به گزارش
ایکنا از خراسانرضوی، حجتالاسلام احمد رهدار امروز دوم اسفندماه در نشست علمی تخصصی «ظرفیتهای تمدنی فقه شیعه» از سلسله نشستهای مطالعات علوم انسانی که از سوی مرکز تخصصی طوبی در دفتر تبلیغات اسلامی خراسان رضوی برگزار شد؛ اظهار کرد: در موضوع ظرفیتهای تمدنی فقه شیعه دو رویکرد را منفک از یکدیگر میبینیم که هر یک از این دو رویکرد الزامات روشی و علمی خود را دارند. در رویکرد نخست میتوان با نگاه توصیفی و با تاکید بر داشتههای خود، میراث فقهی موجود را برای خیز تمدنی مورد سنجش قرار دهیم؛ در این رویکرد باید به چند پرسش پاسخ داد.
وی ادامه داد: نخستین پرسش این است که فراخترین بستر تحقق فقه چه ظرفی خواهد بود؟ به عبارت دیگر اگر بخواهیم میراث موجودی فقهی را در جایی محقق کنیم، چه قالبی میتواند پاسخگوی همه آن باشد؟ به عنوان مثال امام(ره) این نظر را داشتند که اگر ما حکومت تشکیل ندهیم، بسیاری از احکام اسلامی امکان تحقق پیدا نمیکند؛ به این معنا که اگر ما تمدن اسلامی تشکیل ندهیم، حتی اگر حکومت اسلامی داشته باشیم، همچنان لایههایی از احکام و مسائل دینی امکان تحقق عینی پیدا نخواهند کرد. در همین خصوص یک بار باید به همین میراث فقهی موجود خود نگاه کنیم و ببینیم آیا ظرف حکومت برای تحقق همه آن کفایت میکند و یا خیر و یا اینکه به ظرفهای موثقتر نیازمند هستیم.
عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) عنوان کرد: اگر در پاسخ به این سوال به این نتیجه برسیم که فراخترین ظرف تحقق احکام اسلامی تمدن است، آن وقت سوال دومی مطرح میشود مبنی بر اینکه کدام بخش از میراث فقهی ما به طور بالفعل، حیث تمدنی دارد؟ آیا همه آنچه که فقه ما تولید کرده حیث تمدنی دارد و یا نه و آیا بخشی را داراست و یا بخشی ندارد؟
رهدار افزود: سوال سوم این است که این مقدار از حیثهای تمدنی که میراث فقهی موجود ما را دارد، تا چه اندازه از نیازمندی تمدنی ما را محقق میکند؟ به عنوان مثال اگر ما 200 نیاز تمدنی داشته باشیم که حداکثر از میراث فقهی موجود بتوان 100 نیاز را برآورده کنیم، 100 نیاز تمدنی دیگر داریم که نمیتوان از طرق میراث فقهی موجود تامین کرد که در این صورت یا باید فقه را توسعه دهیم و یا آن نیازها را از پایگاه خارج از فقه تامین کنیم.
وی با بیان اینکه ماموریت ما در این رویکرد، تلاش بر این است که داشتههای موجود را به نحو حداکثری کارکرد تمدنی دهیم، بیان کرد: چون تمدن مساله کنونی ما شده، لازم است از پشت عینک نیازمندی تمدنی به کل میراث فقهی خود نگاه کنیم. بسیاری از فقیهان در روزگار ما در حال استنباط فکری بودند چرا که تمدن مسئله آنها نبود و استنباطی برای تمدن نداشتند اما ما با نگاه پسینی به آن میراث مینگریم و این احساس را داریم که میتوانیم میراث را طوری قرائت کنیم که کارکرد تمدنی داشته باشد.
عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) خاطرنشان کرد: تمدنپژوهان در حوزه تمدن غرب بر این باور هستند که تمدن جدید غرب بر پایه فلسفه دکارت است. ماموریت این رویکرد این است که در حال حاضر به جایی رسیدیم که نیازمند به داشته تمدنی هستیم. در همین خصوص باید میراث خود را یک بار دیگر از حیث نیازمندیهای تمدنی خود مورد بازخوانی قرار دهیم و در این بازخوانی تلاش کنیم تا جایی که ممکن است به مولفهها و داشته های خود بار تمدنی دهیم.
رهدار افزود: البته اعتبار رویکرد توصیفی به میراث فقهی اعتبار حداقلی و انفعالی است به این دلیل که میدانیم میراث فقهی ما در بخش معظم تاریخ با نگاه فردی نگاشته شده است و ظرفیتهای فقه با رویکرد فردی برای ساخت یک تمدن حداقلی است؛ یعنی از فقه فردی این انتظار را داشته باشیم که برای ما تمدن بسازد، انتظار دقیقی نیست و خروجی آن نیز حداقلی است.
وی ادامه داد: رویکرد دوم این است که ما با نگاه توصیهای و این بار نه با تاکید بر داشتهها بلکه با تاکید بر بایستهها، نسبت فقه و تمدن را مورد تامل قرار دهیم؛ در واقع نگوییم فقه موجود با فقه تمدن ما چه نسبتی دارد بلکه بگوییم فقه با تمدن باید چه نسبتی داشته باشد.
عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) خاطرنشان کرد: دو پرسش محوری را باید در این رویکرد پاسخ دهیم؛ نخست آنکه فقه چه مبانی را باید دارا باشد که به نحو حداکثری بتواند تمدنزا باشد و آیا همین مبانی موجود فقه برای تمدنسازی کفایت میکند و یا اینکه باید مبانی دیگری برای فقه در نظر گرفت؟ پرسش دیگر این است که برای تمدنزایی فقه روش مواجه به منابع فقه یعنی قرآن، روایات و عقل باید چگونه باشد؟
رهدار عنوان کرد: به عنوان مثال آیا همین رویکرد و روش مواجه کنونی ما به قرآن برای ساخت تمدن فقهی کفایت میکند یا خیر؟ در خصوص روایات نیز باید گفت که ما به روایات نگاه منظومهای و غیرشبکهای داشتیم که در حال حاضر در مرحله ای که مدعی خیز تمدن هستیم، هنوز در حوزه هایمان این اختلاف نظر وجود دارد که آیا میتوان از مجموعه میراث روایی ما، مکتب طب اسلامی استخراج شود و یا خیر. ادعا میشود که حدود 13 هزار روایت در خصوص نظام سلامت داریم و متوجه میشویم نگاه ما در روایات نگاه بریده، غیر شبکه ای و... بوده است و باید پرسید آیا با همین روش مواجه به این منابع امکان تمدنسازی وجود دارد یا خیر؟ در خصوص عقل نیز به همین گونه است و باید گفت در این رویکرد نیازمند به درک تفصیلی از تمدن هستیم. طبعا در این رویکرد ماموریت ما تلاش بر این است که بتوانیم به پرسشهای تمدنی پاسخ فقهی دهیم که بر خلاف ماموریت ما در رویکرد نخست است.
وی اضافه کرد: اعتبار این رویکرد نسبت به رویکرد نخست اعتبار حداکثری است. در اینجا فقه دیگر منفعلانه نیست و بر همین اساس این رویکرد با مفروضاتی همراه است و اینکه دین نظاممند نخستین مفروض این رویکرد است.
عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) با بیان اینکه تمدن در یک جهت میتواند مادی و یا الهی باشد و انسجام داشتن آن به این معناست که بخشهای مختلف آن با هم مرتبط عمل میکنند، خاطرنشان کرد: به عنوان مثال تمدن غرب را مشاهده میکنیم که از تکثر برخوردار اما تشتتی ندارد؛ به این معنا که در جهت مادی خود بخشهای متعدد آن یکدیگر را پشتیبانی میکند. به عنوان مثال فلسفه غرب، روانشناسی غرب، اقتصاد غرب و... را پشتیبانی میکند.
اثباتا اگر فقه نتواند دینی که ثبوتا نظاممند است را نظاممند ارائه کند، نمیتواند تمدنساز باشد
رهدار گفت: دین اگر بخواهد تمدنسازی نماید، مفروضش باید این باشد که خود دین نیز نظاممند است؛ یعنی اگر خود دین ثبوتا نظاممند باشد، نمیتواند اثباتا تمدنی که از اوصاف آن انسجام و نظام است، تولید کند.
وی افزود: بنابراین از مفروضات رویکرد دوم نظاممندی است. در بحث فقه و تمدن، مفروض دیگر ما امکان کشف نظام مندی دین توسط فقه است. به تعبیر دیگر فقه باید قدرت نظامسازی داشته باشد. اثباتا اگر فقه نتواند دینی که ثبوتا نظاممند است را نظاممند ارائه کند، نمیتواند تمدنساز باشد.
عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) تصریح کرد: همه تمدنها پیچیده هستند و تمدن بسیط نداریم. تمدن خود وضع پیچیده یک فرهنگ است. یک فرهنگ وقتی غلیان پیدا میکند، بارور میشود و تکامل پیدا میکند، زایش تمدنی اتفاق میافتد که بر همین اساس میتوان گفت تمدنها پییچده هستند. در هر وضعیت پیچیده هر تمدن دارای ظاهر، بطن و سناریوهای متعدد است. تمدنها چون پیچیده هستند، پایههای معرفتی برای مهندسی این تمدنها نیز باید پییچده باشد. در اینجا اگر فقه بخواهد زایش تمدنی داشته باشد فقه نیز باید پیچیده باشد؛ به این معنا که یک فقه بسیط که از آن نسخه ای تک بیرون میآید، نمیتواند مهندس یک تمدن باشد.
وی ادامه داد: نظر به اینکه تمدن یک ساحت کثرتگراست، هر منبع معرفتی بخواهد تمدنساز باشد، باید بتواند با کثرات مختلف تمدن نسبت بگیرد؛ به این معنا که میراث فقهی شیعه در برشهای فقه فردی، سیاسی، اجتماعی، حکومتی و... به گونهای است که میتواند با کثرات تمدن ارتباط بگیرد و میراث فقهی ما به صورت نسبی از این لایهها برخوردار است.
رهدار عنوان کرد: به عنوان مثال فقه ما با فقه اهلسنت، فقه یهود و... دارای تفاوتهایی است. چرا معتقد هستیم فقه اهل سنت تمدنساز نیست اما فقه شیعه تمدنساز است؟ خود فقه یهود نمیتواند تمدن سازی کند. ممکن است برخی اجزای تمدنی را به صورت خرد پاسخ دهد اما نمیتواند تمدنزا شود اما فقه شیعی به دلیل ویژگیهایی که دارد این ظرفیت را داراست.
انتهای پیام