استشمام عطر علقمه از کتاب «آب هرگز نمی‌میرد»
کد خبر: 3773420
تاریخ انتشار : ۲۷ آذر ۱۳۹۷ - ۰۹:۲۰

استشمام عطر علقمه از کتاب «آب هرگز نمی‌میرد»

گروه فرهنگی ـ استشمام عطر علقمه را از خاطرات علمدار گردان حضرت ابوالفضل(ع) سردار جانباز میرزامحمد سُلگی در کتاب «آب هرگز نمی‌میرد» به خوبی می‌توان دریافت.

استشمام عطر علقمه از کتاب «آب هرگز نمی‌میرد»

به گزارش ایکنا از همدان، کتاب «آب هرگز نمی‌میرد» خاطرات فرمانده‌ گردان حضرت ابوالفضل(ع) لشکر انصارالحسین(ع) استان همدان، یعنی سردار جانباز میرزامحمد سُلگی است.
حاج میرزامحمد سلگی راوی کتاب آب هرگز نمی‌میرد متولد نخستین روز فروردین‌ماه سال 1335 از روستای هادی‌آباد در فاصله 25 کیلومتری شهرستان نهاوند است که سومین فرزند خانواده شیخ علی‌محمد سلگی است.
وی از ابتدای سال 62 فرمانده گردان 152 حضرت ابوالفضل(ع) لشکر 32 انصارالحسین(ع) بود که در این گردان تا بعد از عملیات کربلای 5 در سال 65 حضور داشت و به تعبیر سردار حسین همدانی نقش او در عملیات مرصاد مغفول ماند.
کتاب «آب هرگز نمی میرد» شامل 11 فصل و عنوان‌های کُر شیخ علی ممد، رنگ خدا، زیر علم عباس، گردان سقا‌ها، مجنون؛ جنگ آب و آتش، شب عاشورایی انصارالحسین، فاو؛ سلام بر تشنگی، آب هرگز نمی‌میرد، ما گردان ابالفضلیم، با دو پای بریده و فصلی با عنوان خدا با ما بود است و در خلال کتاب نیز تصاویر مرتبط با هر فصل نیز آورده شده است.
«آب هرگز نمی‌میرد» اسلوبی تازه و طرحی نو در تاریخ شفاهی است که با محوریت خاطرات سردار میرزامحمد سلگی و روایت جمعی از رزمندگان گردان حضرت ابوالفضل و چهار فرمانده لشکر انصارالحسین(ع) به سامان رسیده است که این روش برای جامعیت روایت با توجه به اینکه راوی روایت خاطرات خود را حدیث نفس می‌دانست انجام شد.
فصل اول کتاب به معرفی راوی و نحوه بزرگ شدن او در خانواده‌ای مذهبی در روستا و ارادت مردم لر زبان این خطه به حضرت ابوالفضل(ع) و شخصیت‌های عاشورایی می‌پردازد.
در بخشی از فصل دوم راوی از روستا برای کار نقاشی ساختمان به همراه برادرش به تهران سفر می‌کند در بخش‌هایی از این قسمت به دوران انقلاب و فرهنگ حاکم در پوشش زنان و دختران و فرهنگ غربی نیز اشاره می‌شود که در شهر فرنگ، تهران آن زمان حاکم بود و راوی در سال 54 عازم خدمت سربازی می‌شود و در سایر فصول نیز به فعالیت‌ها و مصاحبه‌های انجام شده و عملیات‌های آن دوران پرداخته می‌شود.
دیدن جلد کتابی با عنوان «آب هرگز نمی‌میرد»، به‌خودی خود آنقدر جذاب هست که آدم را ترغیب کند به خریدن و خواندن آن، شاید برای همین است که سراسر کتاب، بوی آن حضرت را به خود گرفته است، استشمام عطر علقمه را از خاطرات علمدار گردان حضرت ابوالفضل(ع) را در این کتاب به خوبی می‌توان دریافت راوی داستان، در دست‌نوشته‌ای که در ابتدای کتاب، خودنمایی می‌کند، چنین نوشته است:
«از روزی که در ۶ سالگی روضه‌ مشک و سقا را از پدرم شنیدم تا زمانی که دستم به داس و خوشه‌های گندم گره خورد، رد این بوی خوش را گرفتم تا به زیر علم عباس(ع) رسیدم.
اتفاقی نبود؛ در دفتر تقدیر الهی همه‌چیز حساب و کتاب داشت که با شروع جنگ تحمیلی و تأسیس یگان رزمی استان همدان، انصارالحسین(ع) به نوکری گردان حضرت ابالفضل(ع) منصوب شدم و تشنه‌ آب، آب حیاتی که هنوز از مشک ابالفضل(ع) ‌ریخت و به تاریخ آبرو می‌داد.»
سردار «حمید حسام»، نویسنده کتاب، در بیان خصوصیات فردی فرد اول داستان نوشته است: «سردار میرزامحمد سلگی فرمانده‌ی شهیدانی است که خون قلبشان را نثار حسین(ع) کرده‌اند او از تبار انصارالحسین(ع) است و حاضر نیست سرمایه‌ی گمنامی را در این دنیا با هیچ قیمت معاوضه کند.
مشکل کار اینجاست که او بیان خاطرات خود را نوعی «حدیث نفس» می‌داند و از نظر او باید همچنان مهر سکوت بر لب زد و گمنام ماند و این معامله یعنی عملکرد خود در ۸ سال دفاع مقدس را برای فردای خود و قیامت «یوم تبلی السرائر» گذاشت.
این کتاب از فرهنگ عاشورایی، نمادهای عاشورا و وفاداری به ائمه معصومین برگرفته شده که در مصاحبه‌های این کتاب حدود 50 نفر شرکت داشتند و چینش خاطرات آن بر اساس زمان، عملیات‌ها و اولویت بندی انجام گرفته است.
کتاب «آب هرگز نمی میرد» در سال 95 توسط مقام معظ رهبری مورد تقریظ قرار گرفت، متن تقریظ رهبر معظم انقلاب بر این کتاب «آب هرگز نمی‌میرد»؛ روایت دوران حضور جانباز سرافراز سردار میرزامحمد سُلگی در دوران دفاع مقدس در کسوت فرماندهی گردان ۱۵۲ حضرت اباالفضل در لشکر انصارالحسین(ع) همدان، به قلم آقای حمید حسام:

«بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم
سلام بر یاران حسین (علیه‌السّلام) و سلام بر لشگر انصارالحسین همدان؛ و سلام بر شهیدان، دلاوران، فدائیان، شیران روز و عابدان شب؛ و سلام بر شهید زنده میرزا محمد سُلگی و بر همسر باایمان و صبور او؛ و سلام بر حمید حسام که دردانه‌هایی چون سُلگی و خوش‌لفظ را به ما شناساند. ساعتهای خوش و باصفائی را با این کتاب گذراندم و بارها با دریغ و حسرت گفتم:
درنگی کرده بودم کاش در بزم جنون من هم / لبی تر کرده زان صهبای جام پرفسون من هم
هزاران کام در راه است و دل مشتاق و من حیران / که ره چون میتوانم یافتن سوی درون من هم ...
در میان کتابهای خاطرات جنگ، این، یکی از بهترین‌ها است. نگارش درست و قوی، ذوق سرشار، سلیقه و حوصله، همّت بلند، همه با هم دست به کار تولید این اثر شده‌اند. کتاب خانم ضرّابی در شرح حال شهید عالی‌مقام علی چیت‌سازیان نیز دارای همین برجستگی‌ها است. این دو نفر از ستارگان اقبال همدان‌اند.»
انتهای پیام

captcha