به گزارش ایکنا، مهر نوشت: بدون تردید سازمان پژوهش یکی از ارکان تأثیرگذار در ساختار آموزش و پرورش است. جایی که تألیف کتابهای درسی صورت میگیرد و بسیاری از تصمیمات محتوایی و تربیتی گرفته میشود. از سوی دیگر با وجود پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش ذیل این سازمان اهمیت پژوهش در حوزه تعلیم و تربیت نیز به این مهم افزوده میشود.
در این سالها تغییرات کتابهای درسی در ۱۲ پایه تحصیلی، سال به سال چهره کتابها را تغییر داده است و با تغییر نظام آموزشی به طور کامل چهره آموزش و پرورش دوباره دچار دگرگونی شده است. با اینهمه آنچه به نظر میرسد در این سالها تغییر نکرده است، انتقاداتی است که همواره به محتوا و ایرادات محتوایی کتابهای درسی وجود دارد. از سوی دیگر یکی از گفتمان این روزهای مسئولان آموزش و پرورش سیطره کتابهای کمک آموزشی و کلاسهای تقویتی و کنکور و تست زنی در حوزه یادگیری است. هر چند از سوی دیگر بخش خصوصی در حوزه انتشارات کتابهای کمک آموزشی نیز نقدهای خود را به شیوههای مرسوم در سازمان پژوهش و دایره بسته مؤلفان آن دارد.
در فرصتی که پیش آمد با حجت الاسلام علی ذوعلم رئیس سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی وزارت آموزش و پرورش که به تازگی سکان ریاست این سازمان را به عهده گرفته است، به گفتگو نشستیم.
* بگذارید از بحث کتابهای کمک آموزشی مصاحبه را آغاز کنیم. وزیر آموزش و پرورش طی یک سال گذشته بحثهای زیادی را درباره آسیبهای کلاسهای کنکور، کلاسهای تقویتی و کتابهای کمک آموزشی مطرح کرده است اما بسیاری از انتشاراتیهای کمکآموزشی نیز این انتقاد را مطرح کردهاند که سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزش و پرورش، بخش خصوصی را در تدوین و تألیف کتابهای درسی و بخشهای دیگر دخیل نمیکند. از سوی دیگر، این بحث مطرح میشود که امر تعلیم و تربیت، امری حاکمیتی است و تألیف کتابهای درسی نیز اهمیت بسیاری دارد؛ اما طبق قانون اساسی، باید بخش خصوصی در آموزش سهم داشته باشد. بفرمائید این چالش چگونه به نفع جامعه تعلیم و تربیت میتواند حل شود و هماهنگی ایجاد شود.
- من هم موافق هستم که در این میان چالشی وجود دارد و باید به آن اندیشید. تلقی من این است که سازمان پژوهش بیش از هر چیز باید منافع و مصالح تعلیم و تربیت را لحاظ کند اما در عین حال بخش غیردولتی هم باید در این برنامهها نقش داشته باشد به خصوص تشکلهای صنفی در این حوزه، مجموعههای آموزشی و پژوهشی که در مبانی نظری سند تحول بنیادین نیز به عنوان یک رکن مهم تلقی شده است، باید دخیل باشند. بنابراین ما باید از هر فکر و هر نوع مشارکت دوستانمان در بخش غیردولتی استقبال کنیم. باید به جای بخش خصوصی بگوییم طیف فعال و دغدغهمند علمی و تربیتی جامعه که میخواهند به روند تسهیل و اثربخشی این حوزه کمک کنند. رهای سازمان پژوهش روی این طیف باز است و ما حاضر هستیم بنشینیم و با آنها گفتوگو کنیم.
رویکرد چابکسازی سازمان و تحول و بازآفرینی ساختاری در سازمان پژوهش نیز این امر را بیش از گذشته میسر میکند. در مقطعی در حدود ۱۰ سال پیش که تغییراتی در ساختار تشکیلاتی سازمان ایجاد شد نیز نگاه همین بود. تألیف کتاب درسی و تألیف محتوای الکترونیک باید بتواند توسط فعالان غیردولتی انجام شود اما نیاز داریم یک استانداردسازی در این زمینه انجام دهیم. آنچه امروز در بازار کتابهای کمک آموزشی وجود دارد، بیشتر یک نگاه اقتصادی بر آنها حاکم است. بنده نمیگویم همه کتابهای کمک درسی و همه ناشران نگاهشان در این حوزه اقتصادی است و از سوی دیگر، این موضوع را مطرح نمیکنم که چرا آنها به منافع اقتصادی خود فکر میکنند. بحث من این است که اولویت ناشران کتابهای کمک درسی، باید تربیتی باشد. ذیل مبانی تحول و چارچوبی که در سیاستگذاریهای کلان در آموزش و پرورش داریم، باید جای آنها باز شود و سازمان بتواند در ترکیبی بهینه، از بخشهای علمی کشور، حوزههای علمیه، مراکز پژوهشی و طیف وسیع فعالان در عرصه نشر استفاده کند.
* در مبحثی که فرمودید، نکتههایی وجود دارد که عمدتاً از جانب بخش خصوصی مطرح میشود. به طور مثال این موضوع که انتشارات مدرسه، رانت ویژهای دارد یا موضوعی که سال گذشته مطرح شد مبنی بر اینکه کتابهای تازه تألیف پایه دوازدهم، پیش از چاپ، کتابهای کمک آموزشی آن منتشر شده بود و گویی نظارتی در این حوزه وجود ندارد و باز از سوی دیگر، بحث شبکه تعاملی سینا مطرح میشود که بر مبنای این طرحریزی شده است که ما به روشهای یادگیری، به جز کتابهای درسی نیز نیاز داریم و یا به راهی برای ارتباط با والدین اما درباره این شبکه تعاملی و اینکه کدام بخشهای خصوصی در آن مشارکت دارند، شفافسازی صورت نمیگیرد و همین عدم شفافسازی، مبنای سوءتفاهم میشود.
آنچه امروز در بازار کتابهای کمک آموزشی وجود دارد، بیشتر یک نگاه اقتصادی بر آنها حاکم است. بنده نمیگویم همه کتابهای کمک درسی و همه ناشران نگاهشان در این حوزه اقتصادی است و از سوی دیگر، این موضوع را مطرح نمیکنم که چرا آنها به منافع اقتصادی خود فکر میکنند. بحث من این است که اولویت ناشران کتابهای کمک درسی، باید تربیتی باشد
- درباره شبکه تعاملی سینا، باید با مسئولان مربوطه صحبت کنیم اما انتشارات مدرسه، بخش خصوصی نیست و کمککار سازمان در پر کردن خلاهایی است که توسط ناشران دیگر پر نمیشود. خوشبختانه بازار تقاضا در کتاب غیرآموزشی، فراوان است و اگر ۱۰ انتشار مدرسه هم زیر نظر سازمان شکل بگیرد، باز تقاضا برای بازار بخش خصوصی وجود دارد و نباید این دو را رقیب هم تلقی کرد. درباره بحث مربوط به کتابهای کمکآموزشی پایه دوازدهم پیش از انتشار کتابها، باید بگویم که برای اعتباربخشی کتابهای درسی، معمولاً PDF کتابهای تازهتألیف پیش از چاپ، روی سایت قرار میگیرد تا نظر دبیران لحاظ شود. اینکه چند انتشاراتی، از این سایت استفاده کنند و کتابهای غیرارزشمند را زودتر منتشر کنند، دست ما نیست. باز هم میگویم که اگر بتوانیم در بحث ناشران کمکآموزشی، استانداردها را اعلام کنیم و آنها به کمک فرآیند تعلیم و تربیت بیایند، مورد استقبال ما قرار میگیرد. نکتهای که میخواهم اینجا بر آن تأکید کنم، این است که آنچه مورد پسند آموزش و پرورش نیست و آن را مضر برای حوزه تعلیم و تربیت میداند، این است که ناشران کتابهای کمکآموزشی به گونهای تبلیغ میکنند که انگار خواندن کتابهای درسی، به تنهایی کافی نیست و برای موفقیت در کنکور و امتحانات، حتماً دانشآموز به مطالب دیگری، به جز محتوای درسی خود نیاز دارد و اگر به فلان کلاس نرود و فلان کتاب را تهیه نکند، موفق نمیشود؛ این تلقی نادرست است و ما نباید یک نوع ولع و حرص نسبت به کتابهای کمکآموزشی در بچهها ایجاد کنیم که عمدتاً هم این کتابها با قیمت گران و تبلیغات نادرست ارائه میشود.
* برای تعامل بین بخش خصوصی و سازمان، آیا به برگزاری هماندیشی و مواردی از این دست اندیشیدهاید؟
- ما برای این منظور، بسترها را در اختیار داریم. دفتر کمکآموزشی و فناوری آموزشی ما نیز همواره استانداردهایی را برای ناشران اعلام میکند. هر کار دیگری هم نیاز باشد در این حوزه انجام دهیم و با نمایندگان و اتحادیه آنها در ارتباط باشیم، انجام میدهیم تا همگی در مسیر کمک به تعلیم و تربیت قرار بگیریم.
* یکی از انتقادات به سازمان پژوهش این است که امروزه از دور که به این سازمان نگاه میکنیم، متوجه میشویم که گویی این سازمان از صاحبنامان حوزههای مختلف علمی، تربیت و یادگیری، خالی شده است. در یک دورهای پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، اندیشمندانی چون شهید باهنر و شهید رجایی، در تألیف کتابهای درسی نقش داشتند. چرا امروز این سازمان در گردآوری و بهکارگیری اندیشمندان مهم حوزههای مختلف و دخیل کردن اندیشههای آنها در تعلیم کتابهای درسی، ناموفق است؟
- به نکته مهمی اشاره کردید. ما باید بتوانیم از برجستهترین صاحبنظران در هر حوزه استفاده کنیم چرا که کار تألیف کتاب، کاری ملی است. در حال حاضر اندیشمندان برجسته در حوزههای مختلف، با سازمان همکاری دارند اما کافی نیست. خوشبختانه در حال حاضر در مرحله استقرار ۱۱ حوزه یادگیری که در درس ملی مطرح شده است، قرار گرفتهایم. در این بازآرایی ساختار سازمان پژوهش، همین ایده را دنبال میکنیم که بتوانیم از حداکثر ظرفیت اندیشمندان برجسته در هر حوزه استفاده کنیم.
* مدلی که برای این منظور طراحی کردهاید را تشریح میفرمایید.
- ما به مدلی فکر میکنیم که طبق آن در هر حوزه یادگیری، یک هسته مرکزی وجود داشته باشد که بیشترین وقتگذاری را برای انجام امور بگذارد. این هسته مرکزی ممکن است از افرادی تشکیل شود که کارمند سازمان هم نباشند. در لایه دوم، ما شورای علمی حوزه یادگیری را خواهیم داشت و در لایه سوم، یک مجمع علمی ۵۰ نفره برای هر حوزه یادگیری که بتوانند هر چند ماه یکبار، جلسهای داشته باشند.
در حال حاضر در مرحله استقرار ۱۱ حوزه یادگیری که در درس ملی مطرح شده است، قرار گرفتهایم. در این بازآرایی ساختار سازمان پژوهش، همین ایده را دنبال میکنیم که بتوانیم از حداکثر ظرفیت اندیشمندان برجسته در هر حوزه استفاده کنیم
در این مجمع علمی، باید از فرهنگیان باسابقه تا اساتید باتجربه حوزههای مختلف یادگیری؛ از اندیشمندان حوزوی که در حوزه تعلیم و تربیت، ناظر به دلالتهای آن حوزه کار میکنند تا افرادی که اثری در آن حوزه تألیف کردهاند و معلمانی که سابقه تدریس در آن حوزه را دارند، باید عضو داشته باشیم. در این مجمع حتی دستگاههای رسمی یا بخش عمومی که مطالبهای از آن حوزه یادگیری دارند نیز باید نمایندگانی داشته باشند. به طور مثال در حوزه مهارتهای زندگی و خانواده، باید نماینده سازمان بهزیستی، نیروی انتظامی، انجمن مددکاران اجتماعی و … حضور یابند و به ما اطلاعات بدهند و در مباحث مشارکت داشته باشند.
* به معنای دیگر، منظور شما این است که کل فضای آموزشی را به ۱۱ حوزه یادگیری تقسیم کردهاید و برای هر کدام از آنها یک هیئت اندیشهورز تشکیل میدهید؟
- بله دقیقاً قرار است همین کار را انجام دهیم و باید نگاه ما نیز در این حوزه ملی باشد یعنی اگر یک چهره ملی داریم که در یک حوزه صاحبنظر است و در خارج از کشور زندگی میکند نیز باید چه به صورت رسمی و چه به صورت غیررسمی، عضو آن مجمع باشد؛ حتی اگر سالانه یک بار میتواند در مجمع شرکت کند. ما باید بتوانیم در این سه لایه، از هر کدام از طیفهای تخصصی، صاحب نظر و صاحب اطلاع، استفاده کنیم تا کتابهای درسی ما آئینهی تمامنمای آن چیزی باشد که برای دانشآموز مورد نیاز است و دیگر اینگونه نباشد که در کتابی مثل زیستشناسی، ما مطالبی را بگوییم که جز انباشته شدن محفوظات یک دانشآموز، برای او اثر دیگری نداشته باشد و دانش او کوتاهمدت باشد.
* نکته اینجاست که همه ما با همین روش فارغالتحصیل شدهایم یعنی با انباشتی از محفوظاتی که بعد از گرفتن دیپلم، حتی به یادمان هم نمیآید و نکته اینجاست که همین روش یادگیری و سبک غلط، در دانشگاه نیز ادامه پیدا میکند.
- واقعیت این است که ما دچار یک نوع تحجر نهادینه شده در عرصه تعلیم و تربیت هستیم. رد شدن از این تحجر و باز کردن افقهای تازه برای اثربخش شدن تربیت، کار دشواری است اما کاری ضروری است. تحول در آموزش و پرورش رخ نمیدهد؛ مگر آنکه در فرآیند و ساختار، تحول رخ دهد.
* اینطور که از محتوای صحبت شما به نظر میرسد، این است که خود شما نیز به محتوای کتابهای درسی انتقاد دارید؟
- بله همینطور است. من زمانی که مدیرکل دفتر تألیف سازمان پژوهش بودم نیز به محتوا انتقاد داشتم اما ما دو نوع انتقاد داریم؛ یک انتقاد غیرمنصفانه و مطالبهگرانه و دیگری، انتقاد واقعبینانه و منصفانه. من به کتابهای درسی انتقاد دارم اما انتقاد من به شورای برنامهریزی و مؤلفان نیست، چون آنها حداکثر تلاش خود را در این زمینه انجام داده و میدهند. شاید تجربههای ملی ما در این زمینه کافی نیست و شاید ساختار و فرآیندها باید اصلاح شود. من از همکارانم در سازمان پژوهش بسیار سپاسگزارم که گاه تا پاسی از شب و گاه روزهای تعطیل وقت میگذارند تا چرخهی تألیف کتابهای درسی کُند نشود. حدود ۹۰۰ عنوان کتاب درسی هر سال به دست دانشآموزان میرسد؛ آن هم در تیراژی حدود ۲۳۰ میلیون کتاب که این کاری بسیار دشوار است. اگر آنها همدلانه در این حوزه کار نکنند، ما با آسیب جدی مواجه میشویم. در حال حاضر رهبر معظم انقلاب به درستی گام دومی برای انقلاب اسلامی ترسیم کردهاند. ما نیز در سازمان پژوهش باید گام دوم تحول و توانمندی سازمان را همگام و همجهت با گام دوم انقلاب طراحی کنیم؛ بدون شتاب و بدون شعارزدگی.
در حال حاضر رهبر معظم انقلاب به درستی گام دومی برای انقلاب اسلامی ترسیم کردهاند. ما نیز در سازمان پژوهش باید گام دوم تحول و توانمندی سازمان را همگام و همجهت با گام دوم انقلاب طراحی کنیم؛ بدون شتاب و بدون شعارزدگی
* یکی از مواردی که شاید مانع از پیوستن اندیشمندان حوزههای مختلف و ورود آنها به تألیف کتابهای درسی میشود، تفاوت نگرشها است. به طور مثال یکی از انتقادات اندیشمندان حوزه تاریخ این است که تغییراتی در روایتهای تاریخی در کتابهای درسی آمده است. مثل حذف نام پادشاهان و یا سلسلههای پادشاهی در ایران قدیم. گرچه شما توضیحی در این زمینه دادهاید اما بسیاری از مورخان قانع نشدهاند و نگاه تخصصی آنها به تاریخ، با نگاه آموزش و پرورش تفاوت دارد. شاید جمع شدن این دو نگاه است که عملی نیست. ما در حوزه ادبیات فارسی و حوزههای دیگر نیز شاهد انتقادهای مشابهی هستیم.
- گاهی برخی همکاران شما در رسانهها کلمهای را کم یا زیاد میکنند و همان را تیتر مطلب خود میگذارند که مشکلساز میشود. گروه تاریخ ما که در حوزه یادگیری اجتماعی و مطالعات اجتماعی قرار دارد، حاضر است با هر منتقدی در این زمینه گفتوگو کند. نه اسم پادشاهان از کتاب تاریخ حذف شده است و نه قرار است حذف شود اما بحث ما این است که نباید برداشتی که دانشآموز ما از تاریخ دارد، صرفاً محدود شود به حرکتهای خشن و مستبدانه پادشاهان و تاریخ ما چیزی جز روایت سلسلههای پادشاهی نباشد. در بسیاری از دورههای تاریخی، پادشاهان با استفاده یا سوءاستفاده از علما، تمدنسازان و اندیشمندان، پادشاهی خود را ساختهاند. تاریخ بسیار روشن ایرانی اسلامی ما نشان میدهد که اندیشمندان ما چه نقش مهمی در تمدنسازی داشتهاند. در حوزههای فلسفه، نجوم، طب، ریاضی و … اثر آنها مشخص است. نگاه کنید به بعد از حمله مغول به ایران. ما کسانی را چون خواجه نصیرالدین طوسی داشتیم که توانستند با تکیهگاه معرفتی خود، خسارتهای چنین دورهای را کاهش دهند و تهدیدها را به فرصت تبدیل کردند. بیانصافی است که کتاب تاریخ ما صرفاً خشونتها و نزاعها قبیلهای را منعکس کند. پادشاهان در تاریخ ما درس عبرت شدهاند. سفاکیها و رقابتهای برتریطلبی و قدرتطلبی آنها در گذشته تاریخ ما و جابجایی قدرت میان دو نفر در یک سلسله یا میان سلسلهها، همواره با آشوب و خسارت به مردم همراه شده است. تنها در کارنامه درخشان جمهوری اسلامی است که انتقال قدرت از رؤسایجمهور با آرامش و اعتماد همراه شده است و این دستاورد بزرگی است. در عین حال که تاریخ را روایت میکنیم، نباید بخش تمدنی و فرهنگی آن را فراموش کنیم. باید تاریخ را کامل بگوییم نه ناقص. باید بگوییم وزن دانشمندان، علما و فلاسفه در تمدنسازی چه میزان بوده است و وزن پادشاهان چه میزان. پادشاهان چه میراثی برای ما گذاشتهاند و علما چه میراثی؟ درواقع باید یک نگاه جامع و همهجانبه در همه زمینهها داشته باشیم تا دانشآموز هم کتاب درسیاش را دوست داشته باشد، هم برای امروز بخواند و هم برای آنکه بتواند فردا را بسازد. ممکن است کسانی باشند که این نگاه را دوست نداشته باشند. ما دیگر در این مورد کاری نمیتوانیم بکنیم.
* شما فرمودید دانشآموزان باید کتابهای درسی را دوست داشته باشند و به درد امروز و فردایشان بخورد. واقعیت این است که خود من محصل بودم و در حال حاضر نیز در اطرافم محصل زیاد میبینم و نگران هستم دو سال دیگر، فرزندم قرار است به مدرسه برود و کتابی بخواند که نه به آن علاقه دارد، نه به درد امروز میخورد و اگر از من بپرسد این کتاب برای فردای من چه سودی دارد، جوابی برای او نداشته باشم. به نظر میرسد رسیدن به مطلوبی که شما میفرمایید، سخت و دشوار است.
- من از روند رشد کتابهای درسی از نظر محتوا دفاع میکنم. عناوین و محتوای کتابهای درسی نسبت به ۱۰ سال قبل بسیار رشد خوبی داشته است. حتی من در بسیاری از مدارس از بچهها درباره کتابهایشان پرسیدهام و آنها اعلام کردهاند که آن را دوست دارند، البته نقدهایی هم به کتاب داشتند. مثلاً در پایه هشتم به کتاب مطالعات اجتماعیشان نقد داشتند که محتوا مفید است اما بسیار دشوار نگاشته شده است. خود من شخصاً بسیاری از کتابهای نونگاشت را دوست دارم بخوانم و از آن استفاده میکنم.
* به نظرتان محتوای کتاب درسیمان کمی شعارزده نیست؟
- من روشن میگویم که از شعارزدگی اعتراض دارم اما خود این اعتراض نباید به شعارزدگی منتهی شود. ما باید آرمانهایمان را تکرار کنیم. بسیاری میگویند اهداف کتابهای کمکدرسی، آرمانی است. من میگویم ملتی که آرمان نداشته باشد، پویا نیست. مهم این است که آرمانگرایی باید با واقعبینی جمع شود و این کاری است که ما باید انجام دهیم. به طور مثال ما در فلان بخش سیاسی و فرهنگی، کمبود داریم اما اولاً باید به دانشآموزان بگوییم که ۱۰۰ سال قبل کجا ایستاده بودیم و نسبت به آنچه پیشرفتی کردهایم و در عین حال بگوییم از وضع موجود راضی نیستیم؛ یعنی ضمن آنکه وضع موجود را تبیین میکنیم، باید وضع مطلوب را نیز ترسیم کنیم.
* اینجا نکتهای مطرح میشود و آن اینکه یک مواردی خارج از اختیارات آموزش و پرورش است. من یک عادت را مثال میزنم که در میان مردم ما ریشه دوانده است؛ از دبستان تا مقطع دکتری، برای دانشآموز و دانشجو، مهم این است که چه چیز را سر کلاس میخواند بلکه مهم این است که از کدام بخش کتابها، پایان ترم سوال میآید. تغییر این نگرش نمیتواند به تنهایی توسط آموزش و پرورش صورت بگیرد.
- باید یک آسیبشناسی عمیق فرهنگ آموزشی داشته باشیم. صدا و سیما و دانشگاه در این زمینه میتوانند کمک کنند. ما باید یک فهم ملی عمیق و عزم ملی جدی برای اصلاح فرهنگ آموزش داشته باشیم. خوشبختانه درصد بالایی از هوشمندی، مطالبهگری و پرسشگری در میان نسل جدید رشد کرده است.