بطن داشتن قرآن به دلیل وجود لایه‌لایه انسان است
کد خبر: 3778475
تاریخ انتشار : ۱۵ دی ۱۳۹۷ - ۱۲:۱۴
غلامحسین ابراهیمی‌دینانی:

بطن داشتن قرآن به دلیل وجود لایه‌لایه انسان است

گروه اندیشه ــ چهره ماندگار فلسفه با اشاره به بطون و لایه‌های گوناگون معنایی در قرآن کریم، بیان کرد: دلیل بطن داشتن قرآن این است که انسان لایه‌لایه است. چون انسان لایه‌های گوناگونی دارد، قرآن نیز لایه‌های مختلفی دارد و اگر بنا بود این کلام برای موجود دیگری نازل شود، به این اندازه لایه نداشت.

به گزارش ایکنا؛ غلامحسین ابراهیمی‌دینانی، چهره ماندگار فلسفه، در برنامه معرفت که شب گذشته، چهاردهم دی‌ماه، از تلویزیون پخش شد به بحث در زمینه اهمیت و جایگاه قرآن پرداخت.
وی بیان کرد: جایگاه قرآن یعنی جایگاه کلام خدا و چیزی هم بالاتر از کلام خدا وجود ندارد؛ لذا جایگاه قرآن بسیار رفیع است. کلام به خودی خود بسیار مهم است و کلام خدا که مافوقی برای آن متصور نیست به طریق اولی جایگاه رفیعی دارد، اما می‌توان آیه به آیه، مفردات، جملات و اشارات قرآن را فهمید. در قرآن عبارات، اشارات، لطایف و حقایق وجود دارد که هر کدام با یکدیگر متفاوت است.
ابراهیمی‌دینانی در ادامه تصریح کرد: قرآن یکسری عبارات دارد که در آن اشاراتی وجود دارد و عبارات برای عوام بوده، اما اشارات برای خواص است و همه کس ممکن است که اشارات را نداشته باشند. علاوه بر این، قرآن لطایفی دارد و بالاتر از این‌ها حقیقت است که برای انبیاء(ع) و اولیاست؛ لذا قرآن این چهار مرحله را داراست و هر کسی در حد خود به این مراحل می‌رسد. یک کسی به عبارت بسنده می‌کند، کسانی به اشارات، افرادی به لطائف قدم می‌گذارند و کسانی نیز به حقیقت قرآن دست می‌یابند.
این مدرس برجسته فلسفه بیان کرد: جنبه‌های تاریخی، ادبی، صرفی و نحوی و ... قرآن نیز مهم هستند، اما کسانی که فقط به این مسائل توجه دارند، این‌ها در مرحله عبارات باقی می‌مانند، اما از مرحله فصاحت، بلاغت و دلالت نیز می‌شود به اشارات رسید و برخی از مفسران به اشارات و لطایف نیز پرداخته‌اند. تفاسیری که تاکنون نوشته شده یکسان نیستند، تفاسیر مختلفی نوشته شده است و همه نیز به وجهی خوب است، اما دو تفسیر از دو مفسر پیدا نمی‌کنید که یکسان باشند. هر مفسر با نوع فهمی که از آیات قرآن داشته، چیزی فهمیده و تفسیر کرده است.
وی در ادامه با اشاره به معنای تفسیر تصریح کرد: اهل لغت تفسیر را به معنای پرده برداشتن و کشف القناع گفته‌اند. مفسر پرده ذهن را برمی‌دارد و تا جایی که توان دارد به نتایجی می‌رسد. لذا همه یکسان سخن نمی‌گویند. برخی از علمای اخباری شیعه می‌گویند قرآن را نمی‌توان فهمید مگر از طریق روایات و می‌گویند باید ببینیم که ائمه(ع) در مورد آیات قرآن چه گفته‌اند و ما از آن‌ها پیروی کنیم. اما در مقابل یک عده می‌گویند ما نیز می‌توانیم در حد فهم خودمان قرآن را بفهمیم که بحث مفصلی است و این بحث در علم اصول مطرح شده است و اکنون نیز این بحث مطرح است که ظاهر کتاب حجت است یا خیر، یعنی آنچه از ظاهر آیات فهم می‌شود برای ما حجیت دارد یا اینکه باید منتظر باشیم و ببینیم که ائمه(ع) در تفسیر آیه چه گفته‌اند.
ابراهیمی‌دینانی در ادامه بیان کرد: در هر حال این چهار مرحله یعنی عبارات، اشارات، لطایف و حقایق نشان می‌دهد که فهم همه اشخاص یکسان نیست. قرآن ظاهر و باطن دارد و هر کسی که زبان عربی را بداند، ظاهر را می‌فهمد، اما قرآن باطنی هم دارد و علاوه بر آن باطن، باطن دیگری را دارد که تا هفت و یا هفتاد بطن گفته‌اند.
این مدرس برجسته فلسفه با طرح این سؤال که بطون قرآن به چه معناست؟ تصریح کرد: الفاظ قرآن ثبت شده و همه مسلمانان اتفاق نظر دارند که این قرآن کلام خداست، اما قرآن هفت باطن به این دلیل که انسان هفت بطن دارد. ما ظاهر و باطنی داریم و آن باطن نیز بطونی دارد و اگر بخواهیم جلو برویم تا هفت بطن وجود دارد. هیچ موجودی بطون ندارد، اما انسان بطونی دارد و هفت اقلیم نیز مطابق هفت بطن انسان است و می‌توان گفت که هر عالمی مطابق با یکی از عوالم انسان است. انسان باطن دارد و هرچه به باطن برود می‌بیند که باطن دیگری وجود دارد، اما بطون قرآن بسیار عمیق‌تر هستند.
ابراهیمی‌دینانی در ادامه بیان کرد: سؤال اینجاست که باطن به چه معناست؟ در مورد فهم باطن اختلاف نظر وجود دارد، ولی در اینجا مثالی را مطرح می‌کنم و آن اینکه در گذشته کسانی که طلا داشتند و می‌خواستند آن را پنهان کنند، در یک جایی طلا را دفن می‌کردند و سنگی روی آن می‌گذاشتند، الان نیز گنج‌های زیرزمینی وجود دارد. لذا هر چیزی را که بخواهیم پنهان کنیم، چیزی روی آن می‌کشیم. اما برای پنهان کردن معانی نمی‌توان از خاک کمک گرفت. در اعماق دریا نیز نمی‌توان معنا را پنهان کرد. آن چیزی که معنا را پنهان می‌کند ظاهر است. شما با ظواهر می‌توانید باطن را پنهان کنید. آدم‌ها وقتی می‌خواهند خود را پنهان کنند زیرِ ظاهر پنهان می‌کنند.
وی تصریح کرد: لذا هر باطنی ظاهری دارد که به طور طبیعی ظاهر می‌شود، اما انسان قدرتی دارد که می‌تواند غیر از آن ظاهر طبیعی، ظواهر بسیاری را بسازد؛ بنابراین انسان قدرت ساختن ظواهر را دارد. همه موجودات ظاهری دارند و انسان نیز ظاهری دارد، اما هر موجودی همان یک عدد ظاهر را دارد، مثلاً ظاهر دریا فقط موج آن است. انسان نیز ظاهری طبیعی دارد، اما علاوه بر آن، چند ظاهر را نیز می‌تواند بسازد. بنابراین قدرت ظاهرسازی انسان بی‌نهایت و انسان موجود شگفت‌انگیزی است. وقتی در مورد انسان حرف می‌زنیم، مسئله پیچیده می‌شود. هر انسانی در این عالم، هستی دارد. هر موجودی نیز هستی دارد، اما تفاوت در این است که انسان دوست ندارد در همین سطح بماند، بلکه دوست دارد بالاتر برود و این مسئله به یک معنا انسان را ویژه می‌کند و نشان از عظمت انسان می‌دهد. انسان همواره در حال تکامل و ترقی است و خوب است که همین طور باشد.
ابراهیمی‌دینانی در ادامه بیان کرد: اگر به قرآن خوب توجه کنید می‌بینید که لایه‌های قرآن به یکی از لایه‌های انسان تذکر می‌دهد. این لایه‌ها درون انسان است، اما کشف نشده‌اند و هر اندازه که انسان پیش برود، به لایه‌های درونی خود تذکر پیدا می‌کند، اما در پاسخ به این سؤال که چرا قرآن لایه‌لایه است نیز باید بگوییم که چون انسان لایه‌لایه است. چون انسان لایه‌های گوناگونی دارد، قرآن نیز لایه‌های مختلفی دارد. اگر بنا بود این کلام برای موجود دیگری نازل شود، به این اندازه لایه نداشت.
وی با اشاره به افق دید انسان‌ها تصریح کرد: انسان‌ها و همه موجودات چشم دارند و اشیاء و ... را می‌بینند، اما تفاوت در این است که انسان افق دید دارد، بین انسان‌ها نیز این افق دید متفاوت است، یک فیلسوف و یا یک حکیم جهان را می‌بیند، یک آدم عامی نیز جهان را می‌بیند، اما جهانی که یک حکیم می‌بیند بسیار وسیع‌تر از جهان فرد دیگر است. چون لایه‌های درونی را هم می‌بیند. همچنین در مورد یک انسان ادیب با غیرادیب نیز این مسئله وجود دارد. یقیناً افق دید یک ادیب که جنگ و ... را می‌بیند با یک فرد عادی متفاوت است و حال اگر این ادیب حکیم هم باشد، افق دیدش بسیار وسیع‌تر خواهد شد.
این چهره ماندگار فلسفه در بخش دیگری از بحث خود به انسان و توجه انسان که در هنگام شب بیشتر از روز است پرداخت و در این زمینه بیان کرد: ممکن است سؤال شود که در شب انسان بهتر مسائل را می‌فهمد، اما چرا در شب بهتر می‌فهمد؟ آیا ظلمت شب و تاریکی اثر دارد؟ خیر این گونه نیست. علت اینکه در شب تأمل و دقت انسان بیشتر می‌شود این است که در هنگام شب و تاریکی، انسان از حواس خودش کنار می‌رود. انسان در روز گرفتار حس است و به چشم و گوش و ... اهمیت می‌دهد و در روشنایی حواس غلبه دارد، اما در هنگام شب، حواس کمرنگ می‌شود، چون اشتغالات حسی انسان کم می‌شود. وقتی حواس کمرنگ شدند و فعالیت آن‌ها کمتر شد، تعقل باطنی انسان نیز قوی‌تر می‌شود. البته نه اینکه در روز نشود به تعقل پرداخت، بلکه مراد این است که حواس برای انسان مزاحمت ایجاد می‌کند.
ابراهیمی‌دینانی با اشاره به افق اعلی بیان کرد: افق اعلی توحید است و نه کثرت. انسان دوگانگی مهمی دارد. انسان‌ها حافظه دارند، غیر از اینکه حافظه دارند انتظار نیز دارند. انتظار و حافظه با یکدیگر متفاوت‌اند. حافظه گذشته را به یاد می‌آورد. اما انتظار به آینده توجه دارد. پس هر دو حالت انسان را به گذشته و آینده متوجه می‌کند، با حافظه انسان عبرت می‌گیرد و با انتظار به آینده توجه دارد و این دو خصلت به زندگی انسان معنا می‌دهد و کسی که از این دو استفاده کند زندگی‌اش پرمعنا می‌شود. اما اگر کسی این دو را نداشته باشد زندگی او بی‌معنا می‌شود.
وی تصریح کرد: هر انسانی را بخواهید بشناسید باید به کلمات او مراجعه کنید. قرآن از زبان رسول خداست و اگر خواستیم پیامبر را بشناسیم باید قرآن را بشناسیم. اگر خدا را بخواهیم بشناسیم نیز رجوع به کلمات خداوند است. کلام متکلم را نشان می‌دهد و از متکلم حکایت می‌کند. لذا هر کسی را باید در کلامش جست‌وجو کرد. با خودشناسی قرآن بهتر فهم می‌شود و از تأمل بیشتر در قرآن انسان خود را می‌شناسد.
انتهای پیام

captcha