صولت نامدار، پدر شهید امیر نامدار در گفتوگو با ایکنا از خراسان رضوی، اظهار کرد: خداوند به ما 6 فرزند عطا کرده که سه فرزندم پسر هستند و امیر پسر سوم خانواده بود که پس از 17 سال خدمت در مرزبانی به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
وی افزود: امیر آنقدر والا زندگی میکرد که سه سال قبل از شهادتش تمام اعضای بدن خود را اهدا کرده بود و میگفت اگر روزی براثر ضربه مغزی فوت کردم و شهادت نصیبم نشد، اعضای بدنم را اهدا کنید.
این پدر داغدار با گلایهمندی از سنگاندازی برخی نهادها بیان کرد: دو سال است که از زمان شهادت فرزندم گذشته و هنوز سنگ قبر مناسبی ندارد، هربار تقاضا کردیم با پاسخ عدم بودجه و باید در نوبت باشید مواجه شدیم، کسی که جگرگوشه خود را در راه دفاع از کشور داده تا کی باید در اولویتبندی ادارات قرار گیرد.
در ادامه این گفتوگو فاطمه بابایی، مادر شهید نامدار با اشاره به نشانههای بارز اخلاقی در فرزندش، بیان کرد: از مهمترین رفتارهای پسندیده او میتوان احترام به والدین را گفت و در هر شرایطی برای کمک به پدر و مادرش پیشقدم بود.
بابایی ادامه داد: همیشه از او راضی هستم، هیچگاه به من و پدرش بیاحترامی نکرد و در همه حال دستگیر نیازمندان بود در انجام کارهای خیر بدون اینکه کسی بفهمد گام برمیداشت.
او افزود: چندین سال پیش پسرعموی امیر به دست اشرار در این منطقه شهید شد و این عامل هدفی محکم برای رفتن او به مرزبانی گردید. همیشه میگفت باید جوانان به خدمت نظام درآیند تا در مقابل اشرار و متخلفان ایستادگی کنند و امنیت را برای کشور ایجاد کنند.
مادر شهید نامدار عنوان کرد: با وجود اینکه سه بار حکم انتقالش از هنگ مرزی تایباد آمده بود اما موافقت نمیکرد و میگفت باید حضور داشته باشم اینجا به وجود من بیشتر نیاز است. بالاخره پس از سه بار مخالفت با انتقالیش موافقت کرد و تنها دو روز مانده بود که به شهر خودش برگردد که خبر شهادتش زودتر از پیکرش آمد.
بابایی بیان کرد: یک روز صبح پدر امیر از منزل بیرون رفت و زمانی که برگشت احساس خوبی نداشتم تا اینکه برادر شهید به سراغم آمد و خبر شهادت را داد. خدا را شکر کردم که فرزندم به آرزویش رسید، چون همیشه ناراحت بود و میگفت میترسم شهید نشوم.
احمد نامدار، برادر شهید با اشاره به خدمات وی اظهار کرد: در زمان مرخصی و استراحتش کشاورزی میکرد تا مردم از آن استفاده کنند، همیشه دنبال راهاندازی و توسعه کشاورزی بود تا برای جوانان اشتغال ایجاد کند و اکنون بعد از شهادتش خانوادههای زیادی از زمینهای کشاورزی شهید معیشت خانواده خود را تأمین میکنند.
وی افزود: یکی از بزرگترین آرزوهای امیر شهادت در راه حفظ کشور از چشم بدخواهان بود و همیشه به سردار سلیمانی حسادت میکرد و از نظر او سردار بهترین آدم در کشور است که برای دفاع از ناموس و وطنش از خود گذشته تا اجازه ندهد دشمن به ایران برسد، برادرم همیشه ادعا میکرد باید در مرز جان خود را سپر کرد تا اشرار به ناموسمان در داخل نرسند و جوانان کشور را به اعتیاد اسیر نکنند.
برادر شهید نامدار از جوانان خواست تا راه شهدا را ادامه دهند و اظهار کرد: خانواده شهدا خیلی سختی کشیدهاند تا امروز امنیت در کشور برقرار شود. باید کاری کنیم تا دل پدر و مادر شهدا شاد شود. هیچ چیزی نمیتواند جای خالی شهدا را برای همسران و فرزندان آنان پُر کند. هنوز خیلی راه مانده تا مسیر درست زندگی آنها را طی کنیم.
مریم جمشیدی، همسر شهید نامدار در ادامه طی سخنانی تصریح کرد: از همسرم دو دختر به یادگار مانده است که آنها را بسیار دوست داشت، همیشه از شهادت میگفت و ما را آماده میکرد. خودش خبرداشت که روزی به آرزویش میرسد. هر وقت که در منزل بود با فرزندانش بازی میکرد و خودش را در یک ملحفه سفید میپوشاند و میگفت روز شهادتم مرا اینگونه میبینید.
وی عنوان کرد: هروقت به او معترض میشدم جواب میداد فرزند یک مرزبان باید با کلمه شهادت آشنا باشد و در لحظه دیدن جسدم نباید دخترم بترسد و همین اتفاق هم روی داد. زمانی که پیکر شهید را آوردند، دخترم تنها 9 سال داشت و خیلی راحت همانند زمان بازی با پیکر بیجان پدرش صحبت میکرد.
شهید نامدار که به عنوان جانشین پاسگاه «شرشری شمالی» هنگ مرزی تایباد واقع در استان خراسان رضوی مشغول خدمت بود در دهم دی ماه سال 95 به همراه تعدادی از همکاران خود از جمله شهید جواد آرمش در درگیری با اشراری که قصد ورود به اراضی جمهوری اسلامی ایران را داشتند درگیر و به درجه رفیع شهادت نائل آمد. متجاوزین کمتر از یک هفته توسط مرزبانان غیور هنگ مرزی تایباد شناسایی و به سزای اعمال شوم خود رسیدند.
انتهای پیام