مصطفی آجرلو، مدیرکل ارتباطات و تبلیغات آستان حضرت عبدالعظیم(ع) در گفتوگو با ایکنا اظهار کرد: یکی از رویدادهای تاریخی که تاکنون به آن کمتر توجه شده، ورود امام خمینی(ره) به آستان حضرت عبدالعظیم(ع) در 19 بهمنماه 1357 است. در آن روزهای خاص که حفظ جان امام بسیار اهمیت داشت و هنوز تشکیلات منسجمی برای حفاظت و تردد ایشان شکل نگرفته بود، ایشان خود را به بارگاه حضرت عبدالعظیم(ع) رساندند و سیدالکریم را زیارت کردند.
وی افزود: لازم است هر ساله 19 بهمن را در ایام دهه فجر گرامی بداریم و آن را مقدمهای برای شناخت هرچه بیشتر عظمت حضرت عبدالعظیم(ع) و ادای وظایف خود نسبت به انقلاب اسلامی قرار دهیم. امیدواریم بتوانیم از سالهای آینده این مناسبت را نقطه ثقل فعالیتهای فرهنگی در آستان قرار دهیم.
آجرلو یادآوری کرد: مسئولان و مدیران فرمانداری ری، امروز ضمن زیارت بارگاه نورانی سیدالکریم(ع)، با اهدای گل به مضجع مطهراین مناسبت را گرامی داشتند. زائران آستان نیز به این روز از میز خدمت در حاشیه نمازجمعه بهرهمند شدند.
واکنش مردم ری به حضور امام خمینی(ره) در اسناد تاریخی
ابوالفضل توکلیبینا از اعضای قدیمی مؤتلفه اسلامی و از مبارزان انقلابی که راننده اتومبیل حامل امام خمینی(ره) به شهر ری برای زیارت حرم حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) بود، میگوید: در یکی از روزهای نزدیک به 22 بهمن سال 1357، حضرت امام اظهار تمایل کردند که برای زیارت حضرت عبدالعظیم(ع)، به شهر ری بروند. تصمیم ایشان را حاج احمد آقا به ما ابلاغ کرد تا وسایل عزیمت وی را فراهم کنیم.
در آن زمان یک اتومبیل بنز 230 سبز رنگ داشتم که در خانه گذاشته بودم و کمتر آن را بیرون میآوردم. به شهید عراقی گفتم: بهتر است بروم و اتومبیل خودم را بیاورم و امام را با آن به زیارت ببریم. شهید عراقی با این فکر موافقت کرد. من هم به خانه رفتم و ماشین را آوردم و کنار مدرسه علوی پارک کردم.
در آن وقت حکومت نظامی برقرار بود و میبایست قبل از ساعت یازده شب که مقررات منع عبور و مرور به اجرا در میآمد به شهر ری میرفتیم و فورا باز میگشتیم.... حدود ساعت نه و ربع، ماشین را در پارکینگ محل سکونت امام آوردم و ایشان به اتفاق حاج احمد آقا و شهید عراقی سوار شدند و من هم به سرعت به سمت شهرری حرکت کردم. بعد از ظهر آن روز، من و شهید عراقی، چند تن از برادران مستقر در ستاد را که مسلح بودند، به حرم حضرت عبدالعظیم(ع) فرستادیم که در هنگام ورود امام به بازار و صحن، مواظب اوضاع باشند و به محض ورود به حرم، درها را ببندند که جمعیت هجوم نیاورند.
وقتی به شهر ری رسیدیم، با ماشین وارد بازار شدیم. در آن حال، برادرانی که از عصر آن روز برای برقراری امنیت و مراقبت از امام به حرم فرستاده شده بودند، مراقب همه چیز بودند و کار خود را به خوبی انجام میدادند. پس از ورود به بازار، حدود 10 متر به حرم مانده، ماشین را متوقف کردم. در این حین، برادرانی که از پیش به آن جا آمده بودند، اتومبیل مرا شناختند و از داخل بازار به سمت صحن دویدند. من از اتومبیل پیاده شدم و کنار در آن ایستادم. بازار بسته بود. در آن ساعت شب، جمعیتی هم نبود. نمیدانم چگونه خبر ورود امام به حرم حضرت عبدالعظیم(ع) پخش شد که جمعیت، به یکباره مانند آبی که از زمین بجوشد و در همه جا پخش شود، بازار و صحن را پر کرد.
به هر حال توانستیم حضرت امام را به حرم ببریم و طبق قرار قبلی، وقتی وارد حرم شدند، دوستان درها را بستند و امام هم به سرعت زیارت کرد و برگشت که در مجموع، بیش از نیم ساعت طول نکشید؛ اما مشکل این بود که چگونه حضرت امام را از حرم به بیرون منتقل کنیم. چون جمعیت زیاد بود و فشار میآوردند.
در همین حال، دیدیم که در صحن باز شد و دو جوان قوی هیکل که نمیدانم کجا بودند و کِی آمدند، دو طرف امام را گرفتند و راه را برای ایشان باز کردند و به همین ترتیب، ایشان را تا کنار اتومبیل آوردند. وقتی امام سوار شدند، دیدیم جمعیت مانع از حرکت میشوند. چند نفر روی سقف ماشین رفته و چند نفر روی کاپوت نشسته بودند. من به آرامی ماشین را به حرکت در آوردم و یک دستم روی بوق بود و یک دستم به فرمان و همین طور جلو میرفتم.
حاج احمد آقا دلواپس بود و میگفت: آقای توکلی الآن میافتند زیر ماشین. به هرحال، به هر زحمتی که بود، ماشین را به قسمت فلکه شهرری هدایت کردم. در آنجا حضرت امام فرمودند: آقای توکلی، ماشین را متوقف کن تا اینها پایین بروند. ماشین را نگه داشتم و کسانی را که روی سقف و کاپوت نشسته بودند، پایین آوردم. بعد به سرعت اتومبیل را به سوی مدرسه علوی هدایت کردم و چند دقیقه به ساعت یازده شب، به مدرسه رسیدیم. (خاطرات ابوالفضل توکلی بینا، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 169-171)
انتهای پیام