تفاوت‌های تاریخ‌گذاری با دست‌نوشته‌های قرآن/ سه محور مطالعات قرآن در غرب
کد خبر: 3778923
تاریخ انتشار : ۱۸ دی ۱۳۹۷ - ۰۹:۰۵
مدیر پروژه «ایران‌کران» تبیین کرد:

تفاوت‌های تاریخ‌گذاری با دست‌نوشته‌های قرآن/ سه محور مطالعات قرآن در غرب

گروه اندیشه ــ مدیر پروژه «ایران‌کران» ضمن تبیین تفاوت‌های موجود بین تاریخ‌گذاری و سال‌یابی دست‌نوشته‌های قرآنی، بیان کرد: در تاریخ‌گذاری متن در آیات قرآن تأمل می‌کنیم تا دریابیم که آیه یا سوره‌های قرآن هر یک در چه دوره‌ای نازل شده‌اند، اما تفاوت‌هایی که بین دست‌نوشته‌ها یافت می‌شود، بازتاب‌دهنده تفاوت‌های فرهنگی است.

«تاریخ‌گذاری» متن معین زمان نزول آیات اما سال‌یابی دست‌نوشته‌ها بازتاب‌دهنده تفاوت‌های فرهنگی میان آنها است

سیدعلی آقایی دانش‌آموخته دکتری رشته علوم قرآن و حدیث، عضو هیئت‌علمی بنیاد دایرةالمعارف اسلامی، محقق مهمان در فرهنگستان علوم برلین ـ برندنبورگ و مدیر پروژه «ایرانکران» است. وی که در حال حاضر در کشور آلمان ساکن است، به تحقیق در مورد دست‌نوشته‌های قرآنی می‌پردازد و معتقد است که تتبع در این زمینه می‌تواند گام مؤثری در پیشبرد مطالعات قرآنی باشد.

برای آشنایی بیشتر با اهمیت و دستاوردهای پژوهش درباره دست‌نوشته‌های قرآنی، با وی در استودیو مبین خبرگزاری ایکنا؛ به گفت‌وگوی مفصلی نشستیم که در ادامه، مشروح بخش نخست این مصاحبه از نظر می‌گذرد.

ایکنا: در ابتدا درباره مطالعات قرآنی در غرب توضیح دهید؛ اینکه چه مسائل و موضوعاتی مهم و مورد توجه است.

مطالعات قرآنی در غرب (یعنی اروپا و آمریکای شمالی) سابقه‌ای طولانی دارد. شاید سابقه مطالعه علمی و اصطلاحاً آکادمیک در غرب به دو قرن برسد. بنیان‎گذاران و افراد شاخص این حوزه معمولاً در محافل علمی ایران شناخته شده‌اند و از آن‌ها آثار مختلفی ترجمه شده است. از باب نمونه، از چند شخصیت اصلی در این زمینه نام می‌برم که در پیشبرد این دانش در غرب تأثیرگذار بوده‌اند.
 
شاید بتوان گفت که یکی از تأثیرگذارترین شخصیت‌ها در حوزه مطالعات قرآنی غربی «تئودور نُلدِکه» است. او به‌ گونه‌ای منسجم و نظام‌مند به موضوع تاریخ قرآن پرداخت. پیش از او نیز کسانی بودند که تلاش‌هایی در این زمینه کرده بودند و پس از او نیز افرادی کار او را اصلاح کردند یا توسعه دادند.

تاریخ قرآن نلدکه سه جلد است که از سوی شاگردش و شاگردانِ شاگردش تکمیل شده است. «فریدریش شوالی»، شاگرد نلدکه، کار او را عملاً به مرحله انتشار رساند و بخش دومی هم به کتاب اضافه کرد. شاگردانِ شوالی یعنی «اُتو پِرِتسل» و «گُتهِلف بِرگشترِسِر» نیز جلد سوم تاریخ قرآن نلدکه را تکمیل کردند و مباحث کتاب را توسعه دادند. بدین ترتیب، کار تاریخ قرآن از قرن نوزدهم آغاز شد و تا اواسط قرن بیستم ادامه یافت تا کامل شد.

سه محور مطالعات قرآن در غرب

مطالعات علمی قرآنی سه موضوع را شامل می‌شود؛ موضوع اول شناخت خود متن قرآن است، اینکه متن قرآن چه مشخصاتی دارد و ویژگی‌های درونی و ساختاری این متن چیست. نلدکه تلاش کرد با شناسایی این ویژگی‌ها تقدم و تأخر آیات قرآن را از حیث زمان نزول و پیوندشان با حوادث همزمان با نزول مشخص کند تا بتواند آیات را بهتر توضیح دهد. به این ترتیب، او تصویری منسجم از قرآن به مثابه یک کل ارائه کرد.

می‌توان گفت که آنچه در فرهنگ ایرانی به اسم «تاریخ‌گذاری قرآن» می‌شناسیم، ثمره تلاشی بود که نلدکه انجام داد. پیش از او کسان دیگری تلاش‌هایی کرده بودند، اما کار نلدکه این موضوع را تثبیت کرد.

تاریخ‌گذاری به این معناست که آیات قرآن را براساس ویژگی‌های سبکی و محتوایی متن قرآن و با توجه به اطلاعاتی که از فضای نزول قرآن داریم طبقه‌بندی کنیم و مشخص کنیم که کدام آیات متقدم و کدام آیات متأخرند، نسبت آن‌ها با یکدیگر چیست؟ به مرور زمان چه تطوری در مفاهیم قرآنی پدید آمده و پیوند این تحولات با جامعه‌ای که آیات در آن عرضه می‌شده چیست؟ این‌ها مسائل اصلی تاریخ‌گذاری است که تا امروز نیز کسانی آن را دنبال کرده‌اند؛ برخی به تأیید یا نقد آن پرداخته‌اند و برخی نیز آن را حک و اصلاح کرده‌اند.

محور مطالعاتی بافت قرآن

موضوع دومی که در بین محققان غربی اهمیت زیادی دارد بحث بافت قرآن است؛ اینکه قرآن در چه بافتی پدید آمده است. شناختن این بافت مستلزم این است که اطلاعاتی از بقیه سنت‌ها، ادیان و فرهنگ‌های پیرامون قرآن داشته باشیم.

از پیشگامان این حوزه «آبراهام گایگر» است. او پیش از نلدکه در این باره کتابی نوشت و در آن تلاش کرد تا پیوند‌هایی میان قرآن و متون سنت یهودی را شناسایی کند و نشان دهد چه نوع ارجاعاتی به سنت‌های پیشینی در قرآن وجود دارد.

بعد از او نیز محققان زیادی این موضوع را تعقیب کرده‌اند و درباره آن نوشته‌اند. هدف این قسم از مطالعات قرآنی شناخت بافت و بستر پیدایش قرآن است. برای فهم متن قرآن و دریافت پیام آن باید بدانیم این متن در چه زمینه‌ای موضوعاتش را مطرح می‌کند. وقتی زمینه را بشناسیم پیام را بهتر دریافت می‌کنیم.

 

«تاریخ‌گذاری» متن معین زمان نزول آیات اما سال‌یابی دست‌نوشته‌ها بازتاب‌دهنده تفاوت‌های فرهنگی میان آنها است

برای نمونه اگر قرآن به حکایتی آشنا در میان مخاطبانش به‌ طور موجز اشاره می‌کند، اگر بدانیم که این اشاره به چیست و منبع اشاره کجاست درمی‌یابیم که منظور قرآن چیست. وقتی این پیوند وجود نداشته باشد، با یک متن خالی از بافت مواجهیم که هر نوع تفسیری را می‌توان بر آن حمل کرد، اما وقتی بافت را به آن ضمیمه کنیم، متن در بستر و بافت نزول معنا می‌یابد.

محور مطالعاتی تاریخ‌ گردآوری و نگارش قرآن

موضوع سومی که برای محققان غربی اهمیت دارد، تاریخ گردآوری، ثبت و نگارش قرآن است که شوالی و پس از او پرتسل و برگشترسر، در کتاب تاریخ قرآن نلدکه بدان پرداختند. پس از آن‌ها هم افراد دیگری تلاش کردند، از جمله «آرتر جِفری» که چهره شناخته شده‌ای است.

این محققان همگی سعی کردند با واکاوی سنت اسلامی مسائلی را که پس از شکل‌گیری قرآن به مثابه کتاب رخ داده شناسایی کنند. در این دست از تحقیقات، مسائلی از این قبیل که قرآن چگونه گردآوری شد، نسخه‌های مکتوب آن چه ویژگی‌هایی داشتند و نسخه‌های قرآن چگونه رونویسی و تکثیر شدند بررسی شده است. چون این موضوعات همگی فعالیت‌های بشری هستند طبیعی است که محققان به دنبال تحولات تاریخی آن نیز باشند. مثلاً میزان دانش افراد از خط یا اطلاع افراد درباره ادبیات و صرف و نحو عربی تا چه اندازه در این موضوعات اثرگذار بوده است.

بنابراین تحقیقات دسته سوم ناظر به این بود که پس از شکل‌گیری قرآن به مثابه کتاب، چگونه این متن نسل به نسل منتقل شد. طبیعی است که بخشی از این انتقال به صورت شفاهی و سینه به سینه از استاد به شاگرد انجام شده، اما به موازات این نقل شفاهی فرایند مکتوبی نیز در کار بوده است. قرآن کتابت و رونویسی می‌شد و نسخه‌های آن را به شهرهای مختلف ارسال می‌کردند. در آن شهرها نیز مراکزی بود که متن را تکثیر می‌کردند و در اختیار علما قرار می‌دادند.

این سه موضوع، در طول دو قرن گذشته، دائماً موضوع تحقیقات غربی بوده و هم‌اکنون نیز هست. البته امروزه تحقیقات قرآنی در مقایسه با دوران پیشگامان این حوزه نظیر نلدکه بسیار تغییر کرده و تخصصی‌تر شده است؛ مثلاً ممکن است محققی مقاله‌ای طولانی بنویسد تا فقط یک واژه از قرآن را تحلیل کند. این تحقیق در قیاس با کاری که نلدکه درباره کل قرآن انجام داد بسیار متفاوت است؛ در واقع جنس تحقیقات یکی است اما عمق و روش‌ها تحول اساسی یافته است. همچنین کم و کاستی‌ها روشن شده و نقاط ضعف زیادی جبران شده است.

فعالیت‌های مرکز «کرپوس کرانیکوم» 

یکی از مراکزی که در هر سه موضوع بالا فعالیت دارد مرکز پژوهشی «کرپوس کرانیکوم» در فرهنگستان علوم برلین ـ برندنبورگ است. این یک پروژه در حال اجراست و نتایج تحقیقات مربوط به هر سه حوزه در پایگاه اطلاع‌رسانی corpuscoranicum.de آنلاین در معرض دید عموم قرار دارد.

دیدگاه حاکم بر این پروژه این است که این سه حوزه متفاوت مطالعاتی با یکدیگر ارتباط درونی دارند و پیوسته‌اند. بنابراین نمی‌توانید فقط روی یکی از آن‌ها کار کنید و مابقی را نادیده گرفت. کاری را که پرتسل و برگشترسر در نیمه اول قرن بیستم شروع کردند و بعد به دلیل جنگ جهانی دوم ناتمام ماند، پروژه «کرپوس کرانیکوم» احیا کرده و آن تحقیق درباره کهن‌ترین دست‌نوشته‌های قرآنی در موزه‌ها و کتابخانه‌های دنیاست. من هم در حال حاضر در پروژه «ایران کران»، که به‌ نحوی مکمل بخش دست‌نوشته‌های قرآنی پروژه «کرپوس کرانیکوم» است، بر دست‌نوشته‌های قرآنی که در کتابخانه‌ها و موزه‌های ایران نگهداری می‌شوند تحقیق می‌کنم.

ایکنا: تاریخ‌گذاری قرآن و سال‌یابی دست‌نوشته‌های قرآنی چه ارتباطی با یکدیگر دارند و وجوه اشتراک و افتراق آن‌ها چیست؟

سؤال خوبی است، چون ممکن است به دلیل اشتراک لفظی بین تاریخ‌گذاری متن قرآن و سال‌یابی نسخه‌های خطی قرآنی خلط شود. چون در هر دو بحث تاریخ‌گذاری مطرح می‌شود چنین سوءتفاهمی طبیعی است. وقتی از تاریخ‌گذاری متن قرآن صحبت می‌کنیم، آن‌چنان که نلدکه انجام داده است، بحث ما درباره تاریخ‌گذاری آیات و سوره‌های قرآن و تعیین تقدم و تأخر سوره‌های قرآن از حیث ساختاری، سبکی و مفهومی است.

می‌دانیم که آغاز و انجام این متن در یک زمان نبوده، چنانکه بنا بر سنت اسلامی فرایند وحی ۲۳ سال طول کشیده است. چون وحی آغازین و پایانی در دو تاریخ متفاوت بوده‌اند، تمایز گذاشتن بین این زمان‌ها در واقع تاریخ‌گذاری متن قرآن است. ارزش آن نیز به این است که به خواننده متن کمک می‌کند بتواند متن را با بستر زمانی و مکانی خودش پیوند بدهد و متوجه شود که اگر این آیه مکی است، با فضای نزول مکی پیوند می‌خورد و باید در بستر و فضای فکری، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی مکه این آیه را بفهمد که کاملاً با فضا و بستر نزول آیات مدنی متفاوت است.

آنچه معمولاً در ردیه‌نویسی‌های قدیمی مسیحیان بر قرآن مطرح می‌شد، در واقع نتیجه خلط این‌ها بود که می‌گفتند تعارض‌های قرآن را پیدا کرده‌ایم. این به ظاهر تعارض‌ها در واقع نمود تفاوت‌هایی است که در بافت متن وجود دارد؛ یعنی متن با خودش تعارض ندارد، بلکه بخش‌های مختلف آن ناظر به بافت‌ها و زمینه‌های متفاوت است؛ بنابراین ممکن است در جایی از متن یک پیام آمده باشد و در جایی دیگر پیامی دیگر مطرح شده باشد. به این دلیل که این دو پیام ناظر به دو مسئله متفاوت و ناظر به شرایطی مختلف‌اند. این موضوع اهمیت تاریخ‌گذاری متن قرآن را نشان می‌دهد، اما موضوع دوم سال‌یابی دست‌نوشته‌های قرآنی است که مراد از آن مشخص‌ کردن تاریخ دست‌نوشته‌هاست. در اینجا هم باید تاریخ‌گذاری کنیم و ببینیم که هر دست‌نوشته مربوط به چه دوره تاریخی است.

تاریخ دست‌نوشته‌ها ناظر به متن مکتوب قرآن است، یعنی آنچه بین‌الدفتین جمع‌شده از سوره حمد تا سوره ناس. بدیهی است که چون فقط یک دست‌نوشته قرآنی نداریم، بلکه دست‌نوشته‌های قرآنی متعددی به دست ما رسیده‌اند، هریک از دست‌نوشته‌های قرآنی تاریخ خاص خود را دارند. پیدا کردن تاریخ این دست‌نوشته‌ها کمک می‌کند که تحولات مربوط به نگارش، انتقال، رسم‌الخط، قرائت، خوشنویسی، تذهیب و مسائلی از این دست را، که مربوط به کتابت قرآن است، دقیق‌تر بررسی کنیم.

«تاریخ‌گذاری» متن معین زمان نزول آیات اما سال‌یابی دست‌نوشته‌ها بازتاب‌دهنده تفاوت‌های فرهنگی میان آنها است

به بیان دیگر، در تاریخ‌گذاری متن در آیات قرآن تأمل می‌کنیم تا دریابیم که آیه یا سوره‌های قرآن هر یک در چه دوره‌ای نازل شده‌اند، اما دست‌نوشته‌های قرآنی را تاریخ‌گذاری می‌کنیم برای اینکه متوجه شویم هر یک از این دست‌نوشته‌ها که در اصل خود قرآن کاملی بوده‌اند متعلق به چه دوره زمانی هستند. تفاوت‌هایی که بین دست‌نوشته‌ها یافت می‌شود، بازتاب‌دهنده تفاوت‌های فرهنگی اعم از فرهنگ نگارش، خوشنویسی، کتاب‌سازی و کتاب‌آرایی است.

روشن است که اگر دست‌نوشته‌ای از نیمه اول قرن اول هجری را با دست‌نوشته‌ای از قرن سوم مقایسه کنیم، می‌بینیم که گرچه هر دو نسخه‌هایی از کتابی واحدند، اما با هم بسیار متفاوت‌اند، چون به دو دوره متفاوت تعلق دارند. اینجاست که سال‌یابی نسخه‌های قرآنی اهمیت می‌یابد.

ایکنا: کسی که قصد تاریخ‌گذاری متن قرآن را دارد کدام‌یک از دست‌نوشته‌های قرآنی را باید مبنا قرار دهد؟

سؤال جالب و مهمی است. در واقع، تاریخ‌گذاری متن و تاریخ‌گذاری نسخه‌های متن معمولاً به هم مربوط هستند و در مطالعه تاریخ متن کتاب‌های مقدس همواره این دو با هم در نظر گرفته می‌شوند. مثلاً در مورد اناجیل نسخه‌های مختلفی به جای مانده که در آن‌ها اختلافات فاحشی وجود دارد و وقتی نسخه‌ای از قرن دوم میلادی و نسخه دیگری از قرن چهارم پیدا می‌کنید در آن افزوده‌ای هست که در نسخه قرن دومی نیست، اینجا تاریخ‌گذاری افزوده متن و سال‌یابی نسخه‌ها به هم پیوند می‌خورند؛ یعنی سال‌یابی دست‌نوشته کمک می‌کند که متن را هم تاریخ‌گذاری کنید، چون احتمال اینکه افزوده متأخر باشد زیاد است.

وقتی که در دست‌نوشته کهن‌تر این افزوده را نداریم، اگر بتوانید دست‌نوشته‌ها را دقیق تاریخ‌گذاری و سال‌یابی کنید می‌توانید با احتمال زیادی ادعا کنید که این افزوده نیز در همان محدوده زمانی به انجیل اضافه شده است. این امر در مورد قرآن صادق نیست. با قرآنِ متفاوت یا قرآن‌های متفاوت مواجه نیستیم. به جز آنچه در سنت اسلامی درباره آن اجماع هست که قرآن تحریف نشده و دست‌نخورده مانده است، شواهد عینی و نسخه‌های فراوانی داریم که اگر آن‌ها را با هم مقایسه کنیم مؤید این مدعاست.
بنابراین کسی که می‌خواهد درباره تاریخ‌گذاری متن قرآن تحقیق کند هریک از نسخه‌های قرآن را مبنا بگیرد، نتیجه بالسویه است. البته تفاوت‌هایی بین دست‌نوشته‌ها وجود دارد، اما این تفاوت‌ها در سبک نگارش یا نحوه خوانش متن است که مهم هستند، اما در مسئله تاریخ‌گذاری متن تأثیر نمی‌گذارند، چون تاریخ‌گذاری متن این است که مشخص شود آیه در دوره ابتدایی مکی نازل شده یا در دوره میانی یا در دوره متأخر و تفاوت‌های جزئی مربوط به رسم‌الخط در تاریخ‌گذاری نیز معنایی ندارند.

زمانی در مجامع شبه‌علمی غربی این سوءتفاهم به وجود آمد که نسخه‌هایی از قرآن را پیدا کردند که تفاوت‌های فاحش با قرآن امروزی دارند. در پی آن این دیدگاه ترویج شد که اگر این نسخه‌ها مطالعه شوند ممکن است چیز‌هایی در آن پیدا شود که تا به حال پنهان بوده است، اما با بررسی‌های علمی معلوم شد که این تفاوت‌ها بسیار اندک هستند که آن‌ها را هم می‌شود توضیح داد.

چنانکه بسیاری از آن‌ها در خود سنت اسلامی هم نقل شده‌اند؛ مثلاً از ابن‌مسعود نقل شده که فلان آیه را طور دیگری می‌خواند یا کلمه‌ای اضافه می‌کرد که در آیه نیست که ممکن است توضیح تفسیری یا تلقی او از آیه بوده باشد؛ یعنی آن فضای شبه‌علمی که قصد داشت فضاسازی کند که اختلافات متنی قرآن از دید مسلمانان پنهان مانده و قرآن تحریف شده است، منتج نبود و عقیم ماند.

ایکنا؛ می‌توان گفت چیزی شبیه اختلاف قرائات است، بله؟

دقیقاً، یعنی آن چیزی که نامش را تفاوت در نسخه‌ها می‌گذاریم، نسخه شفاهی‌اش را در اختلاف قرائات داریم. اختلاف قرائات را هم اگر به معنای موسعش در نظر بگیریم، که شواذ را هم شامل بشود، بسیاری از این تفاوت‌ها را پوشش می‌دهد. در سنت اسلامی هم هیچ‌گاه شواذ نشانه تحریف قرآن تلقی نشده است.

وقتی یک عالم مسلمان شواذ قرآن را نقل می‌کند و توضیح می‌دهد، از این رو نیست که از تحریف قرآن بحث کند، بلکه مقصود او بیان اختلافی است که در مورد خوانش آیه نقل شده و سعی می‌کند آن را توضیح دهد.

البته در دوره متأخرتری این نگاه ایجاد شد که به جز هفت قرائت بقیه قرائات معتبر نیستند یا دلالت بر تحریف قرآن دارند، اما این‌ها نگاه‌های متأخرترند. حتی در سنت شیعی روایاتی از ائمه(ع) داریم که وقتی آیه‌ای از قرآن را توضیح می‌دهند، تکمله‌ای هم اضافه می‌کنند و می‌گویند، این آیه را این طور باید خواند، اما آیا در نگاه شیعی این توضیح دلالت بر تحریف قرآن دارد یا منظور این است که آیه را این طور می‌توان فهمید؟

به همین دلیل از وقتی قرائات سبعه تثبیت شد، گویی فقط همین هفت قرائت معتبر هستند، شیعه هم متهم به قول به تحریف قرآن شد. ولی وقتی روایات اهل سنت را ملاحظه کنید، می‌بینید مشابه روایات شیعه، البته نه به همان مضمون، اما با سبکی مشابه در آثار آن‌ها هم هست.

کاری که مرحوم علامه عسکری انجام داد این بود که در بحث تحریف قرآن، روایات شیعی و اهل سنت را با یکدیگر مقایسه کرد و نشان داد که اگر در شیعه روایاتی با این مضمون داریم، در جوامع روایی اهل سنت به مراتب تعداد این روایات بیشتر است. پس چرا کسانی که شیعه را متهم به تحریف می‌کنند، آن روایات در جوامع روایی اهل سنت را دال بر تحریف قرآن نمی‌گیرند. این نگاه گزینشی و اینکه شیعه را متهم به تحریف کنند، عمدتاً به دلیل گرایش‌های سیاسی و نگاه‌های غیرعلمی بوده است وگرنه مشابه این نقل‌ها در منابع اهل سنت هم آمده است و خود عالمان اهل سنت هم وقتی این روایات را نقل می‌کردند، گمان نمی‌بردند که روایات تحریف قرآن را نقل می‌کنند.

برگردیم به سؤال شما که آیا تاریخ‌گذاری متن قرآن و سال‌یابی نسخه‌های قرآنی به هم مربوط هستند یا خیر؟ درباره قرآن پیوندی ندارند، اما در مورد متون مقدس ادیان دیگر این پیوند کاملاً معنادار است. به همین دلیل مطالعه دست‌نوشته‌های کتاب‌های مقدس ادیان دیگر بسیار جدی‌تر انجام شده است، چراکه برای آنها تاریخ‌گذاری متن کتاب‌ها مهم بوده و لازمه این کار تحقیق دست‌نوشته‌ها بوده است، اما چون در سنت ما این پیوند وجود نداشته، تحقیق دست‌نوشته‌ها هم عملاً به حاشیه رفته است.

گفت‌وگو از مرتضی اوحدی

انتهای پیام

captcha