اردوهای راهیان نور دانشجویی حرکتی است فرهنگی و گردشگری که با حضور دانشجویان در مناطق عملیاتی جنوب کشور همراه است. در این حرکت دانشجویان با هماهنگی دانشگاهها در سفرهای یکروزه و دوروزه به مناطق عملیاتی کشورمان اعزام میشوند که ضمن بازدید از این مناطق عملیاتی، همراه با حضور راویان جنگ و روایتگری آنها با روزهای دفاع مقدس، عملیاتها و فداکاری رزمندگان آشنا میشوند.
گزارش زیر گفتوگوی خبرنگار ایکنا از خوزستان با دانشجویانی است که از استانهای مختلف و شهرهای خوزستان در دو منطقه عملیاتی شلمچه و یادمان شهدای کربلا 4 در قالب راهیان نور دانشجویی حاضر شدند.
سوسن 21 ساله که دانشجوی دانشگاه فرهنگیان کرمانشاه است و برای دومین بار به اردوی راهیان نور آمده است، میگوید: «یکبار وقتی دانشآموز بودم به مناطق جنگی جنوب غرب کشور سفر کردم. قبلاً اروندرود رفته بودیم، آن طرف که جزیره فاو بود، اما برای اولین بار آمدم اینجا؛ یادمان شهدای عملیات کربلای 4. رودخانه اینجا خیلی غربت داشت، همه بچهها گریه میکردند. حال و هوای معنوی داشت.»
درس شهدا
«اینجا که آمدم از شهدا درس ایستادگی یاد گرفتم، اینکه به ولایت فقیه پایبند بودند و شایعات تحت تأثیر قرارشان نداد. ما در این دوره جنگ رسانهای و اقتصادی را داریم میبینیم و باید از آنها یاد بگیریم که چطور مقابل اینها بایستیم.
در حال حاضر سال آخر تحصیل هستم و مهرماه سال 98 معلم میشوم، به شاگردانم روایتهایی که از شهدا شنیدم را میگویم و اینکه چه حال معنوی قشنگی داشتند و اعتقاداتشان بود که آنها را پیش میبرد. شهدا ایمان داشتند که میتوانستند موفق شوند و به خدا و راهی که میرفتند ایمان داشتند.»
ثریا که 21 ساله است و در دانشگاه صنعتی خاتمالانبیاء بهبهان، محیط زیست میخواند، نیز در ادامه با گریه میگوید: «اینجا خیلی خوب بود. سبک شدم، آسمانی شدم. از شهدا ایثار و مقاومت آموختم آنها هیچوقت عقب نکشیدند و فقط به خاطر هدفی که داشتند جلو رفتند و پیروز شدند.
اولش که آمدیم اینجا نمیدانستم کجا آمدیم اما بعداً فهمیدم که اینجا یادمان شهدای عملیات کربلای 4 است. خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم، انگار روی زمین نیستم، حس عجیب و غریبی دارم، احساس میکنم نمیتوانم از آنها دل بکنم، دوست دارم تا آخرش همین جا بمانم.»
مثل شهدا نباید در زندگی کم بیاورم
شبنم دانشجوی رشته آموزش ابتدایی دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز است و میگوید: «همیشه تصویری که از شهدا پیش چشم من است این است که چون آنها در شرایط سخت مقاومت داشتند من هم نباید در زندگی کم بیاورم، نباید از خودم ضعف نشان دهم، عزت نفسم را بالا ببرم، صبرم را بالا ببرم و به جای اینکه زانوی غم بغل بگیرم، شاد باشم و روحیه به بقیه بدهم.»
بابام اینجاست، میخندم که ببیند میخندم
محبوبه دانشجوی حقوق دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز است و فرزند شهید برای اولین بار است که به مناطق عملیاتی سفر میکند.
«اینجا خوب است. بابای منم حالا اینجاست، نمیدانم الآن کجا ایستاده و من را میبیند اما همین جاست. منم میخندم که ببیند میخندم، برای اولین بار است جایی میآیم که خودش آمده و دیده.
ما چیزی از شهدا یاد نمیگیریم چون آنها به نقطهای رسیدند که از جانشان گذشتند، اما ما نمیگذریم، چون من الآن از بلندی میخواستم بیایم پایین ترسیدم گفتم پایم میشکند در صورتی که آنها اینجا جنگیدند و از خودشان گذشتند. ما از آنها فقط به حرف یاد میگیریم و نمیتوانیم مثل آنها باشیم اگر روزی مثل آنها شدم میآیم و میگویم فلان چیز را از شهدا یاد گرفتم ولی الآن نمیتوانم بگویم.
الآن من را نگاه کن خیلی باحجاب نیستم، خیلی هم بیحجاب نیستم. ما جوانان این دوره هستیم، باباهای ما که اینجا جنگیدند جوانان آن دوره بودند، آنها اعتقاداتی داشتند و ما هم به مختصات زمان زندگی خودمان اعتقادات دیگری داریم. من نمیگویم آنها درست میگویند یا ما درست میگوییم؛ شرایط الآن طوری ایجاب میکند که به شیوه دیگری فکر کنیم شرایط آن موقع هم ایجاب میکرد که آنطور فکر کنند اما فقط میخواهم یک چیز بگویم تو رو خدا به هر کسی میخواهیم توهین کنیم اما به شهدا توهین نکنیم چون آن موقع شرایط ایجاب میکرد که جوانان این کار را انجام دهند. به خاطر اینکه شرایط زندگی الآن اینگونه شده به شهدا توهین نکنیم همه اینها ما را میبینند. ما نمیدانیم آنها چی کشیدند، شاید آنها هم وقتی داشتند میجنگیدند خدا خدا میکردند یکبار دیگر خانوادههایشان را ببینند، شاید هم نمیخواستند بمیرند. حتی اگر یک ذره به خدا اعتقاد داریم به شهدا توهین نکنیم.
من 22 سال است که پدر ندیدم و خیلی بیشتر از بقیه بغض در گلو دارم اما دوستانم میدانند از لحظهای که راه افتادیم همه را خنداندم، نخواستم محیطی که آنها دوستش داشتند غمگین کنم چون معتقدم اینجا غمگین نیست، تورو خدا نیایید اینجا سینه بزنید و اشک بریزید، اینجا جایی است که آنها انتخابش کردند، به نظر من جایی است که آنها شادمانی داشتند، اینجا را غمکده نکنیم، اینجا خوشی و شادی و ترس و اضطراب را همه با هم داشت...»
عاطفه دانشجوی رشته حقوق دانشگاه آزاد اسلامی احد اهواز هم دختر جوانی است که با دوستانش به منطقه عملیاتی شلمچه آمده است و میگوید: «امیدوارم شهدا همیشه در زندگی همراه ما باشند، من خیلی دوستشان دارم چون آنها برای ما جنگیدند و برای من ارزشمند هستند.»
رضوان دانشجوی ترم 2 روانشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز دختری پرجنب و جوش و شاداب و سرحال است؛ 18 سال دارد و برای سومین بار است که به شلمچه میآید.
«اگر شهدا نبودند من به راحتی نمیتوانستم درس بخوانم و حرف بزنم. از شهدا ممنونم و از آنها آموختم که مطیع حضرت زهرا(س) باشم و امر به معروف و نهی از منکر امام حسین(ع) را انجام دهم.»
سحر هم 24 ساله است و دانشجوکه از حضورش در این مناطق میگوید؛ «همه زندگی ما از شهداست، خودشان رفتند و مسیر را برای ما باز کردند امیدوارم بتوانیم این راه ادامه دهیم. الان که آمدم با خودم میگویم کاش زودتر میآمدم، خانوادهام همه شاغل هستند و میترسیدم خودم تنها بیایم ولی آرزو داشتم بیایم.»
خواسته شهدا از ما
«در شلمچه فهمیدم که آدم خیلی باید سنگین باشد که نتواند بپرد، حس میکنم امام زمان(عج) خیلی غریب است و شهدا میخواهند که ما کاری کنیم امام زمان(عج) ظهور کند، آنها به ما میگویند ما خونمان را دادیم تا امام زمان(عج) ظهور کند شما هم کاری کنید و دست روی دست نگذارید. قدم به قدم این سفر امام زمان جلوی چشمم بود، گناه نکنیم تا امام زمان زودتر بیاید.»
حرکت راهیان نور فینفسه حرکتی مناسب است تا همه نسلها تا همیشه تاریخ بدانند و آگاه باشند که جوانان بینظیر و با اخلاق این کشور برای دفاع از کشور و دینشان چگونه جان خود را تقدیم کردند اما آنچه که مهم است ماندگاری این حرکت به دور از بزرگنمایی و دستنیافتنی جلوه دادن شهدا به ویژه از سوی راویان اردوهای راهیان نور است.
گزارش از سیما محسنی
انتهای پیام