بازگشت به خویشتن، عبور از نیهیلیسم است
کد خبر: 3772031
تاریخ انتشار : ۲۲ آذر ۱۳۹۷ - ۰۹:۰۶

بازگشت به خویشتن، عبور از نیهیلیسم است

گروه معارف- یک استاد دانشگاه گفت: شریعتی از انسان مصرف‌زده‌ای سخن می‌گوید که درگیر نیهلیسم و پوچی شده می‌باشد، او راه غلبه بر این نیهیلیسم، را بازگشت به خویشن می‌دانست.

با بازگشت به خویش سهمی در طراوت جهانی داشته باشیم

به گزارش ایکنا از اصفهان، محمد جواد غلامرضا کاشی، استاد دانشگاه و پژوهشگر عرصه علوم انسانی، عصر روز گذشته چهارشنبه 21 آذرماه، در« سمپوزیوم نوشریعتی و مسائل امروز جامعه ما»، اظهار کرد: بازآفرینی یا اهدای خویشتن، نوعی منازعه بر سر نام‌ها است، همیشه گزینه‌های زیادی برای نام‌گذاری وجود دارد. حتی در زمان تولد یک کودک هم بحث‌هایی پیرامون نام او میان اعضای خانواده مطرح می‌شود. در سطح عام نیز دعوایی وجود دارد که چه نامی روی خودمان بگذاریم؟ ایرانی؟ اسلامی؟ شرقی؟ خاورمیانه‌ای؟
وی ادامه داد: نام‌های وضع شده همیشه نسبتی با گذشته دارند و اجبارهایی را بر جامعه تحمیل و آینده‌ای را تولید می‌کنند. وقتی جمعی نامی را انتخاب کند، به سطح سیاست وارد می‌شویم و ممکن است منازعه‌هایی به وجود بیاید. حال چرا بدون نام زندگی نکنیم تا منازعه‌ای وجود نداشته باشد؟ با از بین رفتن نام‌ها ممکن است در سطح عمومی گم شده و یا در یک سطح گنگ زندگی کنیم و دنیای آشنایمان را از دست بدهیم.
این استاد دانشگاه افزود: زندگی بدون نام‌ها ممکن نیست. در واقع نام هم اسارت است و هم رهایی. نهضت‌هایی هم برای از بین بردن نام‌ها و یا حتی ایجاد نام‌ها به وجود آمده‌اند. همانقدر که رهایی از نام‌ها رنج آور است، حضور در نام‌ها هم به نوعی دیگر رنج آور خواهد بود.
کاشی با این مقدمه خاطرنشان کرد: نوعی دوگانه، امروزه گریبان ما را گرفته است. یک‌سوی تجربه و میراث  ایدئولوژیک است که تلاش می‌کند یک نام محدود کننده را بر یک جمعیت کثیر تحمیل کند، هر روز اقلی‌تر می‌شود، ولی اقلی شدن خودش را نمی‌پذیرد. هرچه جامعه از این نام بیگانه‌تر می‌شود، محدودکننده‌تر و سرکوبگرتر می‌شود.
وی تصریح کرد: از طرف دیگر در مقابل مقاومت در برابر این نام محصور کننده، دو وضعیت وجود دارد؛ یک دموکراسی خواهی است که مضمون آن زندگی در یک جامعه بی نام و گمنامی مطلق است. دموکراسی که در غرب ظهور کرد دموکراسی بی‌بنیاد نیست، این دموکراسی اساسا ربطی به نظم دموکراتیک ندارد. این دموکراسی خواهی که از دهه 70 قدرت گرفت به معنای گریز از نام‌ها است. بعد از دو دهه حاصل آن تولید یک جامعه ضعیف می‌باشد که نمی‌تواند از حقوقش دفاع کند.

وی گفت: نام‌های محصور کننده دیگری نیز ظهور کردند که می‌خواهند جانشین نام محصور کننده موجود باشند. در واقع ایرانیت ملی گرایی یا یک ناسیونالیسم باستان‌گرا، تولید یک نام محصور کننده دیگر است. در واقع به بیان مرحوم شریعتی در میان این رها شدگانی که آزادی را مجروح تجربه می‌کنند، در جستجوی کسی هستند که آنها را پناه دهد.
وی با بیان اینکه در چنین وضعیتی سخن از بازیابی خویشتن مطرح است، تصریح کرد: در قاموس شریعتی اگر امروز دو نام ایرانیت و اسلامیت را دو نام قدرتمند پناه دهنده رقیب تصور کنیم، هم اسلام شریعتی و هم ملیت شریعتی تفاوتی بنیادی با اسلام و ملیت موجود دارد.
این استاد دانشگاه توضیح داد: برای شریعتی هم مسلمان بودن و هم ایرانی بودن یک پروژه معطوف به فردا است. در اینجا سخن از مسلمان شدن و ایرانی شدن، به معنای مسلمان بودن به مثابه یک خیمه از پیش ساخته شده برای پناه بردن نیست. مثتلا بگوییم ما نه مسلمان هستیم و نه ایرانی، حال این مسلمان شدن و ایرانی شدن چگونه در اندیشه دکتر شریعتی محقق می‌شود؟ جالب است که در شریعتی نقطه عزیمت «شدن» به هیچ وجه در درون این اقلیم نیست، در یک چشم انداز جهانی است.
کاشی تاکید کرد: نقطه عزیمت شریعتی تحلیلی است که از عرصه جهانی امروز بشر دارد. شریعتی از انسان مصرف‌زده‌ای سخن می‌گوید که درگیر نیهلیسم و پوچی شده می‌باشد، او می‌تواند و قدرتمند است، اما نمی‌داند چه چیزی را اختیار کند. این یک پدیده جهانی است. ما که انقلاب کردیم، پس از وفات شریعتی فکر کردیم می‌توانیم با نام اسلام از این جهان پوچ مصرف‌زده رها شویم، اما تجربه نشان داد که نمی‌توانیم.
وی گفت: نه فقط این تجربه زیست ذیل هویت اسلامی سنت‌گرا ما را از هضم شدن در یک جهان مصرف‌زده پوچ درگیر روزمره‌ها رها نکرد، بلکه با قدرت بیشتری ما را در این منطق فرو کرد. شریعتی می‌گوید رفتیم و به جایی نرسیدیم، حالا باید برگردیم و دوباره به مسلمان شدن و ایرانی شدن بیاندیشیم. کلید آغاز این پروژه در شریعتی مفهوم الهیات و خداوندی است که از قید هر دینی خلاص شده است.
کاشی خاطرنشان کرد: نقطه آغاز سخن شریعتی نقدی است که به عرصه جهانی بشر امروز دارد، در غرب اومانیسم حاکم است که انسان انسانیتش را روبروی خداوند می‌خواهد کسب کند. اما در شرق خدا و انسان که با عشق با هم پیوند دارند و خدا پشتوانه آزادی انسانی است، اما آن هم در حصار ادیان ادیان سنتی محصور شده و تجلی زمینی پیدا کرده که آن خدا دشمن خرد انسان است.
وی اضافه کرد: از یک گفت‌وگو میان افق شرق و غرب، خرد اومانیستی غرب در آشتی با دیده آزادی بخش خداوند قرار است پیوند بخورند و از آن جبهه نیرومندی ساخته شود هم برای حمله بردن به الگوی مصرف‌زده جامعه جدید و ابتذال و پوچی آن و هم برای حمله به الگوهای سنتی هویت‌های خشک بنیادگرایانه‌ای که این سو عقاید ما و خردهای ما را به سخره گرفته‌اند.
وی در پایان گفت: شریعتی تصور می‌کند این بازیابی خویش به همان اندازه که جهانی است، منطقه‌ای هم هست. پروژه او با یک الگوی جهانی آغاز شده و در هر منطقه‌ای منطق خودش را برای ظهور دارد. او جهان را به شکل یک درخت پر از شاخه تصویر می‌کند. هر فرهنگی در جهان نقطه‌ای است از یک کلیت جهانی و هر شاخه باید ببیند با بازیابی خویش چه سهمی در طراوت جهانی دارد؟
انتهای پیام

captcha