مهدی مطهرنیا، کارشناس مسائل بینالملل در گفتوگو با ایکنا از خراسان رضوی، در خصوص علل ظهور جریانهای تکفیری در منطقه همچون داعش و خدمت آن به اهداف صهیونیسم اظهار کرد: اساساً جریانهای تکفیری و خشونتگرا در منطقه، مرکز ثقل توجه از اسرائیل را به سمت تروریسم و مبارزه با آن سوق داد و لایههای مختلف افکار عمومی، چه در تودهها و چه در نخبگان را با خود همراه کرد.
وی افزود: به بیان دیگر ایجاد فضای خشونتبار سازماندهی شده در عرصههای گوناگون، بهویژه در خاورمیانه را میتوان از یک روند خارج از معیار مورد نظر در ارتباط با شکل دادن و محتوا بخشیدن به نگاه دقیقتر نسبت به رژیم اسرائیل و عملکرد آن در دیگر نقاط منطقه در حوزه شکل دهی به نظم منطقهای و نظام بینالملل تحلیل کرد.
این کارشناس مسائل بینالملل خاطرنشان کرد: در مرحله نخست فعالیت گروههای تکفیری و جریانهای تروریستی در منطقه، لایه امنیت رسانهای و توجهات سازماندهی شده سیاسی توانسته موجودیت اسرائیل در منطقه را متوجه خود کندکه این امر میتواند به نفع اسرائیل تمام شود.
مطهرنیا بیان کرد: از طرف دیگر شکلگیری جریاناتی که نشاندهنده نوعی اصطکاک مذهبی و افزایش سطح کاهش میان جریانهای تکفیری و جریانهای اصلی که در منطقه وجود دارد، توانست پتانسیل ایستادگی و مقاومت در منطقه را به سمت و سوی ایجاد اصطکاک فرقهای و قومی در منطقه بکشاند.
ایجاد دامنه گسترده از اصطکاکهای مذهبی
وی اضافه کرد: عدهای در عمل خواهان ایجاد دامنه گستردهای از اصطکاک مذهبی در منطقه و ایجاد فضای بزرگنمایی مذهب شیعه به عنوان تهدیدی مذهبی برای دیگر شرایع در منطقه و حتی اهل سنت در قالب اسلام بودند. این اصطکاک میان شیعه و سنی سبب شد نیروی دینی با گرایش مذهبی، به جای ایجاد وحدت رویه و بسیج امکانات به سمت اصطکاکی معنادار و هدفمند هدایت شود و انرژیهای موجود در جهت ایجاد اصطکاک درون مذهبی و مکتبی رود و این امر همگرایی بیشتر در منطقه را از بین ببرد.
مطهرنیا تصریح کرد: این عوامل از نظر سیاسی موجب شد که اسرائیل به جای آنکه به عنوان هدف اصلی ایجاد همگرایی منطقه میان مسلمانان قرار بگیرد، موجبات اصطکاک بیشتر در قالب جنگ نیابتی را به وجود آورد و طی جنگ، ثروت و دیگر عوامل قدرت موجود در کشورهای اسلامی روبهروی هم صف آرایی کنند.
وی ادامه داد: هماکنون نیز در منطقه، این ثروتهای بادآورده از دلارهای درآمدهای نفتی بر اصطکاک موجود میان قدرتهای منطقهای مذهبی همچون ریاض و تهران در حال هزینه شدن است و به جای اینکه در توسعه منطقه، همگرایی سیاسی و اقتصادی و همچنین ایجاد پیوند شدیدتر فرهنگی صرف گردد، در جنگهای نیابتی رو به روی هم صف آرایی کردهاند.
این کارشناس مسائل بینالملل عنوان کرد: داعش یا دیگر نیروهای تکفیری به عنوان یک عامل حرکتدهنده یا تحریککننده جریان تعارض در منطقه محسوب میشود و وجود چنین گروههایی زمینه اصطکاک بیشتر در منطقه را فراهم میکند.
هدف آمریکا از تجزیه منطقه در خاورمیانه
مطهرنیا در رابطه با هدف آمریکا از تجزیه منطقه در خاورمیانه اظهار کرد: آمریکاییها هنوز موفق به تجزیه نشدهاند و اعراب همچنان پیکره واحد خود را دارند. اگرچه سوریه در وضعیت جنگی ناشی از برخوردهای خشونتبار داخلی، میان نیروهای مخالف و حامی بشار اسد قرار دارد اما هنوز به عنوان کشوری تجزیه یافته شناخته نمیشود.
وی افزود: اکنون یمن نیز درگیر جنگی خانمانسوز است اما نمیتوان گفت سمت و سوی تجزیه پیدا کرده است. تجزیه ممکن است که به شکل یک سناریوی ممکن در منطقه باشد که ایالات متحده درصدد تجزیه کشورها و جا به جایی مرزهای ملی برآید اما این بخشی از واقعیت است و همه واقعیت نیست.
این کارشناس مسائل بینالملل خاطرنشان کرد: به عقیده من آمریکاییها، به ویژه در ارتباط با منطقهای که من آن را «نوهارتلند» خواندهام، قادر به تجزیه نیستند؛ هرچند که با مقاومتهای شدید در منطقه رو به رو باشند، سیر تحولات به سمت و سویی هدایت میشود که آنان زمینه ایجاد یک منطقه جدید مرزی در منطقه را پذیرا شوند. آنچه اکنون در منطقه میبینید، نمیتواند هنوز مطابق نعل به نعل با مفهوم تجزیه تعریف شود.
وی اضافه کرد: صحبت از تجزیه منطقه بیشتر با خواست دولتهای حاکم در پایتختها برای ایجاد هراس در نیروهای درونی و فعالان سیاسی در این کشورها، در راستا گسترش دموکراسی که منطقه خواه ناخواه با آن مواجه است، ایجاد شده است.
مطهرنیا مطرح کرد: به عنوان مثال افغانستان با وجود حمله ایالات متحده به این کشور و پیامدها و اثرات منفی و مثبت حضور آمریکا در این کشور، همچنان به عنوان یک کشور واحد تلقی میشود و با گذشت دو دهه از فروپاشی رژیمهای حاکم بر افغانستان و شکلگیری افعانستان پس از حمله ایالت متحده آمریکا هنوز به عنوان کشوری واحد باقی مانده است.
وی ادامه داد: همانگونه که عراقی که بعد از افعانستان به آنان حملهای صورت گرفت و با وجود پیامد ناشی از حمله آمریکا به آنان همچنان به عنوان کشوری واحد هستند.
شکلگیری منطقه جدید مرزی در خاورمیانه عربی
این کارشناس مسائل بینالملل تصریح کرد: دو دهه است که صحبت از تجزیه کشورهای منطقه شده اما اکنون با گذشت 2 دهه از این شعارها، هیچ مرزی جا به جا نشده است؛ هر چند که نشانه و سیگنالهایی برای شکلگیری منطقه جدید مرزی در خاورمیانه عربی را میتوان ردیابی کرد.
وی گفت: در تئوری جنگهای نامتعارف با جهتگیری ایران، در چند دهه اخیر، برای گسترش تفکر مقاومت در منطقه و بزرگنمایی قدرت ایران به سمت و سوی تهدید منطقهای و بینالمللی در قالب پروندههای هستهای و موشکی و ادبیات سیاسی حاکم بر سیاست خارجی ایران که ادبیات چالش برانگیز در برابر قدرتهای منطقه و فرامنطقه ای بوده، زمینه موفقیت تئوری جنگ نامتعارف فراهم آمده و تا حدود زیادی قدرت مثبت ایران در قالب تهدید منفی در نزد افکار عمومی مطرح شده است.
مطهرنیا با بیان اینکه در دهه اخیر این مسئله در قالب اسلامهراسی در بعد بینالمللی و ایرانهراسی در بعد منطقهای خود را به نمایش گذاشته، اظهار کرد: با توجه به تعارضهای موجود میان ایران و عربستان در منطقه در چند دهه گذشته و بروز جنگهای نیابتی در خاورمیانه، همین امر سبب شد که در چارچوب آن رژیم اسرائیل زمینه همگرایی بیشتری با پایتخت کشورهای عربی را فراهم کند.
وی افزود: همچنین با بزرگنمایی تهدید ایران در نظم منطقه و برهم زدن نطام حاکم در منطقه جلوههایی از همگرایی بیشتر با پایتختهای کشورهای عربی را به نمایش گذاشت. در روند تکاملی بزرگنمایی قدرت ایران در بستر ادبیات سیاسی حاکم بر سیاست خارجی تهران، ما شاهد ایجاد فضای مثبتی در جهت همگرایی اسرائیل و اعراب در برخورد با تهران بودهایم، به گونهای که در دهه گذشته رئیس جمهور ایران و دیگر مسئولان در کشورهای بزرگ و پایتختهای عربی به عنوان قهرمانان بزرگ جهان اسلام و نماد ایستادگی و مقاومت در برابر تحرکات کشورهای فرامنطقهای مطرح بودند اما آرام آرام و با توجه به آنچه در دهه گذشته تاکنون به وجود آمده، در حال تبدیل این چهرهها به عناصری غیر مثبت در منطقه هستیم و همگی بر روی هم انباشت شده و انباشت این وضعیت موجبات این تغییر و تحول را بر ساخته است.
انتهای پیام