پاسخ به یک نقد عجولانه
کد خبر: 3776357
تاریخ انتشار : ۰۸ دی ۱۳۹۷ - ۱۰:۴۶

پاسخ به یک نقد عجولانه

گروه ادب ــ محمد جوکار، مدرس حوزه علمیه قم، در پاسخ به نقد سعید همایون معتقد است که نقد وی عجولانه و با سوء تفاهم‌ و بی‌انصافی‌ همراه است.

پاسخ به یک نقد عجولانه

به گزارش خبرنگار ایکنا؛ چندی پیش خبرگزاری ایکنا مصاحبه‌ای با حجت‌الاسلام والمسلمین محمدعلی کوشا، قرآن‌پژوه و مترجم قرآن، انجام داد که طی آن وی ضمن معرفی اثر جدید قرآنی خود با عنوان «نقد رسم‌الخط عثمانی قرآن کریم» به ضرورت تجدیدنظر و بازبینی در رسم‌الخط متداول امروزین قرآن کریم پرداخت و از لزوم تشکیل لجنه‌ای از کارشناسان فن رسم‌الخط برای رسیدن به این مهم سخن به میان آورد.

پس از انتشار این مصاحبه حجت‌الاسلام سعید همایون، مدرس دانشگاه آزاد اسلامی واحد مرودشت، نقدی بر آن نوشت که در پی انتشار این نقد، محمد جوکار، مدرس حوزه علمیه قم و پژوهشگر علوم قرآنی، معتقد است که قسمت‌هایی از این نقد دربردارنده برخی بی‌انصافی‌ها و گاه سوء‌تفاهم‌هاست؛ از این رو نقدی بر نقد حجت‌الاسلام همایون نوشته است.

جوکار این یادداشت را برای انتشار در اختیار خبرگزاری ایکنا قرار داده تا به زعم نویسنده، کمی از حساسیت‌هایی که درباره موضوع مصاحبه وجود دارد بکاهد.

۱ ـ وی در ابتدای نوشتار خود نوشته‌اند: «.. در سال ۸۷ نیز کتابی با عنوان «بررسی رسم الخط عثمان طه» به چاپ رسید و سبب شد عده‌ای آگاهانه و یا بدون آگاهی از آن سوء استفاده کنند و به تفاوت قرآن شیعیان و اهل تسنن دامن بزنند تا تفرقه‌ای ایجاد کنند.»

نقد: باید بگویم چنانکه حجت‌الاسلام کوشا در این مصاحبه و کتاب خود به درستی به آن اشاره کرده است، امر تصحیح رسم‌الخط قرآن تنها با تشکیل گروه‌هایی از متخصصان فن رسم الخط تحقق خواهد یافت و این امر هم مستلزم تعامل و همیاری کارشناسان فرق اسلامی است. همان‌گونه‌ که رایج شدن رسم‌الخط «عثمان طه» نیز در ابتدا با همکاری علمی چندین کشور اسلامی در دمشق انتشار یافت و در ادامه به جهت محاسنی که داشت با استقبال سراسر جهان اسلام روبه‌رو شد و در تمامی کشور‌ها به کیفیت و قطع‌های مختلف چاپ شد! بنابراین برخلاف آنچه وی بیان کرده، اثر حاضر نه تنها موجب تفرقه و اختلاف نخواهد شد، بلکه مقدمه و فتح بابى برای این اقدام فرخنده خواهد بود، تا دانشمندان جهان اسلام در ادامه با صرف وقت و حوصله بیشتر درباره ضرورت آن به بحث و تبادل نظر بپردازند و برای رسیدن به این هدف مهم راهی بیندیشند.

۲ ـ وی در نقد این جمله حجت‌الاسلام کوشا که در مصاحبه آمده است: «در زمان پیامبر خط‌های مختلفی مانند: جزم، نبطی، مسند و حیری وجود داشته است». نوشته‌اند: «اگر فقط بخواهیم به مقوله خط بنگریم که این همه خط وجود داشته و علم و فرهنگ این قدر پیشرفته بوده، چگونه می‌گویند پیامبر آمد، مشتی مردم عقب افتاده و وحشی را متحد کرد و از آن‌ها تمدنی نوین ساخت؟ جنگ و خونریزی بین دو قبیله اوس و خزرج را پایان داد و توانست برادری و برابری در بین آن‌ها ایجاد کند. در حالی که نتوانسته بین گروهی اندک تفاهم ایجاد کند».

نقد: اولاً باید گفت متن آنچه استاد کوشا در مصاحبه بیان کرده، چنین است: «خط‌های مختلفی مانند خط «جزم» در جزیرةالعرب، «نبطی» در میان یهود و نصارا، «مسند» یا «حیری» نیز به عنوان خط رایج عصر پیامبر(ص) معمول بوده است»؛ و اینکه خطی در میان یهود و نصارا و یا در عصر پیامبر(ص) رایج باشد، دلیل بر این نخواهد بود که تمام جزیرةالعرب نیز با این خط‌ها آشنا باشند، جدا از آنکه رایج بودن دو، سه نوع خط در جامعه عربی آن روز ـ آن هم خط‌هایی که بیشتر از قبایل و ملل دیگر فرا گرفته‌اند ـ هرگز نمی‌تواند ملاک علم و فرهنگ آن قوم قرار گیرد! علاوه بر آنکه آنچه در این مصاحبه در مورد خط‌های مرسوم در آن زمان آمده، به شهادت الواح و بقایای آثاری است که از آن روزگار به یادگار مانده است و مطلب جدیدی نیست. جواد علی در کتاب «المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام» می‌نویسد: «از تحقیقات افرادى که با خطوط قدیمی آشنایی دارند، استفاده می‌شود که خط مسند، قلم عربى اصیل و ابتدایى عرب است و اهالى جزیرةالعرب با آن خط نوشته‏‌هاى خود را می‌نوشتند، اما هنگامى که مبشرین نصارى به این جزیره قدم گذاشتند و در جاهاى مختلف جزیره سکونت کردند، قلم و خط ارمى متأخر را که قلم کنیسه‏‌هاى شرقى بود، وارد جزیره کردند و چون این خط، سهل و آسان بود و راحت نوشته می‌شد در میان مردم طرفداران زیادى پیدا کرد».

وی همچنین می‌نویسد: «عرب در سال‌هاى میلادى قبل از اسلام، با خط نبطى می‌نوشتند که راحت و سهل‏‌تر از خط مسند بود و این را از بنى ارم که داخل شمال حجاز شده بودند، اخذ کرده بودند و مقدارى از نوشته‌ها با همین قلم که از عربى هم خالى نبود به دست ما نیز رسیده است». ‏

جرجی زیدان نیز در کتاب «تاریخ تمدن اسلامی» می‌نویسد: «طائفه نبطی‌ها در شمال با حروف نبطى می‌نوشتند و آثارشان تا به حال در اطراف حوران و بلقاء باقى است» ‏.

۳ ـ سعید همایون در قسمتی از مقاله خود می‌نویسد: در این مطلب (در مصاحبه جناب کوشا) بیان شده: «جمع‌کنندگان مصحف‌ها متعدد بودند و با یکدیگر رابطه‌ای نداشتند» مگر یهود، نصاری و کفار قرآن را جمع‌آوری می‌کردند که با هم رابطه‌ای نداشتند، مگر با هم دشمن بودند که رابطه‌ای نداشتند؟ و یا مکه و مدینه از کلان‌شهر‌های جهان بوده و این افراد دسترسی به هم نداشتند و نمی‌توانسته‌اند با هم هماهنگ باشند؟ این‌ها تعداد افرادی بودند که به اسلام مشرف شده بودند و مرتب یکدیگر را در مکه و مدینه ملاقات می‌کردند، اگر قبلاً هم با هم اختلافاتی داشته‌اند، اسلام آن‌ها را متحد و در کنار هم قرار داده و عقد اخوت بین مسلمانان ایجاد کرده بود. کسی در زمان پیامبر خود را از دیگر مسلمانان جدا نمی‌دانست. اگر این کاتبان در مکه بوده‌اند که در «مسجد الحرام» برای استماع وحی به حضور پیامبر شرفیاب می‌شدند و اگر در مدینه منوره بوده‌اند که پروانه‌وار گرد شمع وجود مقدس آن حضرت در مسجد نبوی استماع وحی می‌کرده‌اند. چگونه می‌توانیم القا کنیم که کاتبان وحی باهم ارتباط نداشته‌اند. چرا باید مطالبی را به دیگران نسبت بدهیم که هیچ عقل سلیمی آن را نمی‌پذیرد؟

نقد: این مطلب که مصاحفی که قبل از مصحف عثمانی تدوین یافته بود، تفاوت‌هایی با یکدیگر داشتند، چیزی نیست که قابل انکار باشد. چنانکه مصحف عبدالله بن مسعود و یا ابی بن کعب و دیگر مصحف‌ها در ترتیب سوره‌ها (به جهت عدم توقیفی بودن ترتیب سوره‌ها) و نیز گاه به به دلیل مشتمل بودنشان بر علائم و نشانه‌ها و تفاسیری موجز و... با یکدیگر اختلاف داشته‌اند که گاه همین مصاحف پس از وفات پیامبر(ص) به سبب آنکه مورد اتباع و پیروی صاحبان آن قوم و قبیله قرار می‌گرفت. در مواردی اختلافات و نزاع‌هایی در بین اقوام و قبایل به وجود می‌آورد و اساساً همین امر موجب شد، عثمان با مشورت امام علی(ع) و دیگر صحابه به امر یکسان‌سازی مصاحف بپردازد.

۴ ـ این استاد دانشگاه در نقد این گزاره مصاحبه حجت‌الاسلام کوشا که بیان کرده: «[مصاحف] از نظر ضبط کلمات، ترتیب سوره‌ها و قرائات با یکدیگر اختلاف داشتند و همین امر سبب اختلاف‌های اجتماعی، گروهی و فرقه‌ای نیز شده بود و جدال و نزاع‌هایی را به وجود آورده بود. به همین دلیل عثمان درصدد یکسان کردن مصاحف برآمد». نوشته: «پیامبری که برای وحدت جامعه آمده و از ملتی عقب افتاده و جامعه‌ای از هم پاشیده، توانسته ملتی منسجم و متحد تربیت کند، چگونه نتوانسته تعداد انگشت‌شمار کاتبان را مهار کند که منجر به جدال و نزاع نشود. چرا دروغ به صحابه پیامبر نسبت می‌دهیم...».

نقد: معلوم نیست که ایشان در این متن به دنبال چه چیزی بوده و به چه چیزی اعتراض داشته است، وی از طرفی در قالب یک مدافع دو آتشه صحابه جلوه‌گر می‌شود و بیان می‌کند: «چرا دروغ به صحابه پیامبر نسبت می‌دهیم؟!» و از طرفی در قالب یک معترض، کاری که توسط عثمان و با مشورت همین صحابه انجام گرفته است، را مورد تاخت و تاز قرار می‌دهد و می‌نویسد: «چگونه این اختلافات تا زمان عثمان ادامه داشته و پیامبر هم اهمیتی نداده تا چند سال بعد از رحلت پیامبر عظیم‌الشأن (ص) یک منجی و دلسوز به نام عثمان ظهور کند و خداوند هم توفیق یکسان‌سازی قرآن را به او عنایت کند تا قرآن را از تنشی که در جامعه ایجاد کرده، نجات دهد. آیا مدت این همه سال علی بن ابیطالب (ع) که از خاندان وحی بوده، این اختلافات را ندیده است؟ آیا نسبت به امور مسلمین و آن هم کتاب آسمانی که خودش فرموده «انا انزلناه و انا له لحافظون» بی‌تفاوت بوده‌است؟ تا عثمان نامی نابغه دهر پیدا شود و به داد اسلام و قرآن برسد. چرا حضور امام معصوم را در دورانی از تاریخ لکه‌دار می‌کنیم و آن‌هایی که از قرآن فهم و بویی نبرده بودند، را به اوج عظمت می‌رسانیم».

نکته‌ای که در ابتدا باید بیان کنم این است که؛ ما در قرآن آیه‌ای به صورت «انا انزلناه و انا له لحافظون» نداریم! آیه مورد نظر بدین گونه است: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُون‏» (حجر/۹). این آیه در دو جا از مقاله ایشان به همین صورت اشتباه نقل شده است!

اما در مورد آنچه در اینجا بیان کرده است، باید بگویم متأسفانه وی به این توجه ندارد که یکسان‌سازی مصاحف به جهت ترتیب آن‌ها و اختلافاتی بود که در برخی از مصاحف نسبت به مصاحف دیگر وجود داشت که گاه همین اختلافات زمینه نزاع‌ها و اختلافات قومی و قبیله‌ای را ایجاد می‌کرد و وجود این موارد نیز به قداست قرآن لطمه‌ای وارد نمی‌کند، زیرا آنچه همواره موجب حفظ شدن نص قرآن از تحریف می‌شده، همین نقل سینه به سینه و دهان به دهان قرآن بوده که با تواتر قطعى از نسلى به نسل دیگر منتقل می‌شد و از همین رو هم بوده که تصحیح اختلافات جزیی که پس از یکسان‌سازی مصاحف نیز باقی ماند و در آن عصر مورد توجه جدی قرار نگرفت.

۵ ـ وی در نقد این گزاره مصاحبه که آمده است: «گروه یکسان‌سازی با جمع‌آوری منابع و مآخذ صحیح برای تهیه مصحف واحد و مقابله دقیق ایجاد شد». بیان داشته اند: «اگر شورای یکسان‌سازی دنبال منابع و ماخذ صحیح بوده است تا قرآن را به رشته تحریر درآورد، پس قرآنی وجود نداشته که حالا آقایان دنبال منبع می‌گردند. خوب شد که آقای عثمان به فکر منبع برای قرآن افتاد و الا قرآن کلاً از دسترس خارج می‌شد و دین اسلام بدون کتاب می‌ماند. بدتر آنکه قرآن جدید قرار بوده با چه قرآنی مقابله شود تا صحت وسقم آن مشخص شود؟ چرا زحمات شبانه‌روزی پیامبری که امین وحی‌الله بوده را زیر سؤال می‌بریم...»

نقد: متأسفانه وی توجه نکرده که در امر یکسان‌سازی مصاحف از حافظان قرآن نیز کمک گرفته می‌شد و آیات قرآن در آن عصر در اذهان حافظان نگهداری می‌شد و مسلمانان، در نماز‌های شبانه‌روزی و به هنگام تبلیغ و دعوت سُوَر قرآن را بازخوانی می‌کردند. آن‌ها تلاوت قرآن را از جمله عبادات می‌شمردند و همواره بدان می‌پرداختند. اما برای امر جمع قرآن و یکسان‌سازی مصاحف تنها بر حافظه حافظان قرآن و مردمی که هر یک بخشی از قرآن را در حافظه داشتند، اکتفا نشد. بلکه از اسناد نوشتاری و مصاحفی که هر یک از صحابه برای خود پدید آورده بود، نیز کمک گرفتند چنانکه زید بن ثابت در این باره می‌گوید: «فَتَتَبَّعْتُ الْقُرْآنَ أَجْمَعُهُ مِنْ الرِّقَاعِ وَ الْأَکْتَافِ وَ الْعُسُبِ وَ صُدُورِ الرِّجَال؛ قرآن را پیگیری کردم و آن را از شاخه‌های درخت خرما و سنگ‌های سپید و سینه‌های مردان گرد آوردم‏‏». از این رو آنچه در مصاحبه حجت‌الاسلام کوشا آمده که: «گروه یکسان‌سازی با جمع‌آوری منابع و مآخذ صحیح برای تهیه مصحف واحد و مقابله دقیق ایجاد شد». مربوط به همین مرحله جمع‌آوری مصاحف است نه آنچه در سینه‏‌هاى حافظان و قاریان با مصونیت کامل نگهدارى می‌شد و سینه به سینه، دهان به دهان و با تواتر قطعى از نسلى به نسل دیگر منتقل می‌شد.

سعید همایون در ادامه به نقل این عبارت از مصاحبه حجت‌الاسلام استاد کوشا پرداخته که: «مرحوم آیت‌الله معرفت بیان کرده‌اند در مرحله مقابله مصحف‌ها سهل‌انگاری آشکار رخ داده است.» سپس در نقد این عبارت بیان کرده؛ «اگر این حرف از مرحوم آیت الله معرفت باشد باید فردای قیامت جواب بدهد که این قرآن دست ساخته عثمان با چه قرآنی مقابله شده و سهل‌انگاری در آن انجام گرفته است و چرا این سهل‌انگاری را علی بن ابی طالب به تماشا نشسته و سکوت را ترجیح داده است. تا قرآنی با تناقض‌های املایی فاحش به مردم عرضه شود، آیا شما در مورد علی‌بن‌ابی‌طالب این گونه فکر می‌کنید».

نقد: جناب همایون اگر زحمت مطالعه کتاب «علوم قرآنی» مرحوم آیت‌الله معرفت را بر خود هموار می‌کرد، قطعاً مراد وی را از این «سهل‌انگاری» که در این عبارت از آن یاد شده را می‌دانستند و دیگر این چنین ایشان را مورد تاخت و تاز قرار نمی‌دادند. مراد حجت الاسلام کوشا از این سهل‌انگاری اختلاف شکل نوشتاری الفاظ در مصاحف امام بوده که به شهر‌های مختلف فرستاده می‌شد. اینکه برای مثال پس از یکسان‌سازی مصاحف در هنگام نسخه‌برداری لفظ «شیء» در مصحفی «لِشَأیءٍ» بیاید و در مصحفی دیگر «لشَیْءٍ» بیاید در حالی که همگان در هنگام قرائت این دو را به گونه یکسان قرائت می‌کنند. از سوی دیگر امکان دارد که چنین اشتباهی تنها در یکی، دو نسخه پدید آمده باشد نه در همه نسخه‏‌ها! و طبیعى است که در چنین حالتی نسخه‏‌هاى دیگر مصون از این اشتباه خواهند بود و در مقابله بعدى، آن یک نسخه هم اصلاح ‏می‌شود. نکته مهم‌تری که در اینجا وجود دارد و سعید همایون از آن غفلت ورزیده آن است که؛ آموزش قرآن در آن عصر و پس از آن نیز همواره متکى به تعلیم قاری توانایی بود که به همراه هر نسخه، روانه می‌شد تا مشکل قرائت پیش نیاید. چنانکه زید بن ثابت، خود برای مردم مدینه قرائت می‌کرد و عبدالله بن سائب قاری مردم مکه انتخاب شد و مغیره بن أبی شهاب برای قرائت به شام مشخص شد و ...، یعنى به هر روی، تکیه اصلی بر روی آموزش شفاهى و سمعى بود کتاب و نوشته تنها یاور زبان و گوش قرار می‌گرفت.

۸ ـ در بندی دیگر از مقاله سعید همایون آمده است: فرموده‌اند: «به گونه‌ای که در مصحف‌های عثمانی اشتباهات و تناقض‌های فاحش وجود داشت تا آنجا که مصحف‌های فرستاده شده به اطراف با یکدیگر تطبیق نمی‌کردند». شما که می‌گویید عثمان آمد و یکسان‌سازی را در مصحف‌ها را انجام داد. پس چگونه بعد از یکسان‌سازی باز هم با هم تطبیق نمی‌کردند این که حرف خود شما را نقض می‌کند. پس اصلاً یکسان‌سازی وجود نداشته، چون براساس گفته خودتان باز هم قرآن‌ها با هم تطبیق نمی‌کرده است. چرا دروغ تحویل جامعه می‌دهیم و تناقضات املایی را به گروه کمیته ویژه و در نهایت به گردن عثمان می‌اندازیم. عثمان چه کاره اسلام بوده است که بخواهد برای مسلمانان قرآن بسازد...

نقد: اینکه عثمان با یکسان‌سازی مصاحف و از بین بردن مصاحفی که هر یک از صحابه برای خود تهیه دیده بودند، اختلافات قومی و قبیله‌ای که گاه به جهت تعصب‌های قومی و قبیله‌ای که به سبب تبعیت از مصحفی خاص پدید می‌آمد را از بین برد، قابل انکار نیست. چنانکه امام علی(ع) و دیگر امامان ما نیز همواره یاران خود را به پیروی از مصاحف عثمانی فرا می‌خواندند و چنانکه سیدبن طاووس نیز در تفسیر خود «سعد السعود» آورده است، اساساً این کار خود به دستور امام علی (ع) انجام شد: «ثم عاد عثمان فجمع المصحف برأی مولانا علی بن أبی طالب... ‏؛ عثمان قرآن را با رأی و دستور علی (ع) جمع‌آوری کرد». اما این امر منافاتی با این ندارد که پس از امر یکسان‌سازی مصاحف اختلافات جزئی در شیوه نگارش الفاظ پدید آید و بودن این اختلافات املایى نیز در مصحف، خللى در اساس و کرامت قرآن ایجاد نمی‌کند، زیرا چنان که آیت الله معرفت بیان کرده است: «واقع قرآن آن است که خوانده می‌شود، نه آنچه نوشته می‌شود. کتابت به هر اسلوبى باشد، مادام که قرائت صحیح و منطبق بر نحوه متداول در زمان پیامبر(ص) و صحابه او باشد، موجب هیچ ضرر و زیانى نخواهد شد. به‏ طورى که بیان شد، تردیدى نیست که مسلمانان از صدر اول تا امروز، نص قرآن را به گونه صحیح، حفظ کرده‏‌اند. ثانیاً اشتباهات املایى که در مصحف هم‏چنان باقى بوده و تغییر داده نشده، خود حجتى است بر سلامت قرآن از هرگونه دست‏برد و تحریف، زیرا تصحیح اشتباهات املایى که سزاوار بود، انجام شود، براى حفظ کرامت، سلف درباره آن اقدامى نکرده، دلیل روشنى است که در سرتاسر قرآن هیچ‏گونه تغییرى انجام نشده است و موجب شده کسى جرئت نکند به آن دست‏بردى بزند».

۹ ـ وی در بندی دیگر از نقد خود آورده است: «قاضی باقلانی گفت: پیامبر اکرم فقط به کتابت قرآن امر کرد و هیچ روش خاصی و رسم‌الخطی را برای نوشتن تعیین نکرد.» (به نقل از مصاحبه جناب استاد کوشا).

مگر آقای قاضی باقلانی معصوم است که حرف ایشان برای شما حجت قرار گرفته است؟ مگر ایشان با پیامبر(ص) بر سر یک سفره غذا می‌خورده که متوجه شده پیامبر هیچ دخالتی در کتابت نداشته است. چرا خطاط‌ها تا عصر حاضر هم حرف ب «بسم الله الرحمن الرحیم» را به شکل خاصی می‌نویسند و بین «سین» و «میم» این آیه فاصله ایجاد می‌کنند، چه کسی این مطالب را به خطاط‌ها گفته است؟ آیا از خودشان در آورده‌اند؟»

نقد: وی نه در اینجا و نه در سرتاسر مقاله مشخص نمی‌کنند که رسم الخط قرآن را امری توقیفی می‌دانند و یا آنکه آن را امری اجتهادی از جانب کاتبان می‌پندارند! از این رو اساساً مشخص نیست، اشکالشان بر مصاحبه جناب کوشا به چه کیفیت است و چه چیزی را نقد می‌کنند! اما از اینکه بر گفته باقلانی اعتراض و در ادامه بیان می‌کند: «چرا خطاط‌ها تا عصر حاضر هم حرف ب «بسم الله الرحمن الرحیم» را به شکل خاصی می‌نویسند... چه کسی این مطالب را به خطاط‌ها گفته است؟ آیا از خودشان در آورده‌اند؟» بر می‌آید که این ناقد این نظر را پذیرفته است که رسم الخط قرآن توقیفی بوده است و از این رو باید به وی گفت؛ شما چگونه اضافه شدن نقطه و علامات فراوان املائی است که قطعاً در عصر نزول وجود نداشته و در کتابت آن روز عرب نوشته نمی‌شد، ولی بعد‌ها برای اینکه غیرعرب‌ها بتوانند قرآن را صحیح بخوانند در کتابت قرآن آورده شد را توجیه می‌کنید؟ اگر رسم الخط توقیفی است، پس شما نباید آمدن این نقاط و حرکات بر کلمات قرآن را نیز جایز بدانید و اساساً نباید رسم الخط عثمان طه که اختلافات بسیاری با رسم‌الخط عثمانی قدیم دارد، را جایز بدانید؟! بیایید از جمود و تعصب نسبت به توقیفی بودن رسم‌الخط امروزین قرآن دست بردارید و بدین نکته نیز توجه کنید که رسم الخط کنونی قرآن کریم نیز در ابتدا با همکاری علمی چندین کشور اسلامی در دمشق آغاز و به تدریج با استقبال سراسر جهان اسلام رو به رو شد امری که شاید همانند همین دیدگاه تصحیح رسم الخط عثمان‌طه در آن زمان در ابتدا با مقاومت‌هایی روبرو شد، اما به جهت محاسنی که داشت و همکاری که دانشمندان جهان اسلام در این امر با یکدیگر انجام دادند، در بسیاری از کشور‌ها مورد قبول همگان قرار گرفت و فراگیر شد!

۱۰ ـ در بندی دیگر از نقد جناب همایون آمده است: «در قسمتی دیگر از مصاحبه با نام بردن از آقای عثمان طه از ایشان تمجید کرده در حالی که مجدداً قرآن‌های پیشین را پر از اشکال دانسته فرموده‌اند: «آقای عثمان طه با کتابتی که انجام داده به اشکال‌ها افزوده است» (به نقل از مصاحبه جناب استاد کوشا). عثمان‌طه چه تغییراتی را در کتابت خود ایجاد کرده که اشکال‌ها افزون شده را به وی نسبت می‌دهید. وی که قرآنش را از روی قرآن پیشینیان نوشته، مگر وی این کلمات را تغییر داده‌ است، عثمان‌طه فقط یک خطاط است از طرف خودش که نمی‌تواند تغییری ایجاد کند، چرا تهمت می‌زنیم که به اشکالات افزوده است. اگر به فرض هم که بوده باشد، از قرآن پیشینیان بوده، چه کار به کتابت عثمان‌طه دارد. ظاهراً شما با اسم وی مشکل دارید. چون می‌توانستید رسم المصحف را مورد نقد قرار دهید و نامی هم از عثمان‌طه برده نشود. با آنکه تیتر مطالب شما «تناقض‌های آشکار در رسم‌الخط عثمان طه» قرار گرفته است. اگر با نام وی مشکل دارید، نام یکی از فرزندان مولی الموحدین هم عثمان بوده و نام یکی از نواب امام عصر (عج) هم عثمان است. پس مطالبی هم علیه این دو نفر مکتوب کنید.

نقد: ظاهراً ناقد به این دقت نکرده که رسم‌الخط عثمان‌طه براساس قرائت «ابوعمرو دانی» و «ابو داود سلیمان بن نجاح» است و این دو نیز هرچند ادعا دارند که رسم الخط خود را از پیشینیان خود برگرفته‌اند، اما به هر روی این دو نفر، شیوه یکسانی در رسم الخط اتخاذ نکرده‌اند و اختلافاتی نیز با یکدیگر دارند که این خود طبیعتاً موجب بروز اشکال‌های دیگری در رسم الخط عثمان‌طه که برگرفته از آن دو بوده، خواهد شد. جدا از آنکه این امر خود نشانگر آن است که رسم‌الخط مزبور از طریق خبر واحد به دست ما رسیده که تازه این خبر واحد نیز، گاه با تعارض‌هایی همراه است.

نکته دیگر آنکه اگر کسی عنوان مقاله یا کتاب خود را برای نمونه: «نقدی بر آرای تفسیری سیداحمد خان هندی» قرار دهد، هرگز از این برداشت نخواهد شد که نویسنده با نام پیامبر اسلام (ص) سر ستیز داشته که در عنوان مقاله آن را آورده است؟ در مورد جناب کوشا نیز در انتخاب عنوانی که برای مصاحبه وی انتخاب شده، مطلب همین گونه است. در اینجا همگان می‌دانند که رسم الخط امروزین قرآن توسط «عثمان‌‎طه» تدوین یافته و قرار دادن عنوان دیگری نیز تفاوتی در اصل مطلب نخواهد کرد. جدا از آنکه عنوان مصاحبه نیز غالباً چیزی نیست که توسط مصاحبه شونده انتخاب شود!

باید گفت، نقدی که وی در اینجا بر عنوان مقاله داشته است، ناخودآگاه انسان را به یاد شبهات برخی از سلفی‌ها می‌اندازد که به شیعیان گاه اعتراض می‌کنند که شما که پیروان «محمد بن عبد الوهاب» را به «وهابی» و «وهابیت» می‌شناسید در حقیقت با اسم «وهاب» که صفتی از صفات خداست مشکل دارید! درحالی که این لقب توسط علمای خود آن‌ها نیز برای پیروان «محمد بن عبد الوهاب» به کار برده می‌شود و اختصاصی به شیعیان ندارد!

۱۱ ـ سعید همایون در بندی دیگر از نقد خود آورده است: «استناد به آیه ۶۲ سوره احزاب کرده‌اید که چرا در این آیه حرف «ت» کلمه «سنة» به صورت مدور استفاده شده، اما در آیه ۲۳ احزاب به صورت «ت» کشیده «سنت» نوشته شده است. مگر عثمان‌طه این تغییرات را ایجاد کرده است که شما به ایشان گیر داده‌اید. اگر دلایل این گونه کتابت برای ما مشخص نیست، ایراد نگیریم که چرا در اینجا حرف «ت» این گونه نوشته شده است و در آنجا آنگونه. علاوه بر اینکه بعضی از حروف همان طور که در فارسی هم وجود دارد، شکل‌های مختلفی دارند. مانند حرف «ه» که به این شکل‌ها «هـ - ـهـ - ـه - ـهـ» نوشته می‌شود. اگر چیزی را نمی‌دانیم فوراً به آن خدشه وارد نکنیم و ایراد نگیریم».

نقد: ناقد به این توجه نکرده استد که شیوه نوشتن «سنة» یقیناً با شیوه نوشتن آن به گونه «سنت» متفاوت است و این تفاوت نیز همانند گونه‌های نوشتن حرف «ه» در نگارش نیز نیست که اگر در میان کلمه باشد به گونه «ـهـ» بیاید و اگر در آخر کلمه باشد به گونه «ـه» بیاید بلکه همین «سنة» در یک آیه به صورتی، و در آیه‌ای دیگر به صورتی دیگر آمده است! 

۱۲ ـ سعید همایون در بندی دیگر از مقاله خود آورده است: «در پایان، وی به اجتهادی بودن و عدم توفیقی بودن رسم‌الخط اشاره کرده است و من تصمیم ندارم که از اجتهادی بودن یا توقیفی بودن رسم‌الخط دفاع کنم، اما در عصر حاضر حتی علمای شیعه نظرات مختلفی در مورد توقیفی و عدم آن دارند. آقایان مرحوم حضرت آیت‌الله دکتر تهرانی و حضرت آیت‌الله جوادی آملی معتقد به توقیفی بودن دارند و در مقابل آقایانی مانند حضرات آیت‌الله سبحانی و آیت‌الله مکارم اعتقادی به توقیفی بودن ندارند. چند سال قبل در همین شبکه خبرگزاری ایکنا مطالبی در مورد رسم‌الخط بیان شد که حضرت حجت‌الاسلام‌والمسلمین علی حبیبی به نمایندگی از طرف سازمان دارالقرآن با نقل استفتائاتی از بعضی از مراجع به عدم توقیفی بودن استناد می‌کرد، در مقابل سازمان طبع و نشر هم به نمایندگی از مراجع به توقیفی بودن استناد می‌کردند. این فتواکشی تا مدتی ادامه داشت، این کار در همین شبکه همچنان بالا گرفت که از مقامات بالا دستور به عدم ادامه بحث داده شد و چند سالی بود که دیگر از عثمان‌طه حرفی پیش نیامده بود».

نقد: در ابتدا باید بگویم ظاهراً آنچه ناقد از آیت‌الله جوادی آملی در مورد توقیفی بودن رسم الخط نقل کرده اند صحت نداشته باشد، چرا که آیت الله جوادی آملی در دیدار رئیس و تعدادی از اعضای هیئت امنای سازمان و معاون نظارت بر چاپ و نشر قرآن کریم سازمان دارالقرآن که شنبه ۳ بهمن ۱۳۹۴ برای ارائه گزارش و کسب رهنمود به دیدار آیت‌الله جوادی آملی رفته بودند ایشان با تکیه بر لزوم تسهیل قرائت قرآن کریم برای ملل مختلف جهان، از طریق نگارش کتاب الهی طبق رسم الخط هر ملت، می‌فرمایند: «باید این مسئله را در مسابقات بین‌المللی و سطح بین‌الملل جا انداخت که هر ملتی می‌تواند قرآن واحد را طبق رسم‌الخط خود بنگارد».

وی در همین دیدار، قرآن نگارش شده به خط «عثمان‌طه» را برای آموزش قرآن در ایران نامناسب می‌دانند و بیان می‌کنند: «باید مجاز باشیم کلمات قرآن را همانگونه که خوانده می‌شوند، با خط نستعلیق که عروس خطوط است بنویسیم و در دنیا متهم به تحریف قرآن نشویم. علاوه بر این بهتر است نگارش قرآن به خط نستعلیق از جزوات قرآنی آغاز شود».

مراجع دیگر تقلید نیز همچون آیات عظام مکارم شیرازی، نوری همدانی، صافی گلپایگانی و سبحانی نیز در پاسخ استفتایی که از جانب خبرگزاری جمهوری اسلامی از این آیات عظام تقلید انجام شده، همگی با اشاره به اغلاط املایی و اشکالات رسم الخط عثمان طه بر لزوم تصحیح رسم‌الخط عثمان طه تأکید داشته‌اند. با وجود اینکه آیات عظام تقلید نیز چنانکه ذکر شد، خود موافق تصحیح اغلاط املایی رسم الخط امروزین قرآن کریم هستند، اما با این حال معلوم نیست که چرا سعید همایون تمایل دارد، مسئله رسم الخط را مسأله‌ای اختلافی بین علمای معاصر جلوه دهد!

همایون در نقد خود بیان می‌کند: «من تصمیم ندارم که از اجتهادی بودن یا توقیفی بودن رسم‌الخط دفاع کنم» و یا در ادامه بیان می‌کندد: «با آنکه من نمی‌خواهم از رسم‌الخط توقیفی دفاع کنم اما...» این در حالی است که اصل بحث و انتقاد وی به مصاحبه حجت الاسلام کوشا به همین توقیفی و یا اجتهاد‌ی بودن رسم الخط قرآن باز می‌گردد و اساس اعتراض‌های وی به این بر می‌گردد که خود نظریه توقیفی بودن رسم الخط قرآن را برگزیده است! فرموده‌اند که توقیفی و یا اجتهادی بودن رسم الخط قرآن بحثی اختلافی است تا آنجا که حتی علمای معاصر نیز در مورد آن اختلاف نظر دارند! باید خدمت وی عرض کرد؛ اساس این اعتراضات و برآشفتن‌های وی در مورد مصاحبه حجت الاسلام کوشا چیست؟ اگر به زعم وی، مسئله خود مسئله‌ای اختلافی است و علمای معاصر هم دیدگاه‌های متفاوتی در این باره دارند. پس دیگر اعتراض‌هایی که به مصاحبه حجت الاسلام کوشا داشته، چه وجهی خواهد داشت؟

نکته دیگر آنکه بحث و تبادل نظر در مورد موضوعی همچون رسم الخط قرآن کریم آن هم در بین علمای معاصر تا زمانی که از مسیر خود خارج نشود، نه تنها موجب اختلاف نخواهد شد، بلکه برعکس بحث در مورد مباحث اعتقادی این چنینی خود موجب پویایی علم و ایجاد عرصه‌ای برای تحقیق و تفحص بیشتر در این گونه مباحث خواهد شد!

در انتهای نقد سعید همایون پرسش‌هایی را بدین گونه مطرح کرده است که: «اگر نوشتن کلمات توقیفی نیست، چرا همزه وصل «بسم الله» در این آیه حذف شده، اما در اول سوره «علق» ذکر شده است؟» ویا «اگر توقیفی نیست، چرا کلمه «الرحمن» بصورت «الرحمان» در قرآن به کار گرفته نمی‌شود؟».

در پاسخ وی باید عرض کنم که منشأ این تعارضات دو چیز می‌تواند باشد؛ 

۱ ـ همان گونه که ناقد بیان کرده، رسم الخط قرآن توقیفی است و این تناقضات املایی خود سری از اسرار الهی است که عقول ما نیز بدان راه ندارد. چگونه عقل انسان‏ها می‌تواند دریابد که چرا «الف» در کلمه «سعوا» در سوره حج هست، اما در «سعو» سوره سبأ نیست؛ یا «عتوا» در همه جاى قرآن با الف نوشته شده، اما در سوره فرقان بدون الف «عتو» آمده است؟!

۲ ـ بگوییم رسم الخط قرآن توقیفی نیست و بهترین دلیل بر این مدعا، اضافه شدن نقطه و علامات فراوان املایی است که قطعاً در عصر نزول وجود نداشته است و در کتابت آن روز عرب نوشته نمی‌شد، اما بعد‌ها برای اینکه غیر عرب‌ها بتوانند قرآن را صحیح بخوانند، در کتابت قرآن آورده شد. از این رو تعارضات املایی خود، روش نویسندگان آن روز بوده است. کتابت در آن روزگار در مراحل بدوى و با اشکالات زیاد همراه بوده است. چنانکه همان رسم‏ الخط مصاحف عثمانى نیز مشکلات متعددى در عرصه قرائت به وجود آورد و غلط خوانى‌ها رو به توسعه نهاد، به‏ طورى که اصلاح رسم الخط در سالیان بعد با ورود نقطه و علامات به رسم الخط امرى اجتناب‏‌ناپذیر شد! نکته‌ای که در اینجا باز یادآوری دوباره آن را شایسته می‌دانم این است که خطاهایى که در کتابت آن مصحف پیش آمد، خللى به قداست و صحت کلام اللّه وارد نمی‌کرد، زیرا چنانکه دکتر محمدمهدی رکنی نیز بیان کرده: «حقیقت قرآن به صورت ملفوظ و گفتارى آن است نه صورت مکتوب و نوشتارى، تحریر آیات با هر خط و به هر شیوه‏‌اى باشد- مثلاً خط لاتین- اگر قرائت مطابق قرائت زمان رسول خدا(ص) و به زبان حضرتش- یعنى لهجه قریش- باشد، زیانى به الهى بودن سخن و معناى آن وارد نمی‌کند، زیرا آنچه جبرئیل آورده «گفتار» بوده، نه «نوشتار» و قرائت قرآن برابر تلفظ حافظان و تعلیم قاریان انجام می‌گرفت که صحت آن به تواتر رسیده بود. اگر ایراد و اعتراضى باشد، به کاتبان مصاحف اولیه است که رعایت اصول نگارش و املاى کلمات را نکرده بودند، چنان که کلمه «بسطة» را در سوره بقره آیه ۲۴۷ با «س» و در سوره اعراف آیه ۶۹ با «ص» به صورت «بصطة» نوشتند».

علت اینکه امام علی(ع) و سایر ائمه(ع) نیز در زمان خود نسبت به تهافت‌های املایی رسم الخط مصحف عثمانی اقدامی انجام نداده‌اند، علاوه بر آنچه ذکر شد حقیقت قرآن همواره به صورت ملفوظ و گفتارى و نقل سینه به سینه منتقل می‌شد و لذا ضرورتی که امروزه نسبت بدان وجود دارد، در آن زمان وجود نداشت، می‌تواند این نیز باشد که این امر در ابتدا از حساسیتی بسیار زیاد برخوردار بود و در آن زمان احترام ویژه‏‌اى براى قرآن‌هاى موسوم به «امام» قائل بودند، چنانکه «احمد بن حنبل» پیشوای یکی از فرق چهار گانه اهل سنت هرگونه تغییرى را در کلمات قرآن حتى در کیفیت نوشتن آن و هر گونه انحرافى را از شیوه کتابت قرآن‌هاى «امام» گناهی بسیار بزرگ برمی‌شمرد و «مالک بن انس» پیشوای مذهب مالکی نیز نوشتن قرآن را جز به املاى کلمات «مصحف امام» جایز نمی‌دانست ‏هرچند همو کتابت به صحف و الواح برای نوآموزان به غیر از رسم الخط عثمانی را روا می‌شمرد در ادامه نیز بزرگانی از اهل سنت همچون عزبن عبد السلام (م ۶۶۰) و قاضى ابوبکر (م ۴۰۳) و ابن خلدون (م ۸۰۸) نوشتن قرآن را به املاى جدید جایز شمردند و مفسران بسیاری نیز در تفاسیر خود آیاتی را که تفسیر کرده‌‏اند آن‌ها را با املاى جدید آورده‌اند!

انتهای پیام

captcha