به گزارش ایکنا؛ برای بررسی جایگاه فرزند دختر را در خانواده قبل از اسلام (در عصر جاهلیت) و پس از ظهور اسلام، باید وضعیت اجتماعی و فرهنگی دختران را در این دو دوره با یکدیگر مقایسه کرد. البته اثرات ظهور اسلام در رفتار با فرزند دختر در سنت نبوی و احادیث نشان داده میشود. میتوان گفت که از مهمترین نمودهای اسلام درباره جایگاه فرزند دختر، رفتار پیامبر اسلام (ص) با دختر گرامی خود، فاطمه (س) است.
1- مقدمه
از جمله سنن غلطی که در جاهلیت وجود داشت و اسلام آن را به کلی رد کرد، رفتار با فرزند دختر در خانواده بود. به عنوان مثال چنانکه در آیات 58 و 59 سوره نحل میبینیم در جاهلیت هرگاه به شخصی خبر تولد فرزند دختر داده میشد، صورتش (از فرط ناراحتى) سياه میشد و مملو از خشم میگردید و از قوم و قبيله خود بهخاطر بشارت بدى كه به او داده شده متوارى گردیده و نمیدانست که آيا آن دختر را با قبول ننگ نگهدارد، يا در خاك پنهانش كند! و خداوند در ادامه میفرماید که چه بد حکمی میکنند. در مقابل، اسلام جایگاه فرزند دختر را محترم میشمارد و برای نمونه، رفتار پیامبر اکرم (ص) را میبینیم که ایشان محبت خود را تا جایی به دخترش فاطمه (س) ابراز میدارد که درباره ایشان میفرماید: « فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّي فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِي وَ مَنْ سَرَّهَا فَقَدْ سَرَّنِي: فاطمه پاره وجود من است، هر که او را بیازارد مرا آزار داده و هر که او را خوشحال کند مرا خوشحال کرده است».
2- جایگاه فرزند دختر در خانواده در عصر جاهلیت
در جاهلیت برای یک زن، به دنیا آوردن چند فرزند پسر فخر و مباهات بود. در موقع تولد فرزند پسر، قابله دستمزد زیادی میخواست ولی اگر فرزند دختر بود، قابله باید سکوت میکرد و چیزی نمیخواست. عرب جاهلی دوام زندگی خانوادگی را در در داشتن فرزندان پسر میدانست، بنابراین اگر زنی عقیم بود یا فرزند دختر به دنیا میآورد، مرد زن دیگری اختیار میکرد تا برایش پسر بیاورد. این بیمهری به فرزند دختر تا حدی بود که وقتی فردی دارای فرزند دختر میشد، اگر او را نگه میداشت با گفتن کلماتی مانند «هنیئا لک النافجه» به او تبریک میگفتند و در واقع او را تسلی میدادند. «نافجه» در لغت به معنای «بیگانه بدون آزار» است و در اصطلاح به شتری گفته میشود که در موقع ازدواج از خانه داماد برای بردن عروس میآوردند و تنها چیزی که به دختر تعلق میگرفت همین شتر بود چون مهریه به پدر دختر تعلق میگرفت. دختر نیز غالبا از آن گذشته و این شتر به شتران پدر اضافه میشد، لذا میگفتند «هنیئا لک النافجه» «نافجه گوارایت باد»، یعنی همان شتری که بعدا اضافه میشود بر تو گوارا و با کنایه و دلداری دادن، دختر را بیگانهای بینفع و ضرر معرفی میکردند. ( ایزدخواه، 1393)
2-1- زنده به گور کردن دختران
به گفته بعضى از مفسران، به محض اينكه حالت وضع حمل به زن دست میداد شوهر، از خانه متوارى میگشت، مبادا دخترى براى او بياورد و او در خانه باشد! سپس اگر به او خبر میدادند، مولود پسر است، با خوشحالى و هيجان وصفناپذيرى به خانه باز میگشت، اما اگر به او خبر میدادند كه نوزاد دختر است آتش خشم و اندوه جان او را در بر میگرفت. بعضی نیز گفتهاند: در جاهليت عرب، هنگامى كه وقت وضع حمل زن فرا میرسيد، حفرهاى در زمين حفر میكرد و بالاى آن مینشست، اگر نوزاد دختر بود، آن را در ميان حفره پرتاب میكرد، و اگر پسر بود، آن را نگاه میداشت. (تفسير نمونه)
2-2- برخورد قرآن کریم با این فرهنگ زشت جاهلیت
در قرآن کریم این فرهنگ غلط جاهلیت چندین بار ذکر شده است، برای مثال در آیات 21 و 22 سوره نجم، خداوند متعال میفرماید: «أَ لَكُمُ الذَّكَرُ وَ لَهُ الْأُنْثی (*) تِلْكَ إِذاً قِسْمَةٌ ضِيزی»، آيا شما داراى فرزندان پسر باشيد و براى خدا دختران باشد. در اينجا همزه استفهامى در مقام توبيخ و سرزنش آنها است كه اين تقسیم ناروايى است كه از روى جهالت و ظلم ميكنيد زيرا پسر كه به نظر شما شريفتر از دختر است به خود نسبت ميدهيد و ملائكه را به نام دختران به خدا نسبت ميدهيد. (تفسير مخزن العرفان در علوم قرآن)
نمونه دیگر آیه 16 سوره زخرف است که در آن آمده است: «أَمِ اتَّخَذَ مِمَّا يَخْلُقُ بَناتٍ وَ أَصْفاكُمْ بِالْبَنِينَ»: «آيا از ميان مخلوقاتش دختران را براى خود انتخاب كرده، و پسران را براى شما؟!»؛ اگر كلمه" بنات" را بدون الف و لام و كلمه" بنين" را با الف و لام آورده به منظور اين است كه بفهماند: دختران در نظر مشركين خوار و حقيرند، و پسران عزيز و محترم. (ترجمه تفسير الميزان)
همچنین در آیات 8 و 9 سوره تکویر به سراغ يكى از حوادث رستاخيز رفته میفرماید: و در آن هنگام كه از دختران زنده به گور شده سؤال میشود «وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ». به كدامين گناه كشته شدند؟! «بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ». «ْمَوْؤُدَةُ » از ماده "وأد" (بر وزن وعد) به معنى دخترى است كه زنده در زير خاك دفن شده، بعضى گفتهاند ريشه آن به معنى ثقل و سنگينى است، و چون اين دختران را در گور دفن میكنند و خاك به روى آنها میريزند، اين تعبير درباره آنها به كار رفته است. (تفسير نمونه)
نكته ديگرى كه در آیات اخیر قابل توجه است، اين است كه قرآن نمیگويد از قاتلين سؤال میكنند، بلكه میگويد از اين كودكان معصوم سؤال میشود كه گناهشان چه بوده است كه چنين بيرحمانه كشته شدند؟ گويى قاتلين ارزش بازپرسى را هم ندارند، به علاوه شهادت و گواهى اين مقتولين به تنهايى كافى است. (تفسير نمونه)
2-3- دلایل زنده به گور کردن دختران
چنانچه ذکر شد، يكى از دردناكترين و وحشيانهترين پديدههاى عصر جاهليت عرب، زنده به گور کردن دختران است. گرچه بعضى معتقدند كه اين جنايت در همه قبائل عرب عموميت نداشته، و تنها در قبيله «كنده» (يا بعضى از قبائل ديگر) بوده است، ولى مسلما مساله نادرى نيز محسوب نمیشده، و گرنه قرآن با اين تاكيد و به طور مكرر، روى آن صحبت نمیكرد. ولى به هر حال اين كار به قدرى وحشتناك است كه حتى موارد نادر آن، قابل دقت و بررسى است. (تفسير نمونه)
عامل پيدايش اين جنايت، امور مختلفى بوده است از جمله:
اين عوامل چند گانه دست به دست هم داده و پديده وحشتناك" وئاد" و زنده به گور كردن دختران را به وجود آورده بود. داستان" وئاد" پر از حوادث بسيار دردناك و چندش آور است که در اینجا به نمونههایی از آنها اشاره میکنیم.
2-4- نمونهای از وئاد (زنده به گور کردن دختران)
در سرگذشت قيس بن عاصم كه از اشراف و رؤساى قبيله بنى تميم در جاهليت بود و پس از ظهور پيامبر (ص) اسلام آورد، میخوانيم: روزى به خدمت پيامبر آمد تا بار گناه سنگينى را كه بر دوش میكشيد شايد سبك كند، عرض كرد در گذشته گروهى از پدران بر اثر جهل و بى خبرى دختران بیگناه خود را زنده به گور كردند، من نيز دوازده دختر نصيبم شد كه همه را به اين سرنوشت شوم مبتلا کردم! هنگامى كه سيزدهمين دخترم را همسرم مخفيانه به دنيا آورد و چنين وانمود كرد كه نوزادش مرده به دنيا آمده، اما در خفا آن را نزد اقوام خود فرستاده بود موقتا فكرم از ناحيه اين نوزاد راحت شد.
اما بعدا كه از ماجرا آگاه شدم او را با خود به نقطهاى بردم و به تضرع و التماس و گريه او اعتنا نكرده و زنده به گورش کردم! پيامبر (ص) از شنيدن اين ماجرا سخت ناراحت شد و در حالى اشك میريخت فرمود: «من لا يرحم لا يرحم»: « كسى كه رحم نكند به او رحم نخواهد شد» سپس رو به سوى قيس كرد و گفت: روز بدى در پيش دارى، قيس عرض كرد چه كنم تا بار گناهم سبك شود؟ پيامبر فرمود: به تعداد دخترانى كه كشتهاى بندگانى آزاد كن (شايد بار گناهت سبك شود). (تفسير نمونه)
3- جایگاه فرزند دختر در خانواده، پس از اسلام
با ظهور اسلام، با این خرافه به شدت برخورد شد، چنانچه در آیات سورههای نحل و تکویر و ... ذکر شد. بالعکس، ارزش فرزند دختر، به زیبایی نشان داده میشود که در این بخش، به ذکر نمونههایی از آن میپردازیم.
3-1- هدیههای الهی
در آیات 49 و 50 سوره شوری به روشنی بیان شده است که تفاوتی میان فرزند دختر و فرزند پسر نیست و هر دو هدیههای خداوند هستند: «لِلَّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يَخْلُقُ ما يَشاءُ يَهَبُ لِمَنْ يَشاءُ إِناثاً وَ يَهَبُ لِمَنْ يَشاءُ الذُّكُورَ أَوْ يُزَوِّجُهُمْ ذُكْراناً وَ إِناثاً وَ يَجْعَلُ مَنْ يَشاءُ عَقِيماً إِنَّهُ عَلِيمٌ قَدِيرٌ؛ مالكيت و حاكميت آسمانها و زمين از آن خدا است، هر چه را بخواهد میآفريند و به هر كس اراده كند دختر میبخشد و به هر كس بخواهد پسر. يا اگر اراده كند پسر و دختر هر دو به آنها میدهد و هر كس را بخواهد عقيم میگذارد».
در اين آيات اناث (دختران) را بر ذكور (پسران) مقدم داشته تا از يك سو بيانگر اهميتى باشد كه اسلام به احياى شخصيت زن میدهد، و از سوى ديگر به آنها كه به خاطر عقاید غلط از تولد دختر كراهت داشتند بگويد که انتخاب به دست شما نيست. تعبير «يهب» (میبخشد) دليل روشنى است كه هم دختران هديه الهى هستند و هم پسران، و فرق گذاشتن ميان اين دو از ديدگاه يك مسلمان راستين صحيح نيست، هر دو «هبه» او میباشند. (تفسير نمونه)
3-2- رفتار پیامبر اکرم (ص) با دخترش فاطمه (س)
اسلام ظهور كرد و با اين خرافه در ابعاد مختلفش سرسختانه جنگيد، مخصوصا تولد دختر را كه ننگ میدانستند در احاديث اسلامى به عنوان گشوده شدن ناودانى از رحمت خدا به خانواده معرفى كرد. پيامبر (ص) آن قدر به دخترش فاطمه (س) احترام میگذاشت كه مردم تعجب میكردند، با تمام مقامى كه داشت، دست دخترش را میبوسيد، و به هنگام بازگشت از سفر نخستين كسى را كه ديدار میكرد، دخترش فاطمه (س) بود، و به عكس هنگامى كه میخواست به سفر برود آخرين خانهاى را كه خدا حافظى میكرد، باز خانه فاطمه (س) بود. (تفسير نمونه، ج11، ص: 275)
3-3- یک نمونه قرآنی؛ حضرت مریم (ع)
از جمله نمونههای قرآنی درباره فرزند دختر داستان حضرت مریم (ع) در آیات 35 تا 37 سوره آل عمران است که خداوند میفرماید: «إِذْ قالَتِ امْرَأَتُ عِمْرانَ رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ ما فِي بَطْنِي مُحَرَّراً فَتَقَبَّلْ مِنِّي إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ (*) فَلَمَّا وَضَعَتْها قالَتْ رَبِّ إِنِّي وَضَعْتُها أُنْثی وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما وَضَعَتْ وَ لَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنْثی وَ إِنِّي سَمَّيْتُها مَرْيَمَ وَ إِنِّي أُعِيذُها بِكَ وَ ذُرِّيَّتَها مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيمِ» (آل عمران/ 35- 36): «(به ياد آوريد) هنگامى را كه همسر عمران گفت: خداوندا! آنچه را در رحم دارم، براى تو نذر كردم، كه محرر (و آزاد، براى خدمت خانه تو) باشد. از من بپذير، كه تو شنوا و دانايى! ولى هنگامى كه او را به دنيا آورد، (و او را دختر يافت،) گفت: خداوندا! من او را دختر آوردم- ولى خدا از آنچه او به دنيا آورده بود، آگاهتر بود- و پسر، همانند دختر نيست. (دختر نمیتواند وظيفه خدمتگزارى معبد را همانند پسر انجام دهد.) من او را مريم نام گذاردم، و او و فرزندانش را از (وسوسههاى) شيطان رانده شده، در پناه تو قرار میدهم.»
قول همسر عمران، همچون اعتذاری بود که دختر، شایسته ادای نذر او نیست ولی «وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما وَضَعَتْ»، جمله معترضهای است که خداوند داناتر است که چه زائیده و حال ببینیم که در قبال این معذرت و شرمندگی همسر عمران خداوند چه اراده فرموده است: «فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَ أَنْبَتَها نَباتاً حَسَناً وَ كَفَّلَها زَكَرِيَّا كُلَّما دَخَلَ عَلَيْها زَكَرِيَّا الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً قالَ يا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هذا قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ» (آل عمران/ 37): «خداوند، او [مريم] را به طرز نيكويى پذيرفت، و به طرز شايستهاى، (نهال وجود) او را رويانيد (و پرورش داد)، و كفالت او را به زكريا سپرد. هر زمان زكريا وارد محراب او میشد، غذاى مخصوصى در آن جا میديد. از او پرسيد: اى مريم! اين را از كجا آوردهاى؟! گفت: اين از سوى خداست. خداوند به هر كس بخواهد، بى حساب روزى میدهد.» (کمالی/ 1371)
3-4- تشبیه دختر به گلی خوشبو
در حديثى میخوانيم كه به پيامبر (ص) خبر دادند خدا به او دخترى داده است، ناگهان نگاه به صورت يارانش كرد، ديد آثار ناخشنودى در آنها نمايان گشت! (گويى هنوز رسوبات افكار جاهلى از مغز آنها برچيده نشده) پيامبر (ص) فورا فرمود: «اين چه حالتى است در شما میبينم؟! خداوند گلى به من داده آن را میبويم، و اگر غم روزى او را میخوريد، روزيش با خدا است». (تفسير نمونه، ج11، ص: 275- 276)
3-5- شادی دختران
در حديث ديگرى از پيامبر (ص) میخوانيم: «كسى كه بازار میرود و تحفهاى براى خانواده خود میخرد همچون كسى است كه میخواهد به نيازمندانى كمك كند (همان پاداش را دارد) و هنگامى كه میخواهد تحفه را تقسيم كند نخست بايد به دختر و بعد به پسران بدهد، چرا كه هر كس دخترش را شاد و مسرور كند چنان است كه گويى كسى از فرزندان اسماعيل (ع) را آزاد كرده باشد». (تفسير نمونه، ج11، ص: 276)
و همچنین فرمود: «خداوند تبارك و تعالى به زنان مهربانتر از مردان است. هيچ مردى نيست كه زنى از محارم خود را خوشحال سازد، مگر اينكه خداوند متعال در روز قيامت او را شادمان گرداند.» (الكافي (ط - الإسلامية)، ج6، ص: 6)
3-6- پاداش بهشت
و همچنین در حدیثی فرمود: «هر کس خرجى سه دختر یا سه خواهرش را بدهد بهشت بر او واجب است » پرسیدند: اى رسول خدا! خرج دو نفر را نیز؟، فرمود: بله و دو نفر. گفتند: اى رسول خدا! و یک نفر؟، فرمود: و یک نفر.» (الكافي (ط - الإسلامية)، ج6، ص: 6)
3-7- محبت دختران نسبت به والدین
در حديث ديگرى نیز میخوانيم كه فرمود: «چه فرزند خوبى است دختر! هم پر محبت است، هم كمك كار، هم مونس است و هم پاك و پاك كننده». (الكافي (ط - الإسلامية)، ج6، ص: 5)
3-8- دختران حسنات هستند.
از امام صادق (علیه السّلام) نیز روایت شده است که فرمود: «الْبَنَاتُ حَسَنَاتٌ وَ الْبَنُونَ نِعْمَةٌ فَإِنَّمَا يُثَابُ عَلَى الْحَسَنَاتِ وَ يُسْأَلُ عَنِ النِّعْمَةِ»: «دختران حسناتند، و پسران نعمت؛ و حسنات موجب ثواب و اجر و پاداشند ولى نعمت موجب بازخواست میشود.» (الكافي (ط - الإسلامية)، ج6، ص: 6)
3-9- دختران در مسائل اجتماعی
در اندیشه اسلامی دختر از انچنان جایگاهی برخوردار است که پیامبر اسلام در مهمترین مسائل اجتماعی آنان را وارد می سازد در قضیه مباهله دختر خویش را همراه خود برد در حالی که در آن زمان اعراب دختران را زنده به گور میکردند.
3-10- آزادی دختران در انتخاب همسر
پیامبر اکرم (ص) چند دختر شوهر داد و هرگز اراده و اختیار را از آنان سلب نکرد. هنگامی که حضرت علی (ع) برای خواستگاری فاطمه (س) نزد پیامبر رفت، پیامبر فرمود: تاکنون چند نفر دیگر نیز به خواستگاری فاطمه آمدهاند و من شخصا با او در میان گذاشتهام. اما او به علامت نارضایتی چهره خود را برگردانده است. اکنون خواستگاری تو را به اطلاع او میرسانم. پیامبر اکرم (ص) نزد دخترش رفت و موضوع را با او در میان گذاشت. ولی فاطمه (س) بر خلاف دفعات قبل، چهره خود را برنگرداند و با سکوت خود، رضایت خود را اعلام کرد. (مطهری، 1389)
3-11- فرزندان دختران هم ذریه حقیقی به حساب میآیند.
برخلاف عصر جاهلیت که تنها فرزندان پسر را از خود میدانستند، قرآن كريم دختر زادگان را هم اولاد و ذريه حقيقى میداند، خداوند در آیه 85 سوره انعام میفرماید: «وَ زَكَرِيَّا وَ يَحْيی وَ عِيسی وَ إِلْياسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحِينَ»: «و (همچنين) زكريا و يحيى و عيسى و الياس هر كدام از صالحان بودند»؛ از اينكه قرآن كريم عيسى را در بين نامبردگان از ذريه نوح میشمارد، میتوان به دست آورد كه قرآن كريم دخترزادگان را هم اولاد و ذريه حقيقى میداند، چون اگر غير اين بود عيسى را كه از طرف مادر به نوح متصل میشود ذريه نوح نمیخواند. (ترجمه تفسير الميزان، ج7، ص: 338)
4- نتیجه
از مباحث ذکر شده نتیجه میشود که آیات قرآن و روایات میکوشند تا جایگاه حقیقی زن و دختر را معرفی کنند و آنان را به مقام و منزلتی برسانند که شایسته آن هستند. این نگرش بر خلاف نگرشی است که پیش از اسلام در عرب جاهلی وجود داشت. چنانچه ذکر شد آنچنان داشتن فرزند دختر را ننگ میدانستند که مرتکب عمل وحشیانه زنده به گور کردن دختران میشدند. خالق جهان، نه تنها با این خرافه مبارزه کرد، بلکه علاوه بر آن به پیامبر اسلام دختری داد تا بانوی نمونه اسلام شود و رفتار این پدر مهربان با دخترش نیز برای جهانیان الگو باشد.
منابع
قرآن کریم
به قلم عفت سادات علوی، دانشجوی کارشناسی ارشد تفسیر و علوم قرآن- دانشکده تربیت مدرس قرآن کریم مشهد