به گزارش ایکنا؛ «خدای مهربان و مسئله شر» عنوان جدیدترین تألیف قاسم پورحسن، عضو هیئت علمی گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی و مریم سلگی، عضو هیئت علمی دانشگاه الزهرا(س)، است که به همت انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی روانه بازار نشر شده است و در نمایشگاه کتاب سال آتی نیز در اختیار علاقهمندان قرار میگیرد. به منظور آشنایی بیشتر با این کتاب با پورحسن به گفتوگو پرداختیم.
وی در ابتدا ضمن اشاره به کلیات این کتاب بیان کرد: عنوان کتاب «خدای مهربان و مسئله شر» است و در عنوان فرعی نیز بیان شده به معضلات، درد و رنجهایی که در دنیا وجود دارد، با رویکردهای مختلفی با عنوان شر نگریسته شده است که گستره آن از نگاه کاملاً سلبی تا نگاه کاملاً ایجابی را شامل میشود. در کنار این رویکردهای مختلف که بیش از 10 رویکردند و در کتاب مورد بررسی قرار میگیرند، راهحلهایی نیز ارائه شده است.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: در ایران شاید تنها کتاب در این زمینه کتاب شهید مطهری با عنوان «عدل الهی» است که پرسشهای مهمی را در مورد چیستی مسئله شر مطرح کرده و در نهایت نیز پاسخی را با عنوان نسبی بودن شر مطرح میکند که در سنت اسلامی وجود دارد؛ لذا تاکنون یکی از کتب مهم همین کتاب بوده و بعد از آن، کتابی را در مورد شر نداریم. کتاب «خدای مهربان و مسئله شر» نیز تتمهای بر آن دیدگاه است و البته به مباحث منطقی شر توجه دارد که اکنون در فلسفه دین در دنیا مطرح میشود.
وی در ادامه بیان کرد: از باب منطقی شر را پناهگاه و ملجأ الحاد و خداناباوری تلقی کردهاند و گفتهاند که اگر خدا قادر و عادل مطلق بوده و عالم و مهربان است، نباید شرور وجود داشته باشند و اگر شرور وجود دارند، چرا خداوند دست به رفع آنها نمیزند. همچنین باید توجه کرد که مسئله شرور بحث متافیزیکی نبوده است و به واسطه جنگها و مسائلی که وجود داشت، مسئله شر عینی شد؛ بنابراین یکی از بحثهای مهم امروز در فلسفه دین، مسئله شر است.
این عضو هیئت علمی دانشگاه در ادامه تصریح کرد: این کتاب مشتمل بر چهار فصل است؛ در فصل نخست به طور کلی مسئله شر و معنای آن را مطرح کردهایم. همچنین تبیین کردهایم که به شر چگونه نگاه میشود. آیا باید به صورت عدمی نگاه شود؟ آیا باید به عنوان امری ضروری در عالم مورد توجه قرار گیرد؟ بنابراین، رویکردهای مختلفی در باب تعریف شر مطرح است که پیرامون آنها بحث شده است.
وی با اشاره به فصل دوم این کتاب بیان کرد: در فصل دوم روی یکی از فلاسفه اسلامی که وارث فارابی و ابنسیناست؛ یعنی سهروردی متمرکز شدیم. سهروردی نظریه نور و فلسفه نور را دارد و در کنارش نیز مسئله ظلمت را مطرح میکند. در چند کتاب مهم خود مانند حکمةالاشراق و تلویحات نیز بحثهای خوبی را در مورد مسئله شر مطرح میکند. در واقع تفاوت دیدگاه سهروردی این است که او در اینجا چون درون فلسفه نور قرار دارد و عالم را عالم خیر میداند، مسئله شر و شرور و ظلمت پرسش مهمیتری برایش بوده است.
نویسنده «خوانشی نو از فلسفه فارابی» در ادامه افزود: در فصل سوم کتاب یکی از فلاسفه مغربزمین یعنی «سوئین برن» را مطرح کردیم که بر روی دو شرط متمرکز شده و در چند کتاب خود از جمله در کتاب مشیت و مسئله شر به مسئله شر میپردازد. در این کتاب ایشان بحثی در مورد شر طبیعی و شر اخلاقی را مطرح میکند و میگوید که عمده شرور با توجه به اراده انسان و شر طبیعی نیز در جامعه و طبیعت ناگزیر است و میتواند نظریه امکان معرفت را شکل بدهد. به مناسبت «سوئین برن»، دیدگاه بسیاری از فلاسفه دین غرب را مورد بررسی قرار دادهایم و در فصل چهارم نیز تمامی راه حلهایی را که وجود دارد بررسی و نتیجهگیری و پاسخ و نقد به آنها را ارائه کردهایم.
پورحسن در ادامه به تبیین یکی از راهحلها که در کتاب مورد توجه قرار داده پرداخت و بیان کرد: یکی از مهمترین دیدگاههایی که در مورد مسئله شر مطرح شد، نظریه ملازمه شر و زندگی طبیعی انسان یعنی نظریه کمال است. تقریباً میان فلاسفه دین جدید، البته آنهایی که تلاش میکنند راهحلی برای شر مطرح کنند، اتفاقنظری وجود دارد که نظریه شر و کمال را مطرح میکنند. لازمه زندگی انسان درد و رنج است. اگر این را بفهمیم، آن وقت تلاش میکنیم که درد و رنج را کاهش دهیم. در عین حال که انسان تلاش میکند تا بتواند بر درد و رنج فائق آید، میتواند خیرهای برتر را نیز به دست آورد؛ یعنی نظریه تربیت شر و نظریه کمالگرایی شر به این صورت است؛ لذا هیچ انسانی بدون کوشش نمیتواند به خیرهای برتر دست یابد.
این استاد دانشگاه بیان کرد: بنابراین اگر در عالم شری را مانند حسادت میبینیم، درست است که اصل اینها به شرور برمیگردد، ولی شرور نیز تقسیمبندی دارد. یعنی شر یک، در مقابلش خیر یک قرار دارد و در مقابل شر دو نیز خیر دو قرار دارد. اگر انسانها دست به کوشش نزنند نمیتوانند به کمالات یا به تربیت مطلوب دست یابند. این دیدگاه واقعگرایانه است. هر جامعهای که در تلاش و کوشش بود، توانست به نتیجه درخشان برسد و هر جامعهای از کوشش و تلاش کناره گرفت، نتوانست به مدارج بالا دست یابد؛ لذا نظریه کمالگرایی، نظریه شر و نظریه امکان معرفت و شر سه نتیجه مهم در این کتاب هستند.
پورحسن در پاسخ به این سؤال که به چه دلیل روی سهروردی متمرکز شدید و این فیلسوف را انتخاب کردید؟ تصریح کرد: سهروردی را فیلسوف تمامعیارِ حکمت ایرانی میدانم؛ یعنی فیلسوفی که تقریباً با نگاه نقادانه درست از سنت یونانی فاصله میگیرد و فلسفهاش را بر حکمت خسروانی بنا میکند. بنابراین دیدگاه سهروردی دیدگاهی مبتنی بر میراث و هویت و حکمت و اندیشه ایرانی است.
وی بیان کرد: تقریباً در این کتاب نزدیک به 10 کتاب سهروردی را بررسی کردهایم. سهروردی در ابتدا در مورد مسئله شر بحث متافیزیکی را مطرح میکند که اساساً آیا میشود پرسش کرد که وجود عالم بدون شر ممکن است؟ که در پاسخ میگوید خیر؛ یعنی این گونه نیست که شر را جدای از عالم ببینیم. ذاتاً چیزی که در این عالم وجود دارد، این است که باید خوبیها و شرور با هم و به صورت درهمتنیده و همبافته نگاه شوند، اما به دیدگاه سهروردی، بسیاری از شرور در واقع از منظر ما شر هستند که به فرمایش مولانا نیز اشارهای دارد که میگوید: «پس بد مطلق نباشد در جهان، بد به نسبت باشد این را هم بدان؛ در زمانه هیچ زهر و قند نیست، که یکی را پا دگر را بند نیست؛ مر یکی را پا دگر را پایبند، مر یکی را زهر و بر دیگر چو قند؛ زهر مار آن مار را باشد حیات، نسبتش با آدمی باشد ممات».
این استاد دانشگاه در ادامه تصریح کرد: سهروردی بحث متافیزیکی میکند که بسیاری از اموری را که شرور تلقی میکنیم؛ اینها لازمه طبیعت و جهان انسانی هستند و میگوید که مانند این است که بگویید اختیار انسان سبب شد که دست به عمل شری بزند، اما ذات اختیار کمال تمام است و بدون اختیار تعریفی از انسان نمیتوانید به دست بدهید. در عین حال با نگاه کمال و تربیت میشود اختیار را به سمت انتخاب خیر سوق داد. این یک مسئله مهم است و بسیاری از فلاسفه دین در مغربزمین، امروزه مسئله اختیار انسان را بزرگترین خیر عالم میدانند و معتقدند که اگر آدم به گونهای خلق میشد که اختیار نداشت، بزرگترین شر در این جهان شکل میگرفت.
پورحسن بیان کرد: سهروردی بحثی را نیز در مورد بنیادهای شر میکند که آیا شرور، همینها هستند یا باید دستهبندی شوند. او ملازمه خیر و شر را در عالم مطرح میکند و اینکه اگر در عالم اختیار انسان یا شرور طبیعی وجود نداشته باشد، لازمهاش این است که بسیاری از خیرها و خوبیها از دست برود. در واقع تلاش سهروردی بر این است که بتواند با توجه به نظریه ملازمه شر، خیرهای برتر را اثبات کند. از دیدگاه او، در این عالم بسیاری از شرور طبیعی یا اخلاقی هستند. شرور اخلاقی به اختیار انسان برمیگردد و وقتی تبیین درستی در مورد اختیار انسان به دست دهیم، میتوانیم راهحل مناسبی در مورد شر مطرح کنیم و به همین میزان اگر بتوانیم تفسیر درستی در مورد شرور طبیعی به دست بدهیم.
این استاد دانشگاه در پاسخ به این سؤال که آیا میتوان ادعا کرد که این کتاب بار دیگر اهمیت میراث فلسفه اسلامی و نکات قابل استفاده آن را متذکر میشود؟ گفت: عمداً سهروردی را انتخاب کردیم که در درون او میراث فارابی و ابنسینا را بخوانیم. یکی از اشتباهات کنونی این است که بسیاری از موضوعاتی را که در فلسفه دین امروز وجود دارد فقط از منظر الهیات مسیحی یا از منظر متفکران غرب میبینیم. فلسفه فلسفه است. در حکمت اسلامی و فلسفه اسلامی نیز این طور است که بسیاری از مطالبی که میتوانیم بحث کنیم باید یک طرف نزاع باشد، نه اینکه بگوییم حکمت و فلسفه در غرب را کنار میگذاریم. امروزه راه درست راه مطالعه تطبیقی است که این امکان را میدهد که توانهای فلسفه اسلامی را مورد بازخوانی مجدد قرار دهیم.
وی در ادامه افزود: یک بازخوانی ایدئولوژیک و یکی نیز بازخوانی فلسفی است؛ یعنی یک فیلسوف دین جدید را در کنار سهروردی قرار دادهایم. گرچه اصل کتاب که به عنوان خدای مهربان است در ایران بعد از کتاب شهید مطهری، تنها کتابی است که در مورد شر بدین معنا بحث کرده است و تمام راهحلهای شرور را بررسی میکند، اما در اینجا حتی نگاه خداناباوران را نیز آورده و بحث کردهایم که آیا پرسش آنها درست است یا خیر؟
پورحسن تصریح کرد: یکی از سؤالات این بود که آیا میتوان اختیار انسان را تعین داد؟ براساس فهمی که از فلسفه فارابی ارائه کردیم، گفتیم که چنین چیزی امکان ندارد و گفتیم اگر انسان مجبور شود، این بزرگترین شر است که میتواند در عالم شکل گیرد؛ لذا با پرسشی که از فلسفه دین امروز داشتیم، به سراغ میراث ایران و حکمت ایرانی رفتیم. دقیقاً همین کار را در کتاب «خوانشی نو از فلسفه فارابی» انجام دادم و در آنجا بازخوانی کردم که چه استعدادها و امکانهایی در فلسفه فارابی وجود دارد و همین کار را در این کتاب در مورد سهروردی انجام دادم.
وی در پایان صحبتهایش بیان کرد: معتقدم که امروزه اگر فلسفه بتواند درد و رنج بشر را کاهش دهد و بتواند راهحلی برای معضلات جوامع بشری ارائه بدهد، فلسفه در جامعه درهمتنیده میشود و امکان اینکه بتواند جامعه به تفکر عقلانی و میراث عقلانی روی بیاورد نیز قوت مییابد.
انتهای پیام