به گزارش خبرنگار ایکنا؛ سیدیحیی یثربی، مترجم قرآن و استاد سابق فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی، در ادامه سلسله یادداشتهای خود درباره قرآن و اعتبار خردورزی در شمارههای پیشین به تبیین برخی از ملاکها و معیارهای اصالت و اعتبار خردورزی پرداخته و در این یادداشت به معیار هشتم، یعنی «واقعیت جهان» و «رابطه انسان با دنیا و زندگی دنیوی» رسیده است. در ادامه این یادداشت از نظر مخاطبان میگذرد.
قسمت هشتم
۹ ـ واقعیت جهان
مکتبهای غیرعقلانی، جهان، به ویژه جهان محسوس و در دسترس ما را، یک جهان وهمی و پنداری میدانند. در دیدگاه ادیان و مکاتب هند، همه موجودات جهان، وهم و خیالی بیش نیستند؛ بنابراین حقیقت ازلی و ابدی را، باید در آن سوی پدیدارهای ناپایدار جهان محسوس جستجو کرد. زیرا جهان متغیر با تمامی پدیدههایش «مایا» هستند. مایا یک نمود وهمی و خیالی است. تنها «برهمن» حقیقت ناپیدای جهان است و همه چیز جلوه و نمود آنند و سراب موهومی بیش نیستند. (۱)
در یونان باستان نیز در همه مکتبهای متأثر از فیثاغورس (قرن ششم پیش از میلاد) جهان محسوس را دروغین و فریبنده میدانند. افق تیرهای که در آن پرتو انوار الهی در شکسته و ابهام و تاریکی همه جا را فراگرفته است. (۲)
در تعالیم افلاطون نیز جهان محسوس یک جهان غیراصیل بوده و سایهای از جهان مثل است. تمثیل غار در این باره معروف و شناخته شده است. (۳)، اما در مکتبهای عقلانی و واقعگرا، جهان محسوس یک واقعیت است و اساس و زیربنای معلومات و زندگی مادی و معنوی انسان نیز همین جهان محسوس است.
اسلام برخلاف مکاتب هندی و مثلث ارفهای - فیثاعوری- افلاطونی یونان، جهان محسوس را، یک جهان واقعی و جدی میداند. اگرچه در مقام مقایسه، آخرت را که پایدار و جاودانه است، بر زندگی محدود دنیوی ترجیح میدهد، و نیز اگرچه زندگی دنیا را فریبنده میداند، اما هرگز به غیرواقعی و سایه بودن آن حکم نمیکند. علاوه بر آن، از دو جهت نیز دنیا را پایه تعالی و سعادت انسان میداند:
ـ یکی از جهت کسب معلومات و کمالات علمی. چنانکه گذشت از نظر اسلام، انسان با هیچگونه معلوماتی از مادر متولد نمیشود؛ و به هر پایه از دانش برسد، آن را با حواس و عقل خود به دست آورده است؛ و عقل انسان هم با حواس او تغذیه شده و فعال میگردد. حواس انسان هم، با چیزی جز همین دنیای محسوس ارتباط ندارد.
ـ دیگر از نظر سعادت اخروی. سعادت اخروی و جاودانه انسان، با تلاش وی در زندگی دنیا به دست میآید و دنیا مزرعه آخرت است؛ بنابراین از نظر اسلام، جهان مادی و محسوس، یک جهان واقعی و جدی است. پس نباید از تفکر و تدبر در آن و نیز از نعمتها و خوشیهای آن چشم پوشید. (۴) بلکه باید از خداوند خواست که حسنات دنیا را هم مانند حسنات آخرت به ما عطا فرماید. (۵)
همه تلاش اسلام برای آن است که دنیا حجاب آخرت نشده و سرگرم شدن به دنیا ما را به فساد و تباهی نکشانده و آخرت ما را بر باد ندهد. (۶) وگرنه دنیا یک واقعیت است و زندگی دنیا هم، یک زندگی مطلوب است.
۱۰ ـ رابطه انسان با دنیا و زندگی دنیوی
همه مکتبهای غیرعقلانی زندگی دنیوی را تحقیر میکنند. از نظر آنها جهان محسوس به دلایل زیر، شایسته توجه و اعتنا نیست:
۱ ـ جهان محسوس ناپایدار است و آنچه نپاید دلبستگی را نشاید.
۲ ـ این مکتبها بیشتر به فانی شدن انسان میاندیشند، نه به بقا و بهرهمندی او از لذتها.
۳ ـ همه این مکتبها ریاضت را اساس کار خود میدانند و ریاضت با برخورداری از لذایذ دنیا نمیسازد.
۴ ـ ادراکات ما در دایره نمودها و پدیدارهای جهان محسوس، نه تنها ما را به معرفت حقیقی نمیرسانند، بلکه غفلتزا و حجابانگیز نیز هستند. به دلیل آنکه اینها از مشهورات مکاتب هندی و مسیحی و عرفانیاند، به توضیح بیشتر و ذکر منبع نمیپردازیم. اما اسلام مانند همه مکاتب عقلانی، زندگی دنیوی و ارتباط انسان را با این دنیا تحقیر نمیکند. برای اینکه:
الف- اگرچه دنیا ناپایدار است، اما از دو جهت مهم است: یکی از این جهت که بخشی از زندگی انسان است و انسان خود محصول همین دنیاست. دیگر از این جهت که همین زندگی ناپایدار، سرنوشت زندگی جاوید و پایدار ما را رقم میزند. بهگونهای که افراد بدفرجام، بازگشت به این زندگی را آرزو خواهند کرد، تا بتوانند زمینه خوشبختی اخروی خود را فراهم آورند. (۷)
ب- اسلام مانند همه مکتبهای عقلانی، هستیساز است، نه هستیسوز؛ و لذا برخلاف مکتبهای غیرعقلانی، برنامه ریاضت ندارد. زیرا هدف ریاضت، فانی ساختن شخص است، در حالی که اسلام به بقای شخص و بهرهمندی او از لذایذ و سعادت دنیوی و اخروی نظر دارد. در زمان پیامبر اسلام(ص)، عدهای تصمیم گرفتند که ریاضت بکشند و از لذایذ دنیوی دست بردارند. پیامبر اسلام، این تصمیم را نکوهش کرده و آنان را از این کار بازداشت. (۸)
پیامبر اسلام اعلام کرد که در دین من رهبانیت و ریاضت مشروع نیست. در قرآن هم، رهبانیت را «بدعت» مسیحیت شمرده است. (۹) اسلام، جهاد و مبارزه با جهل، کفر، مشکلات زندگی و هوای نفس را، به جای رهبانیت گذاشته و بهرهمندی از لذایذ را مجاز دانسته است؛ و در واقع اسلام به بقای انسان میاندیشد، نه فنایش! و هستیساز است، نه هستیسوز!
ج ـ چنانکه گذشت، دین اسلام ارتباط با دنیا را، اساس معرفت و دانایی بشر میداند؛ و لذا در اولین فرصت به تنظیم زندگی اجتماعی مردم پرداخته و برآن میکوشد تا در سایه یک نظام عادلانه، امکان کسب معرفت درست و رفتار نیک را که زمینه سعادت دنیوی و اخروی انسانها هستند، برای آنها فراهم آورد.
توجه اسلام به زندگی دنیا تا جایی است که متفکران مسلمان، گردش سعادت بار زندگی دنیوی بشر را، مبنا و پایه اثبات و توجیه نبوت پیامبران قرار دادهاند. (۱۰)
پینوشت:
۱-شایگان، داریوش، ادیان و مکتبهای فلسفی هند، فصل ۱۷ و نیز ص ۲۳۱ وجان ناس، تاریخ جامع ادیان، ص ۲۷۳.
۲- برتراند راسل، تاریخ فلسفه غرب، ج ۱، فصل ۳.
۳- افلاطون، جمهوری، ص ۵۱۵-۵۱۴.
۴- قرآن، قصص/ ۷۷ و اعراف/ ۳۲ و رعد/ ۲-۴ و نحل/ ۲-۲۲ و ده¬ها آیه¬ی دیگر.
۵- قرآن، بقره/ ۲۰۱.
۶- برای نمونه، قرآن، لقمان/۳۳.
۷- قرآن، مؤمنون /۹۹.
۸- بنگرید به تفسیر آیه ۲۰ از سوره احقاف، در تفاسیر مختلف.
۹- قرآن، حدید/ ۲۷.
۱۰-برای نمونه بنگرید به: ابن سینا، شفا، الهیات، مقاله دهم، فصل دوم؛ و نجات، الهیات، مقاله دوم، فصل سی و نه.
انتهای پیام