ابونصر فارابی، زاده ۲۵۹ قمری و درگذشته ۳۳۹ قمری است که از بزرگترین فلاسفه و دانشمندان ایرانی در عصر طلایی اسلام بهشمار میرود. فارابی در علم، فلسفه، منطق، جامعهشناسی، پزشکی، ریاضیات و موسیقی تخصص داشت و بیشترین آثار او در زمینه فلسفه، منطق، جامعهشناسی و همچنین دانشنامهنویسی بود. او به مکتب نوافلاطونی تعلق داشت که تلاش میکردند تفکرات افلاطون و ارسطو را با الهیات توحیدی هماهنگ کنند. فارابی در فلسفه اسلامی از جمله اندیشمندان «مشایی» بود. شرحهای ارزشمندی بر آثار ارسطو نوشته و به همین سبب او را «معلم ثانی» نامیدهاند. در قرون وسطی آثاری از او به زبان لاتین بازگردانده شده و او بهخوبی در غرب نیز شهرت یافته است.
از عصر فارابی تا عصر سبزواری، یعنی از قرن نهم تا نوزدهم میلادی، مبحث خلق جهان و حدوث و قدم عالم مهمترین بحث تفکر اسلامی بود. فارابی به پیروی از ارسطو اعتقاد داشت که جهان «قدیم» است اما برای آنکه از چارچوب تعلیمات قرآنی خارج نشود، تلاش کرد تا بین عقیده ارسطو و مساله خلق جهان در قرآن راهی پیدا کند.
او عقل و انواع آن را ابداع خداوند میداند اما اظهار میدارد که این ابداع در زمان اتفاق نیفتاده است. معتقد است که «عقل فعال» ارسطو همان وحی قرآنی است. فلسفه فارابی آمیزهای از حکمت ارسطویی و نوافلاطونی بوده که رنگ اسلامی و بهخصوص شیعی اثنیعشری به خود گرفته است.
اهمیت و جایگاه فارابی در تاریخ تفکر اسلامی، بهسبب طرح نوین او در پهنه اندیشه فلسفی و دانش سیاسی روزگارش بوده و در حقیقت فلسفه مدنی او نخستین و واپسین گام در جهت تأسیس و تدوین نظامی از اندیشه عقلی درباره مدینه در دوره اسلامی است.
فارابی با قدرت و جسارت فکری، محتوای مندرج اصول فلسفه یونانی را که در هیئت حکمت نوافلاطونی به حوزه جغرافیای فکری و فرهنگی مسلمانان قدم نهاده بود، با دقت مورد مداقه قرار داده و با باریکبینی، راهی نو در اندیشه فلسفی، بهویژه در سپهر دانش سیاسی گشوده و از همین رو موفق شد که پایههای فلسفه اسلامی را بنیان گذارد. فارابی نیز همچون کندی درصدد پیوند میان اندیشههای ارسطو و افلاطون و در واقع فلسفه یونان و دین اسلام بود.
سیاست در فلسفه فارابی
در میان فلاسفه اسلامی، فارابی از جمله فیلسوفانی است که فلسفه وی رنگ سیاسی به خود گرفته و به همین دلیل درک فلسفه وی بدون شناخت روش سیاسی خاص او امکانپذیر نیست؛ بنابراین میتوان گفت که مهمترین نظریات فلسفی آن حکیم در کتب سیاسی وی همچون «آراء اهل المدینه الفاضله»، «کتاب السیاسه» و کتاب «السیاسات المدنیه» مطرح شده است. برخی از مورخان و محققین تاریخ فلسفه اسلامی مهمترین قسمت فلسفه فارابی را سیاست میدانند و معتقدند که هدف اساسی تمام فلسفه او سیاست است.
ذکر این نکته ضروری است که فارابی هرگز یک سیاستمدار نبود و دغدغه نزدیکی به رجال سیاست را نیز نداشت. در واقع به تعبیر حنا الفاخوری و خلیل البحر در کتاب تاریخ فلسفه در جهان اسلام، تمایلات شیعی فارابی علت اصلی گرایش وی به سیاست و تحقیق پیرامون امامت بوده و به همین دلیل وی بیشتر از جنبه نظری به سیاست مینگریست تا جنبه عملی آن.
مدینه فاضله از نگاه فارابی
از جمله تعابیری که در فلسفه سیاسی فارابی بهتکرار آمده، عبارت «مدینه فاضله» بوده که مدینه فاضله از نگاه فارابی مقدمهای برای حصول سعادت برای آدمیان است. در واقع انسانها از طریق مدینه فاضله میتوانند به سعادت حقیقی دست پیدا کنند. فارابی در توصیف مدینه فاضله آن را به جسم آدمی تشبیه میکند که چنین تشبیهی برگرفته از افلاطون است.
از نگاه فارابی در مدینه فاضله تمام اعضا همچون اعضای بدن در جهت حفظ و رشد به فعالیت خود ادامه میدهند، همانگونه که در بدن انسان، قلب بر سایر اعضا برتری دارد، در مدینه فاضله نیز رئیسی وجود دارد که بر دیگر اعضا ریاست میکند و خود خادم عضو دیگر نیست.
فارابی در فلسفه سیاست خود بهدنبال وحدت و ترتیب است و نگاه سلسلهمراتبی را در اندیشه وی میتوان مشاهده کرد. وی در توصیف سلسلهمراتب مطرحشده در مدینه فاضله، در کتاب «السیاسات المدنیه» چنین مینویسد: «قلب در رأس دیگر اعضاست و اعضای دیگر خادمان آنند ولی قلب خادم عضوی نیست تا به اعضایی برسیم که تنها خادمند و هیچ عضوی خادم آنها نیست. در مدینه فاضله نیز چنین است؛ رئیسی دارد و در تحت نظر او مراتب دیگری است که هر یک به مرتبه مادون خود سمت ریاست دارد، تا جایی که دیگر عضوی در خدمت آن نیست و در تحت نظر او اعضاء دیگری نیست».
فارابی اعتقاد دارد که رئیس مدینه فاضله به طور مستقیم معرفت را از طریق عقل فعال در خواب یا بیداری دریافت میکند. فارابی در کتاب «السیاسات المدنیه» در مقابل مدینه فاضله از ضدهای آن همچون مدینه جاهله، مدینه فاسقه و مدینه ضاله سخن به میان آورده است.
آثار فارابی
آثار فارابی شامل ما ینبغی ان تعلم قبل الفلسفه (آنچه شایسته است قبل از فلسفه فرا بگیری)، السیاسه المدنیه (سیاست شهری)، الجمع بین رأی الحکیمین افلاطون الالهی و ارسطوطالیس (جمع بین آراء دو حکیم بزرگ افلاطون الهی و ارسطو)، رساله فی ماهیه العقل (رسالهای درباره ماهیت و چیستی عقل)، تحصیل السعاده (بهدستآوردن سعادت)، اجوبه عن مسائل فلسفیه (پاسخهایی به مسائل فلسفی)، رساله فی اثبات المفارقات (رسالهای در اثبات وجود موجودات غیرمادی)، اغراض ارسطوطالیس فی کتاب ما بعد الطبیعه (مقاصد ارسطو در کتاب ما بعد الطبیعه)، رساله فی السیاسه (رسالهای در سیاست) و فصول الحکم (جداکنندههای حکمت) است.
فارابی نخستین فیلسوف اسلامی است
در همین خصوص یوسف بینا، پژوهشگر حوزه ادبیات فارسی و اندیشه با حضور در خبرگزاری
ایکنا خراسان رضوی با اشاره به دوران حیات و جایگاه شخصیت فارابی گفت: ابونصر فارابی متولد 259 هجریقمری و درگذشته 339 هجریقمری است. فارابی مسلمان بود و گرایشهای شیعی در آثار وی مشهود است. تا پیش از فارابی فیلسوفی به معنای واقعی در جهان اسلام وجود ندارد. البته شخصیتهایی مانند استاد خود فارابی، مترجم آرای یونانیان بودند اما ورود این مسایل به جهان اسلام بهراحتی ممکن نبود زیرا در آن دوره بسیاری تفکرات یونانیان را معادل اندیشههای کفرآمیز میدانستند و هنوز هم این موضوع تا قرنها از بین نرفته است.
وی تصریح کرد: در حقیقت پس از فارابی بود که جریان فلسفه در جهان اسلام شکل گرفت که البته کار راحتی نیز نبود. فارابی نخستین فردی نیست که فلسفه را وارد دنیای اسلام کرد؛ قبل از او فلسفه یونان و غرب به صورت ترجمه وارد جهان اسلام شد و حتی برخی، افرادی را که قبل از فارابی آثار یونانیان را ترجمه کردند، به عنوان نخستین فیلسوفان میشناسند اما فارابی در میان آنها اولین فردی است که مقام فیلسوف دارد. در حقیقت مقام فارابی صرفاً ترجمه آثار یونانی یا فلسفی بهطور کل نبوده و نمیتوان او را مترجم دانست چون او هیچ اثری را ترجمه ساده نکرده است.
یوسف بینا با اشاره به مهاجرتهای فارابی گفت: فارابی اهل ماوراءالنهر و خراسان است اما به بغداد مهاجرت کرد و سالهای زیادی در آنجا دانش آموخت. او با فلسفه یونان آشنا شد و در آن تدبر کرد و بعد نیز به شام مهاجرت کرد. فارابی را شیعه دوازدهامامی میدانند؛ این دیدگاه به این استناد است که او تا انتهای عمر خویش در حمایت پادشاهان شیعهمذهب شام بود و مهمترین آثار فلسفی خود را نیز در شام نوشت.
فارابی مؤسس فلسفه اسلامی است
پژوهشگر حوزه ادبیات فارسی و اندیشه با بیان اینکه شخصیت فارابی از چند جهت درخور اهمیت، عنوان کرد: فارابی مؤسس فلسفه اسلامی است. استادان بزرگ فارابیشناسی در زمانۀ ما همچون؛ داوریاردکانی و سیدجواد طباطبایی به تأکید این عبارت را بهکار میبرند و معتقدند فارابی فلسفه در جهان اسلام و اندیشیدن فلسفی را تأسیس کرده است. در حقیقت آثار قبل از فارابی تنها ترجمه و انتقال مفاهیم بود؛ بنابراین نخستین فیلسوف مسلمان فارابی است.
وی ادامه داد: اگر فلسفه را مادر علوم بدانیم، میتوان از همین جهت فارابی را پدر علم در جهان اسلام نیز دانست. فارابی بر دیگر عالمان حق تقدم و آغازگری دارد و به همین دلیل به او لقب «معلم ثانی» دادهاند. معلم اول ارسطو است که برای همه جهان این جایگاه را دارد اما فارابی برای جهان اسلام معلم ثانی بوده، یعنی جایگاه او تالی ارسطو است که این بهدلیل آغازگری، فضل تقدم و نخستینبودن در پایهگذاری دانش فلسفه در دنیای اسلام است.
یوسف بینا با اشاره به اینکه فارابی روش فلسفی محض و فلسفه کامل چارچوبدار را در جهان اسلام بنیان گذاشت، تصریح کرد: او را بزرگترین فیلسوف مشایی در ایران میدانند و بسیاری این روش فلسفی را از فارابی وام گرفتهاند. این مقام به قدری مهم است که برخی مباحثی که فارابی مطرح کرده، برای اولین و آخرین بار در جهان اسلام مطرح شده است، زیرا او دنبالهروی در میان فیلسوفان بعدی نداشته است.
وی ادامه داد: نخستین بحث در فلسفه فارابی، شناخت هستی است. فارابی جهان را یک مجموعه حایز سلسلهمراتب میبیند که از «سبب اول» آغاز شده و به پستترین موجودات میرسد. فارابی معتقد است هر موجودی فاضل بر موجود پستتر خود و مفضول از موجود بالاتر از خویش است و همه عالم هستی بر همین اساس بنا نهاده شده است.
اندیشه فلسفی فارابی ضدفردگرایی است
پژوهشگر حوزه ادبیات فارسی و اندیشه با بیان اینکه فارابی مهمترین بحثی که بعد از ارائه کلیات فلسفه مطرح میکند، در مورد انسان است، بیان کرد: بر اساس دیدگاه فارابی هدف از خلقت و زندگی انسان به سعادت رسیدن است؛ انسان باید به سعادت برسد و سعادت انسان محقق نخواهد شد مگر اینکه در اجتماع انسانی قرار بگیرد. به همین دلیل اندیشه فلسفی فارابی ضد فردگراییهای رایج مثلاً در تصوف است. فارابی نمیتواند انسان را خارج از جمع تصور کند. در حقیقت همین تفکر است که مبنای فلسفه مدنی فارابی است.
وی افزود: این اندیشهها به این شکل، مدون و با چنین ساختار فلسفی در جهان اسلام سابقه ندارد. حتی بعد از فارابی نیز چنین تفکراتی تعطیل بود. در حقیقت اندیشههای فارابی از آن جهت بسیار منحصربهفرد است که او به انسان و چگونگی به سعادت رسیدن وی میاندیشد. سعادتی که او بیان میکند، اعم از سعادت اینجهانی و آنجهانی است زیرا این فیلسوف سیاسی و اجتماعی میاندیشد. در واقع پیشفرض فارابی این است که انسان برای بقاست و باید برای تنظیم امور خویش به بقای خویش فکر کند.
یوسف بینا بیان کرد: از نظر فارابی انسان برای اینکه به سعادت برسد، باید در اجتماع و مدینه، یعنی «شهر» زندگی کند. شهر برای او مهم است. برای فارابی این مدینه باید الگویی از یک جهانبینی کلی باشد. او مدینه و شهر آرمانی خویش را همانند سلسلهمراتب حاکم بر جهان میبینید و بیان میکند که انسان کامل یا به تعبیر وی «رئیس اول» آن را شکل میدهد و باید در راس مدینه باشد و سایر موجودات نیز تحت فرمان او و در سلسلهمراتبی بر اساس فضل قرار میگیرند. این گونه است که فارابی فلسفه مدنی خویش را آغاز میکند و اندیشه سیاسی او شکل میگیرد و نظریه معروف «مدینه فاضله» را بیان میکند.
ادامه دارد...
انتهای پیام