16 بحران کلان پیش روی جامعه ایران در آغاز دهه پنجم/ تحول‌گرایی؛ رمز عبور از بحران‌ها
کد خبر: 3792445
تاریخ انتشار : ۰۴ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۰:۴۷
مهدی مطهرنیا تشریح کرد:

16 بحران کلان پیش روی جامعه ایران در آغاز دهه پنجم/ تحول‌گرایی؛ رمز عبور از بحران‌ها

گروه سیاسی ــ کارشناس حوزه آینده‌پژوهی با تبیین تفاوت میان بحران، چالش و مسئله، گم‌گشتگی پارادایمی، سرگشتگی دکترینی، ابهام در سیاستگذاری، بحران استراتژیک، سرگردانی تاکتیکی، ضعف تکنیکی، جذام ساختی، سکته گفتمانی، سرطان فرهنگی، روان‌پریشی ایدئولوژیک، نقرس سیاسی، عدم تعادل زیست‌بومی، پوکی استخوان جامعه و تورم حنجره را 16 بحران کلان و عمده کشور در آغاز دهه پنجم خواند و میدان دادن به «نیروهای تحول‌گرا» را رمز عبور از این بحران‌ها بیان کرد.

انقلاب اسلامی با گذر از چهل سالگی در آغاز دهه پنجم در کنار دستاوردها و تجربه‌های انباشته، با چالش‌های جدیدی نیز مواجه خواهد بود که این چالش‌ها نه فقط از بیرون، بلکه از درون نیز نظام را تهدید خواهد کرد. به نظر می‌رسد رسیدن نظام به سن بلوغ و تکامل فرصت خوبی است که واقعیت‌های پیش رو در چهل ساله دوم با نگاهی غیرشعاری و به دور از مسامحه بیان شود و کارشناسان و صاحب‌نظران پس از اینکه در فرصت چهل سالگی به تبیین دستاوردها پرداختند، این بار چالش‌ها و تهدیدهای پیش رو و راهکارها و توانمندی‌های کشور برای مقابله با آن‌ها را مورد تحلیل و واکاوی قرار دهند.

تبیین تفاوت میان بحران، چالش و مسئله

مهدی مطهرنیا، استاد دانشگاه و کارشناس حوزه آینده‌پژوهی، در گفت‌وگو با خبرنگار ایکنا درباره چالش‌های پیش روی ایران در آغاز دهه پنجم انقلاب اسلامی گفت: جمهوری اسلامی ایران در آستانه پنجمین دهه وقوع انقلاب اسلامی قرار دارد و در این سال‌ها در صحنه‌های داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی به گونه‌ای‌ به بیان دیدگاه‌های خود پرداخته که چالش‌های متفاوتی را در جهت‌گیری بحران‌برانگیزانه متوجه جامعه ایران کرده است. در مرحله نخست و در سطح تحلیل کلان باید چالش، مسئله و بحران را از یکدیگر جدا کنم. وقتی از چالش سخن می‌گوییم باید به این نکته توجه کنیم که در واقع به موانع پیشاروی حرکت ارجاع می‌دهیم که مملو از فرصت‌ها و تهدیدهای توأمان است و این عاملیت‌ها در برخورد با چالش‌ها  می‌توانند ایجادکننده فرصت از این چالش‌ها و تبدیل آن‌ها به مسئله و حل آن‌ها باشند. لذا باید این عاملیت‌ها به حدی متبحر باشند که بتوانند از تهدیدها و تبدیل آن‌ها به مسائل و حل آن‌ها فرصت‌پروری کند.

وی ادامه داد: اگر این تبحر وجود نداشته باشد، تهدیدها بروز می‌کند و فرصت‌های موجود تبدیل به بحران می‌شود و عاملیت‌ها به جای رو در رویی با چالش‌ها، در ساختارهای سیاسی گوناگون باید با بحران‌ها روبرو شوند. بر این اساس باید بر این نکته تأکید کرد که چالش‌ها زمانی که مورد استفاده دقیق عاملیت‌ها در ساختارها قرار نگیرند، میل به بحران شدن پیدا می‌کنند.

بحران‌های 16 گانه پیشاروی کشور در آغاز دهه پنجم انقلاب اسلامی

مطهرنیا با بیان اینکه از این منظر به عقیده من 16 بحران فراروی ایران امروز در سطح تحلیل کلان وجود دارد، گفت: بحران اول گم‌گشتگی پارادایمی است؛ در نظام‌های پیشرو پارادایم، دکترین، سیاست کلان، استراتژی، تاکتیک و تکنیک مشخص می‌شود، اما نتوانسته‌ایم در عرصه‌های گوناگون با ایجاد یک جامعه متخصص پیشرو و اتاق‌های فکر عملیاتی و منطبق با جایگاه و کارکرد آنها زمینه‌هایی ایجاد کنیم که در چارچوب آن بتوان پارادایم ایجاد کرد و لذا گم‌گشتگی پارادایمی وجود دارد. از این منظر دومین بحران سرگشتگی دکترینی است. دکترین‌ها معناکننده پارادایم‌ها در قالب تعریف عملیاتی و پلی برای تبدیل پارادایم‌ها به گزاره‌های عملیاتی در صحنه عمل در حوزه‌های گوناگون هستند. کشور فاقد پارادایم‌های فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، ارزشی و ناظر بر مدیریت و رهبری در حوزه نیروی انسانی است و چون پارادایم نداریم به طور طبیعی به سرگشتگی دکترینی دچار شده‌ایم و گزاره‌های دکترینی وجود ندارد.

این کارشناس آینده‌پژوهی افزود: اینجاست که بحران سوم خود را نمایان می‌سازد و آن هم ابهام در سیاستگذاری است. به سیاستگذاری اعتقادی نداریم؛ اگرچه سیاستگذاری عمومی را به منزله یک رشته در دانشگاه‌ها پذیرفته و دکتری آن را به مثابه یک مدرک ارائه می‌دهیم اما خود سیاستگذاری عمومی را به خوبی فهم نکرده‌ایم و دچار ابهام در سیاستگذاری‌های کلان هستیم. از درون این بحران، چهارمین بحران که بحران استراتژیک است، رخ می‌نماید. استراتژی‌های کشور در حوزه‌های اجتماعی، اقتصادی، فناوری، زیست‌بوم، ارزشی ـ فرهنگی، مدیریت و نیروی انسانی، رسانه‌ای، امنیتی و حقوقی کشور مشخص نیست. از بحران استراتژیک، بحران پنجم که سرگردانی تاکتیکی و ضعف تکنیکی است متولد می‌شود و برمبنای این ضعف تکنیکی است که ساختارهای موجود به واسطه این بحران‌های شش‌گانه دچار «جذام ساختی» می‌شود؛ به گونه‌ای که اندامواره این ساخت‌ها از درون تخریب می‌شود و آسیب بیش از آنکه از بیرون و از طرف دشمن باشد از درون تخریب ایجاد می‌کند.

وی ادامه داد: از منظر جذام ساختی است که دچار «سکته گفتمانی» شده‌ایم و این مسئله موجب شده ایده‌ها و آرمان‌هایی که به آن باور داریم و تبلیغات صریحی درباره آن انجام می‌دهیم نتواند با حوزه اجتماعی ارتباط پیدا کرده و زمینه‌‌هایی را ایجاد می‌کند که دچار جذام ساختی و سکته گفتمانی به منزله بحران‌های هفتم و هشتم می‌شویم.

بسیاری از مدعیان اخلاق‌مداری دچار «سرطان فرهنگی» شده‌اند

مطهرنیا نهمین بحران کشور را «فلج اقتصادی» خواند و گفت: امروز جامعه ایران با بحران اقتصادی شدیدی روبروست. ارزش پول ملی کاهش پیدا کرده، سطح فساد، اختلاس و ارتشا به سطح فساد سیاه یا سازمان‌یافته رسیده و اقتصاد کشور به وضعیت فلج رسیده است. دهمین بحران از نگاه من «سرطان فرهنگی» است؛ اخلاق و ارزش‌ها در جامعه فروریخته و دروغ، تهمت، غیبت و ریاکاری به رده‌های بالای جامعه رسیده و بسیاری از مدعیان اخلاق‌مداری، دچار این سرطان فرهنگی هستند.

وی با بیان اینکه از دل این بحران، روان‌پریشی ایدئولوژیک زائیده شده است، گفت: این بدان معناست که دچار سرگشتگی دینی شده‌ایم و ایدئولوژی نیز با بحران روبرو شده است. این روان‌پریشی ایدئولوژیک زمینه‌ساز ایجاد فضایی معنادار در جهت رویکردهای نامبارک در باب دین در لایه‌های گوناگون اجتماعی شده است.

ابتلای حوزه سیاست به زیاده‌خوری ایدئولوژیک

این استاد دانشگاه «نقرس سیاسی» دوازدهمین بحران پیش روی ایران دانست و گفت: حوزه سیاست کشور دچار زیاده‌خوری ایدئولوژیک است و نمی‌خواهد واقعیت‌های صحنه سیاست و بازی در این میدان را قبول کند و از این جهت با مصرف حداکثری ایدئولوژی در حوزه سیاست مبتلا به نقرس سیاسی شده است. همین بحران‌ها در مقابل هم، جامعه را با بحران سیزدهم که افسردگی انسانی است روبرو کرده و جامعه به سمت رفتارهای خشونت‌بار کشیده شده است و این می‌تواند بحران را در سطوح اجتماعی تعمیق بخشد.

مطهرنیا ابراز کرد: از سوی دیگر با توجه به وضعیت زیست‌بوم امروز کشور و اوضاع تالاب‌ها، دریاچه‌ها، رودخانه‌ها و به طور کلی بحران آب، چهاردهمین بحران کشور را می‌توان عدم تعادل زیست‌بومی خواند. این بحران می‌تواند از منظر اجتماعی با تلفیق شدن با بحران‌های پیشین، پوکی استخوان جامعه به منزله بحران پانزدهم را به وجود بیاورد. در این شرایط ساختارهای سیاسی و حکومتی کاملاً ضعیف شده و با ضعف آن، پوکی استخوانش بروز می‌کند و اینجاست که «تورم حنجره» به مثابه شانزدهمین بحران بروز و ظهور پیدا می‌کند و زیادتر سخن می‌گوید، شعار می‌دهد، ارجاع به آرمان‌ها و ایده‌های آینده می‌دهد و در فهم واقعیت‌ها دچار نقصان می‌شود. به این ترتیب این بحران‌های 16 گانه می‌تواند دست به دست هم داده و فروریزش را نه فقط برای جامعه و حکومت بلکه برای یک تمدن و فرهنگ رقم بزند.

میدان دادن به «تحول‌گرایان»؛ راهکار عبور از بحران‌های 16 گانه

مطهرنیا درباره راهکارهای عبور از این بحران‌ها در چهل ساله دوم انقلاب اسلامی گفت: راه حل عبور از بحران‌های کنونی گذر از وضع موجود با ترسیم مشخص وضعیت مطلوب بر پایه یک برنامه‌ریزی دقیق با محوریت واژه «تحول‌گرایی» است؛ جامعه امروز ایران نیاز به یک تحول همه‌جانبه و بنیادین دارد. البته تحول متمایز با اصلاحات(رفرم) و انقلاب است؛ انقلاب به معنای حرکت توده‌های مردم علیه نظام حاکم است که آن را در حرکت مردم ایران علیه نظام پهلوی در سال 57 تجربه کردیم. از طرف دیگر اصلاحات یا رفرم در ساخت قدرت انجام می‌شود و باید نظام حکومتی اراده اصلاحات را داشته باشد. تجربه برخورد دو دهه گذشته با اصلاح‌گرایان در ایران نشان‌دهنده آن است که ظرفیت‌های اصلاحات در نظام حکومتی چندان شایسته و بایسته نیست و اراده اصلاح وجود ندارد و از سوی دیگر اصولگرایان نیز نمی‌توانند اصلاح‌طلبان مدرنی در درون خود بیافرینند چون به اندازه‌ای در چارچوب‌های معنای اصولگرایی منحصر شده‌اند که اگر بخواهند حتی به ظاهر دست به اقدامات اصلاح‌طلبانه بزنند جامعه این اقدامات آنها را باور نخواهد کرد.

وی تصریح کرد: در این شرایط باید تحول‌خواهی رخ دهد و تحول‌گرایان یا «اولوشنر‌ها» وارد میدان شوند و اجازه فعالیت به آن‌ها داده شود. تحول‌گرایان، اصلاح‌خواهانی هستند که به نیروهای اجتماعی تکیه دارند و از بطن و درون جامعه برخاسته‌اند و به نقد وضع موجود و ترسیم وضعیت مطلوب می‌پردازند و آن‌ها هستند که می‌توانند در وضعیت کنونی وارد عمل شوند.

پی‌نوشت:

پارادایم یا الگوواره: سرمشق، الگوی مسلط، موجه و مورد مراجعه برای رد یا قبول افکار و یک چهارچوب فکری و فرهنگی است که مجموعه‌ای از الگوها و نظریه‌ها را برای یک گروه یا یک جامعه شکل داده‌ است.

گفت‌وگو از مهدی مخبری

انتهای پیام

 

captcha