به گزارش ایکنا؛ کتاب «فقاهت در عاشورا» به قلم حجتالاسلام سروش محلاتی تیرماه ۹۷ در ۲۰۰ صفحه توسط انتشارات قلم چاپ و منتشر شد. در هر فصل از این کتاب که برآمده از سخنرانیهای سروش محلاتی پیرامون قیام عاشورا است، یکی از ابعاد فقهی عاشورا مورد کنکاش قرار گرفته است.
در فصل نخست این اثر مسئله «بیعت با امام جائر» و جایگاه اصل تقیه در این میان با تأکید بر حرکت امام حسین(ع) مورد بررسی قرار گرفته است که خلاصهای از آن از نظر میگذرد.
تاریخ قیام امام حسین(ع) از زمان در خواست یزید برای بیعت با امام حسین آغاز میشود. در سال شصت هجری در ماه رجب بعد از مرگ معاویه یزید در شام قدرت را به دست گرفت و در اولین اقدام خود نامهای را به فرماندار مدینه نوشت تا از حسین بن علی(ع) و برخی دیگر بیعت بگیرد. در تاریخ طبری نامه یزید به فرماندار مدینه این گونه نقل شده که «از این سه نفر اخذ بیعت کن. محکم آنها را تحت فشار قرار بده تا بیعت کنند و آنها را آزاد نمیگذاری».
این دستوری است که برای فرماندار آمده بود، ولی یعقوبی در نقل دیگری آورده است که در مورد حسین بن علی(ع) و عبدالله بن زبیر این دستور آمده که از این دو نفر اخذ بیعت کن و اگر امتناع کردند گردن آنها را بزن و برای من بفرست. بر اساس این دستور ولید ماموران خود را به دنبال امام حسین فرستاد و حضرت در مجلسی حاضر شد که در آن مجلس مروان بن حکم نیز حضور داشت. حضرت در جواب فرمودند: من به این شکل حاضر به بیعت نیستم، اگر همه مردم آمدند و بیعت کردند بعد فکری میکنیم.
شیخ مفید در ارشاد آورده که وقتی امام اینگونه پاسخ داد یعنی جواب دو پهلو داد و به صراحت مخالفت نکردند نقلهایی در تاریخ هست که ولید مقاومتی در برابر پاسخ امام از خود نشان نداد و مروان که در آن مجلس بود اعتراض کرد و از ولید خواست که حسین بن علی(ع) را رها نکند، ولی ولید گفت: به خدا قسم همه دنیا و مال دنیا و ثروت و قدرت دنیا را به من دهند دستم را به خون حسین بن علی(ع) آغشته نخواهم کرد.
در اینجا یک سوال فقهی مطرح میشود و آن این است که مگر ما «اکراه» را یکی از مجوزات قبول ولایت کافر و جائر نمیدانیم؟ اینکه ولایت جائر است، حتی اگر شخص جانش در خطر باشد میتواند تقیه کند و کلمه کفر را بر زبان آورد. از نظر فقهی این کار جایز است و مانعی ندارد. اما چرا امام برای حفظ جان خود با جائر بیعت نمیکند؟
شیخ انصاری در کتاب مکاسب عنوان میدارد که یکی از محرمات، قبول ولایت جائر است. تعبیر ایشان این است که همکاری با جائر حرام است، اما اگر جائر تهدید کند و خطری در اثر ترک این همکاری متوجه انسان شود اینجا این همکاری جایز میشود. خدا در قرآن میفرماید: «لَا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاءَ؛ مؤمنان نباید کافران را به جاى مؤمنان به دوستى بگیرند»(العمران/۲۸). مومن نباید تحت ولایت کافر قرار بگیرد؛ اما آیه در ادامه میفرماید: «إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً؛ مگر در شرایط تقیه قرار بگیرد». اما سوال اینجاست که امام حسین نمیتوانست از این قاعده استفاده کند؟
خود این استثنا هم دارای استثنا میباشد. در برخی از موارد، اکراه مجوز نیست و شخص باید از جانش بگذرد، ولی مجاز به قبول ولایت جائر نیست، همان کاری که ابا عبدالله(ع) انجام داد. روایتی است از مسعده بن صدقه که مرحوم شیخ حر در وسائل الشیعه نقل میکند: هر چیزی که شخص مومن در میان مخالفین مجبور به انجام آن میشود به لحاظ تقیه جایز است و اگر خوف وجود دارد شخص مومن میتواند تقیه کند؛ ولی امام صادق(ع) میفرماید: ... هر کاری که موجب فساد در دین نشود.
اگر تقیه من برای حفظ جان خود موجب فساد در دین بشود درست نیست؛ لذا امام حسین(ع) از این قاعده برای قیام استفاده کرد. امام در شرایطی بوده که تشخیص داده با روی کار آمدن یزید و بیعت کردن با او اصل دین دچار مشکل میشود و چون امام به این موضوع علم داشت و عملکرد یزید حتی زمان معاویه هم برای همه روشن بود برای او تکلیف ایجاد میشد. امام فرمود: خطر برای دین است و جایی که خطر برای دین باشد باید از جان گذشت.
امام خمینی(ره) در همان اوایل انقلاب تعبیری را بیان کردند که امروز تقیه حرام است و لو بلغ ما بلغ: «حضرات آقایان توجه دارند اصول اسلام در معرض خطر است و مذهب در مخاطره با این احتمال تقیه حرام است و اظهار حقایق واجب». تعبیر امام این بود که میخواهند اصل دین را از بین ببرند، لذا تقیه را جایز ندانست.
آیت الله خویی هم بحث میکنند که تقیه هم دارای اقسامی است و یکی از آنها حرام است. تقیهای که حرام است این است که اگر شخص تقیه کند و سکوت کند و جائر را تایید کند موجب فساد بیشتر است و دین و ایمان مردم از بین میرود. ایشان میفرماید در این شرایط شخص باید تقیه را رها کند و خطر را بپذیرد.
انتهای پیام