما باید توجه کنیم که در تحلیل موفقیت و عدم موفقیت سازمانها، ضعفهای مدیریت انسانی را از ضعفهای سازمانی و ساختاری و تشکیلاتی جدا کنیم. شما اگر بهترین ساختار را هم طراحی کنید، اما مدیران آن ساختار انگیزه پیگیری اهداف سازمان را نداشته باشند، حتی اگر بهترین ساختار چه در ایران چه در اروپا و چه کشورهای دیگر باشد، این سازمان کارآمد نخواهد بود.
- یعنی غیر از دو نکته دفاع علمی و بیان مزایای سازمان متمرکز پیشنهادی، یک نکته دیگر وجود دارد و آن هم این است که آیا اگر آن ساختار مستقر شد، چه ضمانتهایی وجود دارد که عوامل انسانی آن، اشکالات عوامل فعلی را نداشته باشند. در این صورت چه اتفاقی خواهد افتاد؟
به عنوان مثال، اگر مقام معظم رهبری دستور دهند یک سازمان قرآن در جمهوری اسلامی ایران، موازی دیگر سازمانها درست شود و در ادامه هم گفته شود شورای توسعه به این سازمان منتقل شود، قرار است رئیس آن چه کسی و با چه ویژگیهایی باشد؟ در طرح جامع قرآنی در اوایل دهه 80، سازمان تبلیغات اسلامی چنین موضوعی را مطرح کرده بود؛ شورایی به ریاست رئیسجمهور و نایبرئیسی رئیس سازمان تبلیغات اسلامی و دبیری رئیس سازمان دارالقرآن الکریم کشور طراحی شده بود که سازمان دارالقرآن الکریم هم در تمام ردههای استانی و شهرستانی تشکیلات داشته باشد، من فکر نمیکنم مدلهای ذهنی یا ارائه شده دوستان با مدل مورد اشاره تفاوت چندانی داشته باشد.
حال سوال اصلی این است، رئیس آن سازمان چه کسی خواهد بود و انگیزه و زمان تمرکز او برای این کار چقدر است؟ خوب اگر همین الان آن شخص که فکر میشود بهترین فرد برای ریاست تشکیلات جدید است، وجود دارد، اگر شخصی سراغ دارند، همان را در شورای توسعه فرهنگ قرآنی مسئولیت دهند، بعد ببینند آیا ساختار فعلی جواب میدهد یا خیر؟
- نکات جالبی را بیان کردید، یعنی شما اعتقاد دارید که تشکیلات قرآنی مطلوب است و اگر ایرادی هم وجود دارد ناشی از نگرشها، انگیزهها و افرادی که در رأس قرار دارند، است؟
شاید شما به جای اینکه راجع به تغییر تشکیلات ساختار و سازمان صحبت کنید، باید در مورد تغییر نگرشها، انگیزهها یا تغییر آدمها صحبت کنید. البته شخص خاصی هم مطرح نیست. شما به جای اینکه حتی آدمها را تغییر دهید، آیا نمیتوانید تعاملات و کارهایی را انجام دهید که همین افراد موجود رویههای خود را تغییر دهند؟
ما الان به موازات بحث تغییر تشکیلات دو گزینه بسیار مهم دیگر داریم. اول اینکه اگر میتوانیم کاری کنیم که مسئولان موجود که مسئولیت امور قرآنی را برعهده دارند و سکاندار اصلی فعالیتهای قرآنی کشور هستند، به مسئولیت مهم خودشان واقفتر شوند و بیشتر برای این موضوع وقت بگذارند. به نظرم اگر اینگونه عمل شود، شاید حتی نیاز به تغییر آدمها هم نباشد. بنابر این تقویت انگیزهها و تقویت استفاده از فرصتها را دنبال کنیم. به عنوان مثال هرچه رئیس شورای توسعه فرهنگ قرآنی بیشتر به جلسات شورا و دستور آن توجه داشته باشد و ایشان و وزرایی که رئیس کمیسیونها هستند، بیشتر وقت بگذارند و نسبت به جزئیات اسناد تدوین شده و فضای قرآنی و اهمیت و تأثیر پرداختن به قرآن در راهبردهای سازمان اصلیشان بیشتر واقف شوند و جدیتر شوند، بیشتر اثرگذار خواهد بود. اگر دبیر شورای توسعه فرهنگ قرآنی و دبیران کمیسیونها و مدیران تحت نظرشان ممحض در کار کمیسیون شوند و سایر کارها را کنار بگذارند، تحول جدی در توفیق امور حاصل میشود.
نکته دیگر اینکه مدل فعلی امکان جذب همه امکانات علمی، فرهنگی و آموزشی کشور را فراهم کرده است. این در حالی است که چنین ظرفیتی با ایجاد یک سازمان متمرکز از بین خواهد رفت. برای مثال اگر یک سازمان مستقل قرآنی هم طراحی شد، نهایت بودجهای که برای امر تحقیقات قرآنی اختصاص داده خواهد شد، مبلغ زیادی نخواهد بود، این در حالی است که اگر این ظرفیت در کمیسیون وزارت علوم، تحقیقات و فناوری دنبال شود بودجههای بسیار زیادی را برای همین کار جذب خواهد کرد. به عنوان مثال هر سازمانی موظف است یک درصد کل بودجه خود را صرف تحقیقات کند و مدیریت این کار با وزارت علوم است؛ یعنی وزیر علوم علاوه بر امکانات وزارتی و دانشگاهها، در این حد اختیار، بودجه تحقیقاتی دارد.
اگر وزرایی که رؤسای کمیسیونها هستند و معاونان و مدیران وزارتی، نسبت به اهمیت اقدامات مندرج در اسناد راهبردی سهگانه و مسائل کمیسیون مربوطه و امکاناتی که میتوان در خدمت قرآن قرار داد، واقف شوند من فکر میکنم هر کدام از کمیسیونها چند برابر هر سازمان قرآنی کار خواهند کرد. ما باید برویم و تحقیق کنیم که چگونه میشود به راهی رسید که تمام امکانات کشور را در اختیار قرآن کریم قرار دهیم، ما پول کم نداریم، همه مدیران ما هم از هر جناحی که باشند همه به قرآن اعتقاد دارند و دوست دارند به قرآن خدمت کنند و همه انگیزه اولیه دارند. بنابر این ما باید همه جمع شویم تا ببینیم چه کارهایی میتوان انجام داد که این افراد به ظرفیت خودشان برای خدمت به قرآن واقف شوند و آن را به کار گیرند.
بنابر این به اعتقاد من به جای تغییر تشکیلات ما باید بیاییم به دنبال ارتقاء کیفی فعالیت تشکیلات فعلی باشیم که بخش مهمی از آن مسائل انسانی است. در حوزه انسانی مهمتر از همه انگیزه و اطلاع است. این کار هم نیاز به تعامل، توجیه و پیگیری دارد.
طی این مدت قابل توجه که از تصویب منشور و راهاندازی شورا و کمیسیونهای آن میگذرد، وزرای متعددی انتخاب شدهاند. برخی از آنان تازه آخر دوران وزارتشان متوجه شده بودند که شورا چیست و منشور چیست. علت این بیاطلاعی هم همین دوستان قرآنی در وزارتخانهها بودهاند که نرفته بودند توجیه کنند، لذا کم کاری کرده، دنبال کارهای دیگر بوده و در واقع بیهمتی کرده بودند. همه اینها مسئله است.
کسی که دبیر شورای توسعه فرهنگ قرآنی میشود یا دبیر کمیسیون میشود نباید هیچ کاری غیر از این داشته باشد. البته ما نمیتوانیم خیلی آنها را مقصر بدانیم، ممکن است از روز اول که با یک مدیر صحبت کرده باشند، شرط کرده باشد که در کنار برخی کارها به فعالیت در عرصه قرآنی نیز میپردازد، ما باید کاری کنیم که این فرد به این موضوع برسد که کار در عرصه قرآن کار و تعهد تمام وقت میطلبد.
به اعتقاد من هر سازمان دیگری نیز درست شود این چالشها را دارد. من نمیخواهم بگویم هیچ مدل دیگری بهتر از مدل موجود نیست. اما هر تشکیلاتی که درست شود، مسئله انگیزه آدمهایی که آنجا کار میکنند و اطلاع و توانمندی آنها جدی خواهد بود.
- بسیاری از چالشهایی که سازمان مستقل قرآنی قبل از تشکیل با آن مواجه است، بیان کردید، سوالی که وجود دارد این است که اگر چنین سازمانی تشکیل شود، بعد از تشکیل با چه چالشهایی مواجه خواهد بود؟
نکته اصلی این است که هر سیستم تشکیلاتی راجع به فعالیتهای قرآنی باید این اصل را در نظر بگیرد که ما نمیخواهیم مسابقه برگزار کنیم و قاری تربیت کنیم، بلکه قرآن قرار است در سیستم کشور جاری شود؛ البته که راه ورود به آن همین فعالیتهای آموزشی و ترویجی است. اما این نشود که سقف فعالیت هر مدیر و سازمان بشود، مسابقات و از هر کسی سؤال شود، آدم قرآنی کیست؟ نام و چهره چند قاری و حافظ به ذهنش برسد. در حالی که امثال آیتالله العظمی جوادی آملی چهرههای اصلی قرآنی هستند. یعنی نظریهپردازی اصل کار است.
بعد از تصویب منشور در سال 1388 ما امیدوارم بودیم ظرف یک سالونیم، ساماندهی تشکیلاتی امور قرآنی و تقسیم وظایف انجام شود و ظرف پنج سال بر روی بحث فرهنگسازی قرآنی تمرکز و تحولهای نرمافزاری و محتوایی لازم در آموزش عمومی قرآن و تبلیغ و ترویج قرآن کشور اتفاق بیفتد؛ یعنی روی دور بیافتد. همچنین نظام تربیت نیروی انسانی قرآنی اصلاح و کارآمد شود. متأسفانه این پیشبینی عملی نشد. مصوبه اهداف آموزش عمومی قرآن کشور را که تدوین آن سالها وقت برده است، هنوز نیامدهایم، عملیاتی کنیم، این مصوبه حدود چهار سال است که ابلاغ شده اما کارهای جدی برای اجرای آن در آموزش و پرورش انجام نشده است. شما اگر سازمان قرآنی هم درست کنید تا زمانی که بدنه داخلی وزارت آموزش و پرورش نخواهند، هیچ تحولی در این موضوع مهم انجام نخواهد شد.
ایده ما این بود که تا پنج سال این کارها صورت بگیرد و بعد کار اصلی توسعه فرهنگ قرآنی یعنی نظامسازی قرآنی را انجام دهیم، کارهایی که منجر به تحول نظام سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور شود. متأسفانه نوع نگاه محدود خود دوستان قرآنی و برخی مسائلی که در شأن کارهای قرآنی نیست، مانع این کار شد. ما توقع داشتیم دبیر شورای توسعه این موانع را رفع کند، اما روش مدیریتی ایشان آن گونه نبود که آنها را برطرف کند. بنابر این بعد از 9 سال ما هنوز داریم آن کاری را که باید طی یک سال و نیم انجام میگرفت، انجام میدهیم. نمیخواهم بگویم هیچ کاری نشده است. اگر منشور و شورای توسعه فرهنگ قرآنی و جایگاه آن نبود، تحول و رشد بیسابقه سالهای اخیر در امور قرآنی وجود نداشت. با توجه به وضعیت بودجه کشور، شاید اکثر کارهای قرآنی تعطیل میشد. اما این با توقع اولیه ما فاصله زیادی دارد.
- به اعتقاد شما اینکه بعد از گذشت 9 سال هنوز نتوانستهایم کارهایی که باید در عرض یک سال و نیم انجام میشد، انجام دهیم، به ضعف ساختاری که وجود دارد برنمیگردد؟
خیلیها ممکن است بگویند ساختار غلط بوده است که این اتفاق افتاده است، من میخواهم بگویم که چه تضمینی وجود دارد که ساختارهای دیگر نیز اینگونه نشوند؟ در حال حاضر همین نوع اشکالات در مورد سازمانهای مختلف وجود دارد، یعنی در کشور همه ساختارها همین اشکالات را دارند. به نظر من در میان حوزههای مختلف فرهنگی کشور، شورای توسعه فرهنگ قرآنی با همه این اشکالات در عمل و در کارکرد خود موفقتر از نهادهای مشابه فرهنگی دیگر بوده است. به عنوان مثال در بخشهای دیگر فرهنگی سند تدوین شده است، اما نظام بودجهریزی کشور هیچ ارتباط مشخصی با این اسناد وجود ندارد.
زمانی که مدلها تحلیل میشد یکی از گزارههایی که به یاد ماندنی شد، این بود که «سیاستگذاری که در بودجه دخالت نداشته باشد، مانند پدری است که به خرج خانه کاری نداشته باشد». با کمک مجلس و شورای توسعه فرهنگ قرآنی این اشکال در ساختار قرآنی موجود حل شد و برای هزینه درست آن هم اسناد راهبردی پیشبینی شد. سؤال بنده این است که در کدام حوزه فرهنگی همانند بودجه منشور، بودجه مستقل کمکی وجود دارد؟ آیا این یک قدم به جلو نیست؟ و آیا اگر امور قرآنی در جایی غیر از شورای عالی انقلاب فرهنگی مدیریت میشد، امکان چنین کارهایی وجود داشت؟
برخی سازمانها در عرصه قرآنی هستند که شاید موفق باشند و اگر کاری هم از آنها بخواهیم به خوبی انجام میدهند، اما همین سازمانها در عین موفقیت براساس اشکالات فکری مدیرانشان ضربات زیادی به فعالیتهای قرآنی زدهاند. مثلاً یکی از نگاهها این است که میگویند بخش مردمی بلوغ فکری مدیریتی ندارد و همه کارها را ما باید انجام دهیم. این فکر اشتباه و ضربه زننده است. آیا ما در چنین فضای ذهنی میخواهیم سازمان متمرکز قرآنی تشکیل دهیم؟!
الان همه سازمانها کار قرآنی انجام میدهند و نمیشود به یک سازمان گفت کار قرآنی انجام ندهد. اما فردا که یک سازمان متمرکز تشکیل شود، اگر آن سیستم مدیریتی، سازمان یا وزارت، کشش این بار را نداشته باشد، آیا همه کارها تعطیل نخواهد شد؟
اگر میخواهیم مدلی را طراحی کنیم، باید دفاع علمی داشته باشیم و فرصت دهیم تا هم از مدلهای فعلی و هم از مدل جدید دفاع شود و فضا داده شود تا حرفها زده شود. این کارها باید اول در محیطهای علمی و تخصصی پخته شود و پس از آن به فضاسازی اجرایی و تبلیغی پرداخت.
- اگر یک برداشت کلی از صحبتهای شما داشته باشم، این است که در حال حاضر بهترین و مطلوبترین ساختار قرآنی در کشور وجود دارد و نیازی به ساختار جدیدی نیست، برداشت درستی داشتهام؟
بنده براساس تجربه و اطلاعاتی که دارم تاکنون مدل ساختاری بهتری از مدل موجود نیافتهام که در کوتاهمدت و دراز مدت با وضعیت کشور ما متناسب باشد. در مدل موجود، فعالان اصلی قرآنی دولتی و مردمی شبکهای تشکیل دادهاند که در قالب شورا، کمیسیونها و کارگروهها و کمیتههای وابسته به آن به صورت مشترک به تصمیمسازی و تصمیمگیری کلان امور قرآنی میپردازند؛ در عین حال کارهای آنها علیرغم محدودیتهای کشور، نسبت به گذشته رشد کمی و کیفی داشته است. این شبکه ساختاری کارکردهای منحصر به فردی دارد که یکی از آنها امکان ترمیم است. در واقع اگر سازمانها و نهادهای فرهنگی و قرآنی را همانند تارهای موازی و مستقل فرض کنیم، عوامل انسانی متصل به این تارها با حفظ جایگاه سازمانی خود با پودهای شورا، کمیسیون، کارگروه و کمیتههای مشترک به یکدیگر متصل شدهاند. مدلی که میتوان آن را ساختار «فرشگونه» نامید. فرش، مصنوع منحصر به فرد ایرانی است که حتی اگر بخشی از آن سوخته یا پاره شود، میتوان با استفاده از اتصالات باقیمانده مجدد آن را به صورت کامل ترمیم کرد. البته بافتن فرش، کاری سخت و زمانبر است و هنر ایرانی همین است که با صبر و ظرافت این کار را از خود نشان میدهد.
انتهای پیام
درست دست گذاشتن روی اصل موضوع
توصیه من به همه افرادی که دغدغه این موضوع رو دارند به طور کامل مصاحبه رو مطالعه کنند
هرچند سازمان مستقلی بنام قرآن ضروری است ولی بابد تمام موازی کاریها برداشته شود و بهترین جای آن در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است
ساختار حتما نیاز به اصلاح دارد و تمرکز فعالیت ها در یک سازمان جدید، علی رغم تمامی مواردی که مطرح شد بر تشکیلات فعلی ارجحیت دارد.
عمل کرده اند ( نمونه ای زیادی در حمایتهای جناحی شورا از موسسات وجود دارد که با مراجعه به مسئولین ومدیران زحمت کش وبی اذعای موسسات بخصوص در استانها وشهرستانها می توانید پی به موضوع ببرید)؛ وعمل ایشان باعث به رکود گشاندن فعالیتهای موسسات قرآنی مردمی شده است و درحال حاضر یک به یک این موسسات به علت عدم حمایت منطقی باوجود جذب صدها قرآن آموز کارشان به تعطیلی کشیده شده است.خواهشمندم بجای توجیهه مدل قرار دادند مدیریت های متمرکز در فعالیتها به مدیریت غرب /بیشتر به واقعیت موضوع که حال حاضر موجب کم رنگ کردن فعالیتهای قرآنی هست پرداخت شود.از خداوند توفیق روز افزون وطول عمر با عزت تمامی خادمین راستین وبی ادعای ساحت مقدس قرآن واهل بیت علیهم السلام را خواهانم.
وگرنه نمی توان انتظار ادغام فعالیت قرآنی آموزش پرورش و وزارت علوم را داشت.
البته در مورد اوقاف نیز تا وقتی کلان دو سازمان اوقاف و تبلیغات از هم جداست، ادغام بخشهای قرآنیشان فرصت سوزی است.
برادران ایکنا روی مرحله اول فکر کنند.