به گزارش خبرنگار ایکنا؛ مراسم بزرگداشت حجتالاسلام والمسلمین احمد احمدی شب گذشته، 27 آذر، در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد. محسن جهانگیری، چهره ماندگار فلسفه به عنوان یکی از سخنرانان مراسم طی سخنان کوتاهی گفت: اولا درباره آشنایی خودم با مرحوم احمدی چیزهایی است که اگر بخواهم همه را بگویم فرصت نمیشود. یک روزی به دانشکده ادبیات گروه فلسفه که آنجا استادیار آن گروه بودم رفتم یکی از همکاران من که الان مرحوم شده است به من فرمودند، یک طلبهای از قم آمده و در مقطع کارشناسی ارشد گروه ما فلسفه غرب قبول شده است. اکثر آیات را حفظ است و من خیلی خوشحال شدم. گفتند هفتهای یکروز در اینجا کلاس دارد و به اینجا میآید و من نیز گفتم که یک روز میآیم.
این استاد بازنشسته دانشگاه در ادامه بیان کرد: یک روز دوشنبه به گروه رفتم و دیدم که ایشان آمدند، با یکدیگر صحبت کردیم، دیدم بله، ایشان اکثر آیات قرآن را حفظ است و عرض کردم که آقای احمدی شما چرا یک روز میآیید؟ فرمودند یک روز بیشتر درس ندارم و رفتوآمد از قم به تهران نیز مشکل است. عرض کردم خانهای دارم که دو طبقه است، یک طبقه از آن خالی است و بیایید و آن روزهایی که در تهران هستید به قم نروید و همانجا بمانید. ایشان فرمودند یک روزی به عنوان مهمان میآیم. آمدند و از درس و بحث صحبت کردیم. اما یک وقت دیدم که ایشان در نیمه شب کتاب میخواند.
جهانگیری تصریح کرد: دقت کردم و دیدم، متن انگلیسی که یکی از استادان درس میدادند را با دقت میخواند و مشغول مطالعه و یادداشت است. بعدا دیگر ایشان نیامدند و من خدمتشان نرسیدم. مگر روزهایی که میدانستم میآیند. میرفتم و صحبتی میکردیم. دیدم که ایشان علاوه بر اینکه دانشجوی خوبی است، مسلمان خوبی نیز محسوب میشود.
این چهره ماندگار فلسفه در ادامه با اشاره به این مصرع از شعر خاقانی که میگوید «دریغا من شدم آخر دریغا گوی خاقانی» افزود: موضوع این است که یک روزی خدمت ایشان رفتم و گفتم آقای احمدی، سن بنده بالا رفته است و اگر یک نفر از خانواده ما در مورد برخی از امورات شرعی بعد از مرگم سوالی کرد کمک کنید. ایشان هم قبول کرد و گفت اما از کجا معلوم شاید شما بمانید و من برم و اینطور هم شد که «دریغا من شدم آخر دریغا گوی خاقانی»، حالا واقعا تقدیر این بوده که ایشان از این دنیا برود و همه دوستان را متاثر کند و من بمانم و امیدوارم که خداوند عاقبت همه را به خوبی بگرداند. آقای دکتر احمدی به انسان، به عنوان انسان نگاه میکرد و اینکه اعتقادات طرف چیست و ... را توجه نمیکرد. موردی پیش آمد و گفت برای من فرق ندارد که این آدم نماز بخواند یا نخواهد، اما من باید او را هدایت کنم نه اینکه او را برنجام.
در ادامه نیز نوبت به سخنرانی محمدرضا حافظنیا، استاد جغرافیای سیاسی دانشگاه تربیت مدرس رسید. وی در ابتدا بیان کرد: باید قدر آدمهایی که بنایی گذاشتند را بدانیم. این خانه اندیشمندان را آقای دکتر محمدباقر قالیباف تاسیس کرد. وی را به عنوان کسی که تونل و پل میسازد میشناسیم، اما او این بنا را ساخت. اندیشه و همت برای او بود و دنبال این بود که بنایی برای اندیشمندان علوم انسانی تاسیس کند. دلیلش نیز این بود که رئیس کمیسیون انجمنهای علمی کشور به دنبال ایجاد محفلی بودند که برای انجمنهای علمی مکانهایی باشد و کار را توسعه دهند. او با کمک همکارانش دکتر ضرغامی و دکتر شوشتری زمان زیادی برای این مرکز کشیدند.
وی در ادامه با اشاره به آشنایی خود با مرحوم احمدی تصریح کرد: آشنایی من با مرحوم احمدی به سال 64 برمیگردد که به تازگی سیاست را رها کرده و به دانشگاه آمده بودم. سال 64 دانشجوی جغرافیا شدم و ایشان رئیس دانشکده بود و باید بگویم که اگر امثال مرحوم احمدی نبودند من و ماها نبودیم.
حافظنیا بیان کرد: اگر بنده امروز استاد نمونه دانشگاههای کشور و اگر استاد سرآمد هستم، محصول زحمات دوستان و لطف خدا بوده است. با دکتر احمدی در سال 64 آشنا شدم و در ادامه معاون پژوهشی ایشان شدم و قریب به پنج سال با ایشان کار کردم. معاون پژوهشی ایشان در سمت و دانشکده علوم انسانی بودم و آنچه که در مورد این مدت میگویم همه تجربه زیستهام هستند.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: دکتر احمدی تنها روحانی است که حقیقتا به دلم نشسته است. من برای او بدیلی نمیبینم و ارادت ویژهای به وی دارم. معتقدم که ایشان نماد حوزه و دانشگاه بود و مثل ایشان را نداریم. من مدتی به عنوان معاون پژوهشی سمت از طرف ایشان، دفتر پژوهشی حوزه و دانشگاه را در اختیار داشتم. با خیلی از استادان تماس داشتم، اما دکتر احمدی بدیل نداشت. دکتر احمدی مرکز جاذبه علوم انسانی و اسلامی بود و این دو جامعه حوزوی ودانشگاهی را خوب میتوانست به یکدیگر مرتبط کند.
حافظنیا در ادامه بیان کرد: نمیبینم کسی که بتواند این هنر ایشان را داشته باشد. نبود دکتر احمدی ضایعه بزرگی است. او تلاقیگاه فلسفه، عرفان، علم، اخلاق، ادبیات و الهیات بود. آدمی که این همه حوزهها را جمع کند آدم بزرگی است. آدمهای بزرگ معمولا تنها هستند و شهرت اجتماعی آنها کم است. رسانهها سراغ اینها نمیروند و آدمهای بزرگ تنها میمیرند.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: کسانی که میتوان به عنوان همتای وی تلقی کرد، علامه طباطبایی و جعفری بودند. با ایشان در قم، خدمت خیلی از بزرگان مراجع و ... ، رسیدم و میدیدم که حرمت زیادی برایش قائل بودند و میفهمیدند که او کیست. از اخلاقیات دکتر احمدی صحبت شد، من او را که در این چند سال دیدم، تجسم اخلاق حمیده و اخلاص و تقوا و تواضع و قناعت و گذشت و عاطفه و صفا و در همه اینها صلابت بود.
وی در انتهای سخنانش گفت: دکتر احمدی آدم عمیقی بود. به علم و عالمان اصالت میداد، من بارها شاهد بودم که با کسی به خاطر گرایشهای سیاسی برخورد نمیکرد. گرایشات و عواطف سیاسی برای او حاشیهای بود.
برای مشاهده گزارش تصویری اینجا کلیک کنید.
انتهای پیام