انتظار از روحانیت بیشتر است/ علمای دین جاذبه خود را حفظ کنند
کد خبر: 3769180
تاریخ انتشار : ۱۲ آذر ۱۳۹۷ - ۱۴:۲۱
روحانیت و مردم/۳

انتظار از روحانیت بیشتر است/ علمای دین جاذبه خود را حفظ کنند

گروه اجتماعی - عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد گفت: همیشه انتظار از روحانیت بیشتر است، اشتباه یک روحانی به جهت اینکه دستورات خدا و پیامبر(ص) را ترویج می‌دهد، تأثیر عمیق‌تری خواهد داشت، چراکه در این مورد گفته می‌شود اگر به دوری کردن از عملی دستور می‌دهد، پس خود به آن معتقد نیست؟

میزان اعتماد مردم به عالمان دینی مرتبط با علم و تقوای آنان استحجت‌الاسلام غلامرضا صدیق‌اورعی، عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد در گفت‌و‌گو با ایکنا از خراسان رضوی، اظهار کرد: باید توجه داشت مردم نیازمند یک عالم دینی در حد اعلای دانش مذهبی در همه ابعاد نیستند. گاهی اوقات مردم نیازمند یک روحانی هستند که پاسخگوی مناسک دینی مانند برگزاری نماز جماعت، پاسخگویی به سؤالات روزمره شرعی و... باشد، مردم نیز در همین حد به وی احترام خواهند گذارد و به او مراجعه می‌کنند. در عین حال آنان به خاطر دارند که این فرد، یک عالم کامل نیست. از همین جهت عالمان و روحانیون در بین طبقه خویش مدلی از قشربندی از لحاظ میزان توانایی و وظایف اجتماعی دارند.

وی ادامه داد: به طور طبیعی این قشربندی در دیگر علوم نیز وجود دارد. میزان اعتماد مردم به عالمان دینی مرتبط با مرتبه علم و تقوای آنان است. در واقع خوش رفتاری و مردم‌داری جزو تقوا محسوب می‌شود.

این عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد با طرح این سؤال که از چه زمان در ایران چهره روحانیت اندکی دچار خدشه شد، تصریح کرد: این مسئله ارتباطی به وضعیت کنونی ندارد. اسناد و مدارکی در کتاب‌ها موجود است که مربوط به گذشته بوده و حاکی از دنیاگرایی برخی از علمای دینی است. در برخی از کتب اینگونه آمده که در بین روحانیون نیز انسان‌های نادرستی پیدا می‌شدند و مردم نیز همیشه همه را به یک چشم نگاه نمی‌کردند.

این جامعه‌شناس عنوان کرد: این در حالی است که همیشه انتظار از روحانیت بیشتر است، زیرا یک روحانی مردم را به نیکی فرا می‌خواند اما خود نباید خلاف گفته‌های خویش عمل کند. به عنوان نمونه اگر یک آهنگر خلافی کند، آبروی صنف خویش را برده است اما خلاف یک روحانی به جهت اینکه دستورات خدا و پیامبر(ص) را ترویج می‌دهد، تأثیر عمیق‌تری خواهد داشت، چرا که اگر عملی را نکوهش می‌کند و به دوری کردن از آن دستور می‌دهد، پس خود چرا به آن معتقد نیست؟ این مسئله در همه جوامع و در همه اعصار به چشم می‌خورد.

تأثیر آشنایی با تفکر غربی بر مسلمانان
حجت‌الاسلام صدیق‌اورعی بیان کرد: از ۲۰۰ سال پیش مردم مشرق‌زمین و مسلمانان با عالَم غرب که دچار تحولات شگرفی در بعد از رنسانس شده و فلسفه غیردینی و ضددینی و مقابله با دین در آن گسترده شده بود، آشنا شدند. آن‌ها با پول و قدرت غربی‌ها آشنا گشتند و تجربیات آنان برای مردم مسلمان جذاب بود. کم کم افراد به این اندیشه دچار شدند که نکند روش غربی‌ها روش صحیحی است؟
این عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد خاطرنشان کرد: این درست همان سخن ابن خلدون، تاریخ نگار و جامعه‌شناس قرن هشتم است که براساس شواهد تاریخی می‌گوید: «در نهاد قوم پیروز همواره اعتقاد به کمال و برتری بر ملت شکست خورده و مسخّر ساختن آن‌ها حاصل و این احساس بدین دلیل در قوم پیروز ایجاد می‌شود که قوم مغلوب در فرمانبری خود از اقوام پیروز دچار اشتباه می‌شود و به جای اینکه این اطاعت را معلول غلبه طبیعی آن قوم بداند، آن را به کمال و برتری آنان نسبت می‌دهد. این پندار غلط در قوم مغلوب پس از استمرار تبدیل به اعتقاد می‌شود و کلیه آداب و شئون قوم غالب را پیروی می‌کنند و تشبه می‌جوید. ملت شکست خورده پیروزی غلبه جویان را از عصبیت یا قدرت و دلاوری آنان نمی‌داند بلکه گمان می‌کند این غلبه در پرتو عادات و رسوم و شیوه‌های زندگی آن قوم حاصل آمده است. حتی همسایه ضعیف که کنار این قوم شکست خورده است از این تشبه و اقتدار بهره بزرگی خواهد داشت».

این جامعه‌شناس ادامه داد: درست زمانی که مسلمانان با دنیای غرب جدید آشنا شدند، بسیار ضعیف بودند و آن‌ها به راحتی می‌توانستند ما را به یکی از متسعمرات خویش تبدیل کنند. غرب از لحاظ توانایی صنعتی، نظامی و حتی مسائل دیگر در حوزه‎های اجتماعی و فلسفی نیز توانا بود که همین امر مشرقیان را شیفته آنان کرد و آرزوی بودن همانند آن‌ها را در سر پرورانیدند. در همین دوره اختلافی به وجود آمد مبنی بر اینکه برخی معتقد بودند که نباید مانند غربیان شد، چرا که آن‌ها کافر هستند، اما گروه دیگر اعتقاد داشتند غرب قدرتمند است و حتما چیزهایی بیشتر از ما می‎داند. اینجا بود که کم‎کم برخی موافق ‎ و بعضی مخالف غرب‌گرایان شدند.

اصل جایگاه روحانیت
حجت‌الاسلام صدیق‌اورعی اظهار کرد: پس از این بود که غرب‌گرایی منشأیی جدید برای مخالفت یک عده با خرده فرهنگ‌ها شد. پیشتر اصل جایگاه روحانیت محترم بود، درست تا زمانی که اصل دین‌داری از احترام برخوردار بود و به جهت نیاز مردم، این احترام نیز ادامه داشت، اما تغییر بعدی در جامعه مبتنی بر این بود که باورهای کهنه به کار کسی نمی‌آید و به همین جهت با کلیت دین و روحانیت مشکل به وجود آمد. در این شرایط آن کس از علما و روحانیون که بیشتر می‌دانست، دشمن مهم‌تری تلقی و باید نابود می‌شد؛ لذا یک مرجع تقلید بیشتر مورد نکوهش این جریان قرار می‌گرفت و زیر سؤال می‌رفت.

وی اضافه کرد: در عالم غرب نیز کم‌کم تعداد مخالفان روحانیون مذهبی زیاد شد که سازمان‌های اجتماعی و حکومت را در اختیار گرفتند و سازمان‌های مدرنِ موازی برای کلیسا راه‌اندازی کردند، پس از آن بود که دانشگاه ایجاد و اینگونه عنوان شد که دانشگاه از علمای مذهبی عالم‌تر است و روحانیت علمی ندارد. همین مساله به نزاع میان حوزه و دانشگاه معروف گشت.

این عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد بیان کرد: در نتیجه این تحولات بود که جامعه دو دسته شد. عده‌ای اصالتاً با دین‌داری و مروجان و پیروان دین مخالف بودند و اسلام را بد می‌دانستند. این دوگانگی در هزاران کتاب و مقاله پیش از انقلاب مشروطه به چشم می‌خورد. سردمداران این افکار روشنفکر نامیده می‌شدند. این‌ها کسانی بودند که به پیروی از فلسفه روشنگری اروپائیان اعتقاد داشتند که عقل کافی است و به دین احتیاجی نیست.

این جامعه‌شناس تصریح کرد: در ایران کم‌کم حکومت غرب‌گرایانه احتیاط خویش را از دست داد و فرهنگ در حال تغییر بود. در نتیجه این تغییر باورهای مردم دو دسته شد و حکومت هم به دینداران و قشر سنتی جامعه فشار وارد کرد و آن‌ها را از برگزاری مناسک خویش بر حذر داشت و تاکید می‌کرد مردم باید مانند اروپائیان زندگی کنند. این‌ها در زمان رضاشاه رخ داد و همین اقدامات بود که احساسات دینداران را جریحه‌دار کرد.

حجت‌الاسلام صدیق‌اورعی عنوان کرد: دینداران مزاحم حکومت ایران در آن زمان بودند و کم‌کم روحیات انقلابی پیدا کردند که در نتیجه آن انقلاب اسلامی شکل گرفت. اما هنوز این سؤال باقی است آیا آن دوگانگی مردم از بین رفت و خیر؟ در حقیقت سنت‌گرایان پیروز شدند و غرب گرایان شکست خوردند اما در جامعه ایران، بخشی از مردم جزو غرب‌گرایان بودند که احتیاط کردند. سنت گرایان راه ارشاد غرب گرایان در جامعه را پیش گرفتند اما فکر و اندیشه غرب در این بخش از جامعه همچنان وجود داشت.

وی افزود: از طرفی دانشگاه تنها جایی بود که جدیدترین اندیشه‌های غربی در آن مورد بررسی قرار می‌گیرد. علاوه بر این وسایل ارتباط جمعی و سفرهای خارجی و همچنین ابزار رسانه‌ای موجب می‌شود گرایش به غرب افزایش یابد. این تفکر که باید یک روحانی دارای صلاحیت علمی و اخلاقی باشد قدیمی شده و امروز این اعتقاد وجود دارد که خوب و بد این قشر تفاوتی ندارد. در حقیقت این اندیشه از ابتدا وجود داشت اما غرب‌گرایان می‌ترسیدند که این موضوع را اظهار کنند.

این عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد تصریح کرد: نهایتاً بین این دو دسته از مردم فاصله بیشتر شد و با نمایان شدن برخی کاستی‌ها در حکومت، غرب‌گرایان این را به روحانیت نسبت دادند. پیشتر، مذهبیون اعتقاد داشتند غرب‌گرایان آنان را آزار می‌دهند اما حال، این غرب‌گرایان هستند که چنین ادعایی دارند و معتقد هستند روحانیتِ حکومت‌گر، علاوه بر آنکه عقایدش غلط است، مزاحم زندگی ما نیز است.

دو قطبی شدن جامعه
این جامعه‌شناس در پاسخ به این سؤال که آیا چنین مسئله‌ای منجر به دو قطبی شدن جامعه گردیده یا خیر، اظهار کرد: جامعه ایران در زمان انقلاب و شاه دوقطبی بود اما در حال حاضر این جامعه چند قطبی و چند پاره شده است. مثلاً هنوز افرادی در جامعه حضور دارند که متدینند و به دنبال روحانیونی دارای صلاحیت علمی و اخلاقی برای دریافت پاسخ سؤالاتشان هستند.

حجت‌الاسلام صدیق اورعی با اشاره به راهکارهای پیش روی روحانیت برای برون‌رفت از این شرایط تصریح کرد: به نظر می‌رسد روحانیت ابتدا باید بی‌اعتنا به غرب‌گرایان و عقایدشان در حوزه دین شناسی به کمال رسند و بتوانند از آن دفاع کنند و به نوعی پیروان خویش را تربیت کنند که شبهه‌ای در دین نداشته باشند.

وی ادامه داد: در وهله دوم روحانیت باید به طور جد به دین خویش پایبند باشد. در حقیقت یک روحانی باید علی‌رغم برخورداری از دانش دینی در حد اعلا، باید پایبندی کاملی نیز به آموخته‌های خویش داشته باشد. به طور کلی یک روحانی باید علم و تقوای خویش را افزایش دهد تا میان دینداران جاذبه خویش را بیشتر کند.

این عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد عنوان کرد: نکته دیگر این است که باید در حکومت جایگاه دینی و پست سیاسی به خوبی ترسیم و تعریف شود. این مسئله باید در قانون اساسی معلوم و در عمل و فهم اذهان عموم نیز مشخص شود که کجا یک عالم دینی باید منصب‌دار و کجا دارای یک شخصیت سیاسی باشد. به عنوان مثال منصب ولایت فقیه باید توسط یک فقیه عالم احراز شود. نمونه دیگر این است که در قانون ما قاضی‌القضات باید فقیه باشد.

این جامعه‌شناس گفت: از همین رو حضور یک روحانی در انتخابات از حفظ باب حقوق شهروندی است نه کسوت روحانیت. در واقع یک روحانی به جهت رأی مردم و اخلاق سیاسی و اجتماعی خویش است که انتخاب می‌گردد. اما آن روحانی باید بداند چون در مقام یک روحانی است، انتظار تقوا از او بیشتر از سایرین می‌رود. اگر یک روحانی نمی‌خواهد توقعات اینچینینی از وی زیاد باشد، می‌تواند لباس روحانیت در آن منصب را کنار گذارد. به عنوان نمونه آقای صالحی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، از نوجوانی روحانی بوده اما عمامه بر سر نگذاشته است و همه او را مانند مردم عادی می‌بینند.

انتهای پیام

captcha