در حکمت شماره پنجاه و هشتم نهجالبلاغه امام علی(ع) آمده است: «الْمَالُ مَادَّةُ الشَّهَوَاتِ؛ ثروت، ريشه شهوتهاست».
مال: این کلمه از فعل ماضی میل به معنای خواستن گرفته شده، در گذشته فقط به طلا و نقره اطلاق میشد اما بعدها به هر چیزی که قابلیت ذخیره شدن و تملک داشت نیز تعمیم یافت. تعریف اصطلاحی آن در قانون مدنی عبارت است از هر چیز مفیدی که یک نیاز اعم از مادی یا معنوی را رفع نماید و قابلیت اختصاص یافتن به شخص معینی را داشته باشد. مال با دارایی تفاوت داشته و دارایی مفهومی گستردهتر از مال است به نحوی که دارایی به جنبههای منفی و بدهیهای فرد نیز تعلق میگیرد.
شهوت: در لغت، رغبت و میل و خواستن، بهویژه خواهشهای نفسانی را گویند و در اصطلاح اخلاقی و عرفانی به میل مفرط و شدید اطلاق میشود و به میل درونی به مسائل پیرامونی نیز گفته شده است. شهوت جنسی، شهوت خوردن، شهوت کلام و سخن گفتن و شهوت قدرت و ... از جمله این شهوات برشمرده شدهاند. بی حد و مرزی، شدت، شیفتگی، کوری وعدم کنترل، از مؤلفههای آن به شمار میآیند.
حضرت علی(ع) در سخنانی دیگر در مورد شهوت فرمودهاند: «الجاهل عبد الشهوته؛ نادان بنده شهوتش است»، یا در کلامی دیگر میفرمایند «عبد الشهوه اسیر لا ینفک اسره؛ برده شهوت چنان اسیر است که هرگز روی آزادی نخواهد دید»، و یا در بیانی دیگر میگویند: «اذا ابصرت العین الشهوه عمی القلب عن العاقبه؛ باز شدن چشم بر شهوت کور شدن قلب از نتیجه و عاقبت را در پی میآورد»، و در سخنی دیگر میخوانیم: «لا تسکن الحکمه قلبا مع الشهوه (حکمت و دانش در قلبی که جای شهوت پرستی است ساکن نمیشود».
در این کلام، امام به رابطه مال و شهوت پرداخته است، به نحوی که میتوان از این سخن و جملات دیگری که از ایشان در این باب آورده شد، چنین فهمید که شخصیت فرد و خواستهها و امیال و حتی سیستم ادراکی او از سرمایههایش تاثیر میپذیرند. به نحوی که این ثروت و سرمایهها خمیرمایه و ریشه و منشاء خواستههای فرد شده و رنگ و صبغه خود را به تمنیات او خواهند زد. همچنین در این سخنان به نوعی مکانیسم اسیر کننده اشاره شده است و جملات از سیاق توضیحات علمی روانشناسانه و جامعه شناسانه برخوردارند. این حکمت به آسیبشناسی عمیق گرفتاران کور و کر شده شهوت و اسیرشدگان آن که در شکلهای گوناگون اسیران شهوت تن، اسیران شهوت من و ... بروز و ظهور دارند، میپردازد. او آبشخور این شهوتهای کور کننده را مال و ثروت و سرمایه دانسته است(1).
شهوات شکل شدت یافته امیال و خواستههای انسانیست. هنگامی که فرد به اعلی درجه خواستن میرسد و همه وجودش در التهاب رسیدن به آن خواسته میسوزد و بی اختیار میشود و کنترلش را بر خویش از دست میدهد، او در دایره میدان مغناطیس شدید شهوت قرار گرفته است. در این مسیر آنچه محبوب فرد است و چیزی که این میل شدید به آن تعلق میگیرد، فراتر از یک محبوب ساده است؛ در این وضعیت آن موضوع به یک شبه خدا یک بت تبدیل میشود و فرد در مقابل مغناطیس شدید آن بت هویت خود را از دست میدهد و بی اختیار به سویش کشیده میشود؛ نوعی بت وارگی و بندگی.
در این فرآیند بیخود شدن و کشیدگی به سوی آن بتواره، گاه فرد آنقدر پیش میرود که آن محبوب را که چه بسا یک شئ یا کالا یا بخشی از مال و ثروت اوست، در جای خویش مینشاند و خود را در او مستحیل میسازد. در اینجا او با آن شئ یکی میشود و شئ واره میگردد. در واقع او الینه و از خود بیگانه شده است؛ لذا صفات انسانیش را بتدریج از دست میدهد و زیستی شئ واره پیدا میکند، در این روند انسانها به اشیاء قابل خرید و فروش تبدیل میشوند و توانائیشان را در ادراک و در شناخت پیرامونشان از دست میدهند. در واقع مال اندیشی، مَآل اندیشی را از فرد میستاند و انسانی تک ساحتی به بار میآورد، فرآیندی که علی(ع) آن را اسارت بدون آزادی نام داده است.
همین است که در جایی دیگر علی(ع) شهوات را در مقابل کرامت نفس انسانی قرار داده و شرط کرامت و بزرگواری را در کنترل شهوات برشمرده است. (2) شهوات امکان تصمیم گیری آزاد را از ما سلب میکنند و چشمها و گوشها را میبندند و اگر مال و سرمایه را به جای آن که با دستان خود بگیریم با قلبهایمان گرفتیم! این اموال و سرمایهها آزادی مان را خواهند گرفت؛ عقل (3) و دینمان(4) را فاسد و تباه و ما را به خودشان، به شئ تبدیل و مسخ میکنند؛ اسارتِ شئ وارگیِ انسان(5).
پینوشتها:
1 -امری که امروزه در ارتباط دوسویه و تغذیه کننده و حمایت گرِ جهان سرمایه داری با صنعتِ شهوت سازی و تجارت سکس به عینه مشاهده میشود.
2 - من کرمت علیه نفسه هانت علیه شهواته
3- طاعه الهوی تفسد العقل
4- طاعه الشهوه تفسد الدین
5- الجاهل عبد شهوته
یادداشت از داریوش اسماعیلی؛ معاون فرهنگی جهاددانشگاهی واحد اصفهان
انتهای پیام