گرامیداشت هفته دفاع مقدس؛
طرح/ فرماندهان(۳)؛ شهيد يوسف كلاهدوز
گروه چندرسانهای ــ برگی از خاطرات شهيد يوسف كلاهدوز: بمب كه منفجر شد، مردم از كوچههای اطراف خيابان پاستور دويدند به طرف محل حادثه. با فرياد الله اكبر دنبال راهی بودند كه بروند داخل ساختمان و آتش را خاموش كنند .. ريش يوسف سوخته بود. همين طور مژه ها و كمي از ابروهايش. سرش درد می كرد. به متكاهای توی پذيرايی تكيه داده بود و حسابی دمغ بود. در آخرين لحظه با رجايی رو در رو بود و حالا انگار جا مانده بود. بمب كه منفجر شده بود، يوسف از روی صندلی به طرف در اتاق جلسه پرتاب شده بود و بيرون افتاده بود.