سیره امام علی(ع) مرجع بازآفرینی جامعه‌پردازی، خودسازی و تمدن‌سازی است/ چرا نیازمند احیای تشیع علوی هستیم
کد خبر: 3798794
تاریخ انتشار : ۲۹ اسفند ۱۳۹۷ - ۰۰:۴۹
حجت‌الاسلام محمدعلی میرزایی:

سیره امام علی(ع) مرجع بازآفرینی جامعه‌پردازی، خودسازی و تمدن‌سازی است/ چرا نیازمند احیای تشیع علوی هستیم

گروه اندیشه ــ عضو هیئت علمی جامعةالمصطفی‌(ص) العالمیه با تأکید بر اهمیت توجه به سیره حضرت امیر(ع) و نیاز مبرم احیای تشیع علوی بیان کرد: کار امام علی(ع) باید مرجعیت بازآفرینی فقه، کلام، جامعه‌پردازی، خودسازی و تمدن‌سازی شود که مقام معظم رهبری نیز در گام دوم انقلاب بر آن تاکید کردند.

سیره امام علی(ع) مرجع بازآفرینی جامعه‌پردازی، خودسازی و تمدن‌سازی است/ چرا نیازمند احیای تشیع علوی هستیمحجت‌الاسلام والمسلمین محمدعلی میرزایی، عضو هیئت علمی و مشاور عالی رئیس جامعةالمصطفی‌(ص) العالمیه، در گفت‌وگوی تفصیلی با ایکنا؛ به ارائه توضیحاتی در زمینه تشیع علوی و الزامات احیای آن پرداخت.

وی در ابتدا و در مقدمه این گفت‌وگو بیان کرد: برای ارزیابی و سنجش یک اندیشه، مذهب و دین، دست‌کم دو راه در پیش داریم؛ یک راه این است که به منطق استدلالی، بیانی، فکری و ایدئولوژیک یک اندیشه نگاه کنیم و درستی و نادرستی آن اندیشه را مبتنی بر خط‌کش‌ها، سنجه‌ها و موازین داخلی آن اندیشه و ایدئولوژی، بسنجیم. این یک روش معمول همه مذاهب است و به منابع درون‌مذهبی استناد می‌کنند و گاه برای استفاده از منابع دیگران نیز فکری کرده‌اند، اما آن منابع را معتبر نمی‌دانند، ولی برای الزام خصم گاهی به منابع یکدیگر نیز استنادهای گزینشی می‌کنند. در واقع کاری ندارند که در آن منبع، فلان شخصیت تاریخی چه جایگاهی دارد، بلکه کار به یک عبارت خاص از 10 هزار عبارت در مورد آن شخص دارند و همان را به عنوان دستاویزی برای صحت اندیشه خود انتخاب می‌کنند.

میرزایی در ادامه افزود: روش دوم البته خود به نوعی دارای دو مشخصه است؛ مشخصه اول این است که به منابع فرامذهبی و فراجناحی و فراجریانی استناد می‌کنند. یعنی منبع استناد و ارزیابی آنها درونی نبوده و طبیعی است که هر مذهب و دینی، سنجه‌های درونی‌اش همراه خودش است، اما در این نگاه دوم، به سنجه‌های بیرونی مانند اخلاق، معنویت، عقلانیت، مرجعیت‌های فرامذهبی، مانند مرجعیت قرآن در اسلام و مرجعیت‌های محل اتفاق و امثال این‎ها استناد می‌کنند. این یک بُعد مسئله است که منابع سنجه‌ها درونی نیستند و در کنار منطق درونی، منطق بیرونی نیز وجود دارد.

دست برتری یک مذهب دراستناد منطقی به منابع بیرونی است

وی تصریح کرد: بُعد دوم، بحث کارآمدی و ناکارآمدی، نتیجه ‌بخشی و غیر نتیجه‌مند بودن در عینیت و نقش‌ها و تاثیرات در سرنوشت یک انسان، جامعه و جماعت است. می‌دانیم که شیعیان و اهل سنت، خود را بر حق می‌پندارند و طبیعی است و معیار در این نیست که مذهبی بگوید من حق هستم، معیار در این دو رکنی است که در شاخصه دوم وجود دارد. یعنی هر مذهب به اندازه‌ای که به طور منطقی و نه گزینشی به منابع بیرونی خود استناد می‌کند، یعنی به منابع محل اشتراک و اتفاق استناد می‌کند، مرجعیت‌های بیرون از خود دارد و نکته دوم اینکه، هر مذهبی که در کارزار کارآمدگرایی و سرنوشت‌سازی وضعیت و موقعیت، زیباتر، آرام‌بخش‌تر و سازنده‌تر و با معنویت‌تری ایجاد می‌کند به همان میزان می‌تواند دست برتری خود را اثبات کند.

میرزایی تصریح کرد: امروزه ما می‌توانیم از چالش‌های مذهبی و نقش آنها در وضعیت درگیری و ناسازگاری مذاهب حرف بزنیم. ما می‌توانیم از این حرف بزنیم که اهل سنت از مسئله لعن و بدگویی برخی از شیعیان گله می‌کنند و آن را مانعی بر سر راه جهان اسلام می‌دانند و می‌توانیم از گله‌مندی شیعیان نسبت به جریان تکفیر و تندخویی جریان‌های اهل سنت نیز حرف بزنیم. همچنین می‌توانیم از اینکه عده‌ای، عده‌ دیگر را متهم به تحریف قرآن می‌کنند نیز صحبت کنیم و مذاهب همچنان درگیر هم باشند. می‌توان نسبت به مباحث تاریخی و آنچه بر سر جریان‌های مختلف مسلمانان آمده مانند کربلا و کشته شدن عثمان نیز توجه داشت و از اینها نیز به عنوان برخی از درگیری‌های امروز قرن بیست و یکم مسلمانان یاد کنیم. اما واقعیت این است که امروز، بزرگترین منبع ارزیابی، وضعیت فعلی جهان اسلام است.

مسئله اصلی امروز وضعیت بحرانی جهان اسلام است‌

مشاور عالی رئیس جامعةالمصطفی‌(ص) العالمیه بیان کرد: یعنی نباید برای اصلاح امور به منطق تاریخی دو کرانه جهان اسلام یعنی شیعیان و سنیان نگاه کنیم. مسئله اصلی امروز، زندگی و وضعیت اسفبار و انحطاط دو میلیارد مسلمان است. شما به ندرت می‌توانید از یک کشور آبرومند عربی و اسلامی نام ببرید که استقلال داشته باشد. امروزه از این پنجاه‌ و چند کشور، شاید یک کشور آن هم ایران است که به عنوان تنها کشور به معنای واقعی مستقل و دارای استقلال سیاسی و حاکمیت سیاسی و حاکمیت کامل استقلالی مطرح است. اما چون این استقلال‌خواهی، روح حاکم بر جامعه پنجاه و چند کشوری مسلمانان نیست، لذا این کشور در محاصره قرار می‌گیرد و کشورهای عربی نیز همراه محاصره کنندگان هستند.

وی در ادامه افزود: لذا با یک وضعیت به هم‌ریخته از بعد تمدنی و با یک موقعیت در حالت انحطاط مسلمانان روبه‌رو هستیم. وجود نقطه‌ای درخشان و ارزشمند مانند مقاومت اسلامی یا تجربه جمهوری اسلامی که آبرومندانه است نیز این وضعیت اسفبار دو میلیارد مسلمان را تغییر نمی‌دهد. وجود ایران مستقل، اثری بر سیصد میلیون مسلمان در حال انحطاط در هندوستان، صد و پنجاه میلیون مسلمان در پاکستان، صد میلیون مسلمان در مصر و یا چهارصد میلیون مسلمان در کشورهای مختلف ندارد. البته برای ایران، تجربه زیبایی است و ادامه دارد و در آینده نیز امیدواریم که در عینیت سرنوشت مسلمانان و نه در ظاهر، امتداد پیدا کند.

ضعف‌های مبنایی عامل از بین رفتن بیداری اسلامی بود

میرزایی بیان کرد: در نتیجه ما نمی‌توانیم به دلیل وجود تجربه با برکتی مانند جمهوری اسلامی، مدعی این بشویم که وضعیت تمدنی دو میلیارد مسلمان در حالت مطلوب یا رو به رشد است. خیر، برای اولین بار بعد از ده‌ها سال شاهد تجربه بیداری اسلامی بودیم که فرصتی برای تحولات بنیادین بود، اما این تجربه ناتمام، به دلیل نبود یک مکتب فکری پایه و نظریه‌های پایه‌ مستحکم و نداشتن پارادایم‌های قابل دفاع تمدن‌ساز به ضد خودش تبدیل شد. یعنی انقلابی که آمده بود تا به جامعه اسلامی معنویت و اخلاق و کرامت و تغییر تمدنی و سعادت بدهد و تمدن نوین اسلامی را به ارمغان آورد و در مسیر قرار بگیرد، به دلیل ضعف‌های مبنایی و به دلیل عدم قابلیت‌های درونی خودش به این وضعیت افتاد و به این آشفتگی گرفتار شدیم و فروغلطید. بنابراین، این نیز وضعیت جامعه اسلامی است.

وی در ادامه افزود: اما از طرفی ما می‌توانیم برای سامان‌‌دهی وضع فعلی این دو میلیارد که در یک عنوان جامع «الامة الاسلامیه» جمع می‌شوند فکر کنیم و مکتب پایه فکری و فلسفی برای آن تعریف کنیم و مبانی بسازیم، مفاهم خود را آنگونه که موقعیت زیست جهانی مسلمانان را بهبود دهد بازآفرینی کنیم که نقش‌های کارآمد در جامعه و ملل مسلمان را ایجاد کند. خیلی فرق می‌کند که ما برای تحقق این اهداف قدم برداریم، نظام، قانون اساسی، دیپلماسی جهانی و عمومی و ... ، تعریف کنیم تا اینکه به هدف توسعه مذهبی از مذاهب حرکت کنیم. اینها دو مقوله هستند.

میرزایی بیان کرد: هفته‌ قبل در اصفهان سخنرانی داشتم، در آن جمع که اساتید برجسته‌ای نیز حضور داشتند، عرض کردم که دفاع کردن امام علی(ع) از امت، حکم اولی بوده و از روی تقیه نبوده است. اما آنها می‌‌گفتند که این دفاع از امت، حکم ثانوی و از روی تقیه بوده است. حال آنکه بنده نمی‌توانم دفاع حضرت امیر(ع) از امت را از روی تقیه و حکم ثانوی فرض کنم. یکی از اساتید بلند شدند و گفتند که با شما موافق نیستم، اگر بگوییم امام علی(ع) نه از سر تقیه، بلکه با حکم اولی از امت دفاع کرد، در پس این حرف، تایید همه ماجراهای صدر اسلام می‌افتد و تایید و مشروعیت‌بخشی به غصب امامت حاصل می‌شود. بنده متعجب شدم و بعد از جلسه، در یک جمعی به ایشان عرض کردم که فرمایش شما با اصول بدیهی و منطق پایه اسلام سازگار نیست. در قرآن کریم امت یک عنوان مستقلی است. مسلمانان چه مختلف باشند و چه موتلف فرقی ندارد و چه وفاق داشته باشند و یا نزاع، در هر حال کینونت، وحدت و انسجام جامعه دو میلیاردی، مطلوبیت ذاتی دارد و از این، باید دفاع کرد و حضرت امیر(ع) نیز امت را حفظ کرد و در آن شرایط مانع فروپاشی این وحدت شد و این به نفع جهان اسلام بود. حالا اینکه حق خود حضرت امیر(ع) به عنوان اولویت و اسبقیت و تقدم ایشان در امامت و تقدم شایستگی ایشان در امامت توسط افراد و جریان‌هایی پایه‌مال شد، دود آن حادثه نیز تا امروز به چشم مسلمانان رفت که مقوله متفاوتی است.

وی در ادامه افزود: ما امروز نیز همین شرایط را داریم. امروز از این تکثر مذهبی جهان اسلام، یک مذهب قطعا به امام علی(ع) نزدیک‌تر و یک مذهب دورتر است. مذهبی مطابق با سیره امام علی(ع) نداریم. مذهبی نداریم که بگوییم رفتار و مدل زیست ‌این مذهب و مذهبیان و مسلمانان، با منطق امام علی(ع) تطابق دارد. این را نداریم، اما نزدیک‌ترین مذهب را داریم. نزدیک‌ترین جریان‌ها به حضرت امیر(ع) شیعیان هستند. اما منطق گفتمانی ‌شیعیان امروز نیز با آن حضرت(ع)، چون شیعه هستند یکسان نیست.

امام خمینی(ره) احیاگر تشیع علوی

عضو هیئت علمی جامعةالمصطفی‌(ص) العالمیه تصریح کرد: یک شیعه مانند حضرت امام راحل داریم که شبه تطابق دارد. امام راحل آمدند و احیاگر تشیع علوی بودند. یعنی تشیع را از هزار و چهارصد سال در حاشیه خودساخته و دشمن‌ساخته و در حاشیه‌نشینی و دور از صحنه بودن خودساخته و خصم‌ساخته نجات دادند. لذا امام راحل، علی کوچک و غیرمعصوم زمان ما بود که البته با امام علی(ع) معصوم قابل قیاس نیستند اما در هر صورت ایشان، شیعه تمام‌عیار امام علی(ع) بودند. در منش و کردار و رفتار و گفتار و سبک زندگی که برای جهان اسلام به ارمغان آوردند یک شیعه‌تمام عیار محسوب می‌شوند. اما فعلا صحبت از یک مکتب و مذهبی می‌کنیم که نمادش رساله‌های عملیه و حضور مراجع تقلید و ... است که با آن فاصله داریم.

میرزایی بیان کرد: آنگونه‌‌ای که حضرت امیر(ع) مسئولیت‌پذیر بودند و نسبت به موقیعت مسلمانان قطع نظر از مذاهبشان حساسیت داشتند، امروز کدام جناح از عالمان دین، این نگاه را دارند که بشود گفت امروز شیعیان در خط امام علی(ع) و تجربه آن الگوی تشیع حضرت امیر(ع) هستند؟ حتما فاصله غیر قابل شماره و احصا است. ما نباید خود را با مذاهب دیگر مقایسه کنیم و تا صحبت از فاصله داشتن با الگوی علوی تشیع شود، یک کسی خودش را با کسی مقایسه کند که امام علی(ع) را اصلا الگو نمی‌داند و بگوید ما جلوتر هستیم و بگوید ما شیعه هستیم و او نیست.

وی تصریح کرد: شیعه بودن و نبودن ملاک حق و باطل نیست، بلکه در خط علی بودن و نبودن ملاک تشیع است و طراز شیعیان معاصر باید مبتنی بر مقدار انطباق رفتاری یک مسلمان شیعی با کلام‌الله، پیامبر(ص) و سیره ایشان و سیره سنت و اقوال حضرت امیر(ع) سنجیده شود، نه اینکه فکر کنیم ما که گفتیم «اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله و اشهد ان علیا ولی الله»، معیار بر حقانیت من و مسلمانان دیگر همین جملات است و همین است که بگوییم «اشهد ان علیا ولی الله» و دیگر نگوید این یعنی ما بر حق هستیم. اما واقعا اینطور است؟ منطقا این درست نیست چون تمسک به نام ائمه(ع) باعث نجات ما نمی‌شود، تمسک به خود ائمه(ع) و ذوات مقدس امامان در سیره و رفتار و کنش‌ها و منطق‌ها در آن الگوی عمل از بالا، یعنی الگوی عمل تمدنی، اجتماعی و سیاسی تا فردی است که در آن‌ها باید خودمان بسنجیم و ملاک آن است.

ولایت حقیقی به معنای عشق و شوق و ایمان به علی(ع) است

میرزایی در پاسخ به این سؤال ایکنا که آیا می‌توان گفت کسی که ظاهرا به ولایت امام علی(ع) شهادت نداده باشد اما در عمل در خط امام علی(ع) باشد؟ بیان کرد: در مورد این ولایتی که اشاره کردید باید بگویم که ولایت، خارج از تحقق عینی معنا ندارد. یعنی اگر بنده ولایت علی(ع) را دارم معنای ولایت ارتباط شوق‌انگیز و وجد باطنی نیست. این معنا، معنای تحریف شده است. ولایت علی(ع) یعنی شوق و عشق به علی(ع)، ایمان به علی(ع) و حقانیت مطلق علی(ع) و در تمام اینها عمل به رفتار و سلوک تا جایی که ممکن است. یعنی به اندازه توان و ظرفیت باید پیرو بود. اینکه من فکر کنم که صرف گفتن نام علی(ع) کار را تمام می‌کند، این، مفهوم ولایت نیست.

وی تصریح کرد: نمی‌توان گفت یک نفر ولایت را دارد ولی عمل نمی‌کند بلکه ولایت زمانی محقق می‌شود که در معنای واقعی به معنای تسری، جریان و امتداد پیدا کردن آن حقیقت در کردار و رفتار و در تمام اعمال و تمام ابعاد وجودی انسان متجلی شود. عظمت مفهوم ولایت قرآنی همین است. در قرآن ولایت برای خدا به کار گرفته می‌شود و خدا ولی مومنین است. برای اولیا و ائمه(ع) و انبیا(ع) نیز به کار گرفته می‌شود که آنها اولیا هستند. خدا «وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا است»، علی(ع) و ائمه(ع) نیز ولی الله هستند. مومنین نیز «بَعضُهُم أَولِياءُ بَعضٍ» هستند. لذا می‌بینید که ولایت از کجا می‌آید و چطور به رابطه ساده من و همسایه من می‌رسد. همان ولایت الله، صدق و کذبش در منطق ولایی بین من و شما به عنوان دو برادر خود را نشان می‌دهد و معنا ندارد بگویم ولی من علی(ع) باشد اما ولایت علی(ع) تغییری در سبک زندگی من و سبک حکومت من و سبک مدیریت من ندهد. اصلا آن ولایت واقعی نیست، بلکه حس خوب است و ممکن است ثواب هم داشته باشد و ممکن است که یک نفر، به بهشت هم برود، اما عرض بنده معناشناسی و مفهو‌‌م‌شناسی ولایت و امامت است.

موالیان گمنام چه کسانی هستند؟

میرزایی در ادامه افزود: در عین اینکه این جمله شما نیز درست است و می‌شود به اینها، موالیان گمنام گفت. شهید مطهری می‌گفت که برخی از این فلاسفه و دیگران، کارهایی کرده‌اند که برای خدمت به بشریت بوده و خیلی از آنها برای رضای خدا هم بوده است، ولی مسلمان نبوده‌اند و ایشان می‌گوید که اینها اهل نجات هستند. گاهی یک انسان ولایت گمنام دارد. یک وقتی پیش جرج جرداق لبنانی رفتم که مرحوم شدند و کتاب «الامام علی صوت العدالة الانسانیه» را دارند. یکی از بزرگان که به نظرم شهید مطهری بود، می‌گفتند، کتابی که جرج جرداق نوشته است، برای چند صد سال آینده است. یعنی اینقدر از این مسیحی که حتی چندان متدین هم نبود، تجلیل شده است. اما جرج جرداق عاشق امام علی(ع) بود و آن اثر را نیز آفرید که تا سال‌ها می‌تواند مانند آفتاب متشعش باشد و از عقلانیت و عدالت و انسانیت علی(ع) برای جهان حرف داشته باشد.

عضو هیئت علمی جامعه المصطفی العالمیه بیان کرد: نکته دیگر این است که بالاخره با این وضع بحرانی جهان بشریت رو‌به‌رو هستیم. تاکید من روی جهان دو میلیاردی مسلمان است، اما به این معنا نیست که مسلمانان قبل از اینکه از علی(ع) به عنوان کانون احیای نهضت تمدن نوین خودشان فارغ شوند، نباید به سمت احیای کرامت و عزت و شرف برای انسانیت باشند. آنگونه که می‌شود ذیل تجربه حضرت امیر(ع)، بشریت را نجات داد، ذیل پرچم هیچ کسی شدنی نیست.

آماده‌سازی ظهور امام مهدی(عج) با توجه به تجربه امام علی(ع) صورت می‌گیرد

میرزایی بیان کرد: اما شرط تحقق چنین اتفاقی، این است که اهل سنت بازگردند و این علی را به عنوان برادر رسول الله و به عنوان خلیفه‌ای که همه در حجت بودنش اجماع دارند جدی‌تر بگیرند. البته در این دو میلیارد مسلمان، شاید تعداد بسیار بسیار اندکی داشته باشیم از ناصبیان باشند. اهل سنت به اجماع، امام علی(ع) را تکریم و تعظیم می‌کنند و آن حضرت را خلیفه می‌دانند و ما ایشان را امام و خلیفه می‌دانیم. یعنی خلیفه‌ای که معتبر است و حجیت دارد، اما به دلایلی که مهم‌ترین آن، نفوذ اسلام اموی و نقشه امویان و عباسیان بوده، متاسفانه مکتبی خودساخته به نام مکتب صحابه درست شد و آنها این مکتب را در مقابل مکتب امام علی(ع) قرار دادند. در حالی که امام علی(ع) افضل صحابه است. تجربه ‌امام علی(ع) نقطه ثقل نجات بشریت است. الآن شیعیان به دنبال این هستند که مهدویت را به عنوان کانون ثقل تمدن‌سازی قرار دهند. اما با تجربه علی(ع) است که می‌شود برای ظهور حضرت مهدی(عج) آماده شد. یعنی نمی‌توانیم از الگوگیری تمدنی و اخلاقی و معنوی علی(ع) برای حرکت به سمت ظهور مستغنی باشیم. چون تجربه مهدویتِ تحقق‌یافه نداریم و قرار است اتفاق بیفتد و حرکت انقلاب اسلامی نیز تمهید تمدنی اجتماعی، سیاسی و کلان به سمت ظهور است.

وی تصریح کرد: در قدیم، شمشیر تیز می‌کردند و زیر بالش می‌گذاشتند و خیلی هم ارزشمند بود و خیلی هم ماجور است. اما واقعیت این است که امروز یک نظام باید شمشیر خود را برای مبارزه با استکبار تیز کند و عدالت را محقق کند. اینها مفاهیمی است که برای آنها هیچ منبع نظری، تئوری و عملی فاخرتر و شاخص‌تر از تجربه امام علی(ع) نداریم. رشحاتی از تجربه و شخصیت و اشعه‌ و جرقه‌هایی از آن نور اعظم در نهج البلاغه تابیده شده و جرقه‌هایی از آن نور اعظم نیز در اندیشه‌های امام و انقلاب خود را نشان داده است.

عضو هیئت علمی جامعه المصطفی العالمیه بیان کرد: حالا اگر انقلاب ما، با تمام وجود به تجربه علی(ع) بازگردد و تجربه حضرت امیر(ع) مبنای فقه الشیعه بشود اتفاقات بزرگی خواهد افتاد. البته ائمه(ع) دیگر نیز کارهای عظیمی کرده‌اند. ائمه(ع) بعد از علی(ع)، تراث ایشان را حفظ کرده‌اند، اما فقط بحث اخبار واحد نیست. اسلام فقط خبر واحد نیست و خبر واحد نیز فقط فقهی نیست. تجربه حضرت امیر(ع) سراسر حکمت، معنویت، مقاومت و احیای انسانی است.

سیره امام علی(ع) مرجعیت بازآفرینی جامعه‌پردازی، خودسازی و تمدن‌سازی شود

میرزایی در ادامه افزود: لذا این تجربه را باید به عنوان جان‌مایه بازآفرینی مکتب جدید تمدن‌سازی اسلامی محل توجه قرار دهیم. بدون احیای تجربه حکومتی امام علی(ع) و بدون احیای نهج البلاغه و بدون احیای آن شخصیت جامعی که تقیه نکرد نمی‌توان به موفقیت رسید. حضرت امیر(ع) همه توان خود را به منصه ضهور رساند. اما این امامت تحقق یافته امام علی(ع) در هیچ امام دیگری تحقق نیافته است. همه ائمه(ع) ما نور هستند و نقش همه بی‌بدیل است. اگر کار امام حسین(ع) در کربلا نبود، از اسلام اثری نمی‌ماند و اگر کار امام سجاد(ع) نبود، گسستی بین تار و پود امامت پیش می‌آمد، لذا این امامت، سلسله ذهبیه‌ای است که جای هیچ یک خالی نیست، اما کار امام علی(ع) باید مرجعیت بازآفرینی فقه، کلام، جامعه‌پردازی، خودسازی و تمدن‌سازی شود که مقام معظم رهبری نیز در گام دوم انقلاب تاکید کردند و گفتند که نیاز به خودسازی، جامعه‌پردازی و تمدن‌سازی داریم.
وی تصریح کرد: بر اساس تراث امام علی(ع)، سیره حضرت علی(ع) یعنی سیره‌ ایشان در جنگ و مواجهه‌های جهانی و تربیت صحابه و حکومت و تحقق عدالت و مدیریت راهبردی مال، یعنی بیت‌المال و اقتصاد و مدیریت فتنه و ... در سیره هیچ کدام از امامان، ظرفیت امت برای تحقق ابعاد این سیره از امامت آنها مهیا نبود. امروز نیز آسیب‌هایی که از ناحیه اهمال تجربه حضرت امیر(ع) به عنوان سند مرجعیت حاکمیت مسلمانان در انقلاب اسلامی تصور می‌کنم بسیار خوفناک است.

میرزایی بیان رکرد: شما در برخی از کتب می‌بینید که مکررا نوشته شده، مبتنی بر اخبار آحاد است. گاهی یک خبر واحد را مبنای ولایت دینی و حکومت دینی قرار داد‌ه‌ایم، اما پنج سال تحقق امامت سیاسی را کافی ندانسته‌ایم. یعنی تاریخ مسجل و متفق علیه و یقین‌آور مسلمانان در حکومت دینی را مبنای نظریه حکومت دینی قرار نداده‌ایم و به سراغ اخبار آحاد رفته‌ایم. چون گفته‌ایم نگذاشتند که امام حسین(ع) و امام سجاد(ع) حکومت کنند، همچنین امام باقر(ع) و امام صادق(ع) نیز همینطور بوده‌اند تا امام رضا(ع) که متاسفانه گفتیم ایشان نیز از مدینه به تهدید آمد. لذا اراده‌ای بر تمدن‌سازی و اصلاح ساختار عدالت نداشته است. با این تفسیر، آن مقدار سهم‌آفرینی حکومتی امام رضا(ع) نیز به حاشیه می‌رود. یعی عملا می‌بینیم کسی را نداریم و باید بر اساس خبرهای واحد، مبنای حکومت دینی را محکم کنیم، در حالی که با بودن تجربه امام علی(ع) و آن حکومت مستحکم و آن امامی که، با عظمت آن تجربه را مدیریت کرد، در پیچیده‌ترین شرایط جهان اسلام، این را اگر مبنای بازآفرینی تشیع برای تحقق عدالت و معنویت و عقلانیت قرار دهیم، به نظر ما شاهد یک خیزش و رستاخیز شیعی خواهیم بود. رستاخیر شیعیان به بازگشت به تاریخ تحقق معنویت و عقلانیت و حکمت امام علی(ع) است و امروز این بزرگترین ارمغان برای بشریت معاصر است.

عضو هیئت علمی جامعه المصطفی العالمیه بیان کرد: بنابراین بازگشت به تشیع علوی با این تفسیر و رویکردی که بیان کردم، برای نجات بشریت، نجات جهان اسلام و امت اسلام و ایجاد ثقل وحدت و ایجاد منطق مشترک این دو میلیارد مسلمان یک ضرورت است و البته سِر نجات‌ بخشی انقلاب اسلامی نیز همین است. به مقداری که به انطباق دادن این تجربه بزرگ امام راحل و انقلاب با تجربه امام علی(ع) در روح و جوهر و گوهر اخلاقی و عقلانی که دارد بازگردیم، به نظر به همان مقدار می‌توانیم مقاومت اقتصاد و سیاست انسانی خود را تضمین کنیم.

میرزایی در انتهای سخنان خود گفت: خلل‌ها و خلا‌هایی وجود دارند که مانع تحقق همه انسجام‌های اجتماعی در سطح امت و تمدن شده است و این دو خلا بسیار چشم‌گیر هستند؛ خلا معنویت ناشی از انتشار جریان‌های سکولار، الحادی و لیبرال و خلا عقلانیت ناشی از انتشار و گسترش جریان‌های افراط‌گرای سلفی و ... که بسیار مهم هستند. البته نمی‌گویم که معنویت، صرفا قربانی سکولاریزم یا لیبرالیسم است و یا عقلانیت فقط قربانی جریان‌های سلفی است، اما می‌توانیم از سکولاریزم به عنوان مظهر و نماد اعلای محرومیت معنویت نام ببریم و از سلفیت و جریان‌های تکفیری به عنوان نماد اعلای محرومیت از عقلانیت. گرچه جریان‌های سلفی و داعشی و امثال آنها، از معنویت و اخلاق نیز رنج می‌برند اما اینها به دلیل کج‌فهمی و فقدان عقلانیت که از بزرگترین شاخص‌های مکتب تشیع علوی است، در این ورطه و گرداب فرو غلطیدند و بازگشت به امام علی(ع) باعث سامان‌دهی نظری و عملی جهان اسلام و بشریت می‌شود.

گفت‌وگو از مرتضی اوحدی

انتهای پیام

captcha