جنگ ممدوح، جنگ مذموم/ خوی استکباری جبهه کفر عامل تداوم جنگ‌ها
کد خبر: 3801164
تاریخ انتشار : ۱۷ فروردين ۱۳۹۸ - ۱۲:۴۰
استنادات قرآنی بیانات رهبر معظم انقلاب/

جنگ ممدوح، جنگ مذموم/ خوی استکباری جبهه کفر عامل تداوم جنگ‌ها

گروه سیاسی ــ رهبر معظم انقلاب در بیانات خود در عید مبعث با استناد به آیه 76 سوره نسا، جنگ را فی‌نفسه پدیده‌ای مذموم ندانسته، بلکه جهت‌گیری آن را عامل مذموم و ممدوح شمرده شدن آن بیان فرمودند؛ جنگ در راه اهداف شیطانی و الهی تفاوتی است که قرآن به عنوان نقطه تمایز جنگ ممدوح و مذموم مورد تأکید قرار داده است.

رهبر معظم انقلاب در بخشی از بیاناتشان در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی به مناسبت روز مبعث به موضوع «جنگ» و جنگ مذموم و ممدوح اشاره کرده و فرمودند: «بعثت انبیا برای ایجاد یک جامعه‌ فاضله است؛ همان طور که اشاره کردند، برای ایجاد یک تمدّن است. خب، این تمدّن همه چیز دارد؛ در تمدّن همه‌ چیز هست؛ هم علم هست، هم اخلاق هست، هم سبک زندگی هست، هم جنگ هست. جنگ هم هست، کما اینکه شما ببینید در قرآن چقدر از آیات، مربوط به جنگ است. این ‌جور نیست که ما بتوانیم بگوییم که اسلام آمد برای اینکه جنگ را از بین ببرد؛ نه، جهت جنگ مهم است؛ جنگ با چه کسی؟ جنگ برای چه؟ این مهم است. طواغیت عالم می‌جنگند برای هوای نفس، برای قدرت‌طلبی‌های خودشان، برای اشاعه‌ فساد. الان سال‌ها است صهیونیست‌ها دارند می‌جنگند امّا برای مقاصد خبیث می‌جنگند؛ در مقابل آنها مؤمنین هم می‌جنگند -مجاهدین فلسطینی می‌جنگند، مجاهدین حزب‌الله می‌جنگند، ملّت عزیز ما در دفاع مقدّس و جنگ هشت‌ساله جنگید- امّا این جنگ، مذموم نیست، ممدوح است، جهاد فی‌سبیل‌الله است؛ اَلَّذینَ ءامَنوا یُقاتِلونَ فی سَبیلِ الله؛ این مهم است که مؤمن قتال می‌کند امّا برای اهداف الهی. وَالَّذینَ کَفَروا یُقاتِلونَ فی سَبیلِ الطّاغوتِ فَقاتِلوا اَولِیاءَ الشَّیطان. ببینید، توجّه به نکات تعبیرات قرآنی برای ما دریچه‌هایی را باز می‌کند».

به عبارتی برخی صحبت‌ها و آرزوهای روشنفکرمآبانه مبنی بر پایان همه جنگ‌ها در سراسر دنیا بیشتر یک خیالبافی و ناشی از عدم شناخت واقعیت صف‌بندی‌های جهانی در طول تاریخ است. تا زمانی که ستمگری، زورگویی و استکبار از یکسو و جبهه ضد ظلم و ستم نیز از سوی دیگر وجود دارد جنگ و مقابله امری حتمی است، زیرا جبهه زر و زور تا زمانی که جبهه حق‌طلبی و عدالت‌خواهی را اسیر خود نسازد راضی نخواهد شد و دست از سر آن برنخواهد داشت. لذا از این منظر جنگ را نمی‌توان به طور کلی امری مذموم دانست. بله کشته شدن بی‌گناهان امری دردناک و ناگوار است که باید همه تلاش خود را برای جلوگیری از آن انجام داد اما جبهه کفر و طاغوت تنها به قیمت بردگی و کوتاه آمدن از ارزش‌های انسانی جبهه حق و عدالت است که دست از کشتار و جنایت برمی‌دارد.

پس از این مقدمه حال به بررسی تفاسیر مربوط به آیه 76 سوره نسا می‌پردازیم؛ «الَّذينَ آمَنُوا يُقاتِلُونَ في‏ سَبيلِ اللَّهِ وَ الَّذينَ کَفَرُوا يُقاتِلُونَ في‏ سَبيلِ الطَّاغُوتِ فَقاتِلُوا أَوْلِياءَ الشَّيْطانِ إِنَّ کَيْدَ الشَّيْطانِ کانَ ضَعيفاً» (کسانی که ایمان دارند، در راه خدا پیکار می‌کنند و آنها که کافرند، در راه طاغوت. پس شما با یاران شیطان ، پیکار کنید! (و از آنها نهراسید!) زیرا که نقشه شیطان، (همانند قدرتش) ضعیف است).

مرحوم علامه طباطبایی درباره این آیه در تفسیر المیزان بیان می‌دارد که «در اين آيه شريفه بين (الّذين آمنوا) و بين (الّذين كفروا) از نظر چگونه قتال كردن مقايسه شده است، كه مؤمنين چه جور قتال مى‌كنند، و كفار چگونه؟ و به عبارتى ديگر از جهت نيت هر يك از دو طايفه در قتال كردن‌شان مقايسه شده است، تا با اين بيان شرافت و فضيلت مؤمنين بر كفار در طريقه زندگي‌شان معلوم شود، و روشن گردد كه طريقه مؤمنين، به خداى سبحان منتهى مى‌گردد، و تكيه مؤمنين بر جناب او است، ولى راه كفار به طاغوت منتهى مى‌شود، و در نتيجه اين روشنگرى، مؤمنين به سوى قتال با كفار تحريك مى‌شوند.

آنهايى كه راه كفر را پيش گرفته‌اند، بدان جهت كه در راه طاغوت قرار گرفته‌اند، از ولايت خداى تعالى خارج شده‌اند، و در نتيجه ديگر مولايى ندارند، ولى آنان همان ولى شرك و پرستش غير خداى تعالى است، و او شيطان است، پس ولى كفار شيطان است، و ايشان نيز اولياى اويند. اين كه در آخر آيه فرمود: كيد شيطان ضعيف است، دليلش اين است كه روش طاغوت كه همان كيد شيطان باشد، چيزى جز ضعف نيست، و به همين جهت است كه مؤمنين را به بيان ضعف روش كفار تشويق و بر قتال كفار تشجيع مى‌كند، و بر كسى پوشيده نيست كه ضعف كيد شيطان نسبت به راه خدا با قوت آن نسبت به افراد هواپرست منافاتى ندارد».

همان طور که مشاهده می‌شود مرحوم علامه نیز در تفسیر این آیه دو الگوی قتال و جنگ را در برابر هم نهاده و مقایسه کرده است و براساس نیات و اهداف یکی را بر دیگری برتری داده است.

آیت‌الله مکارم شیراری نیز در تفسیر نمونه پیرامون این آیه آورده است: «در اين آيه براى تشجيع مجاهدان و ترغيب آنها به مبارزه با دشمن و مشخص ساختن صفوف و اهداف مجاهدان، چنين مى‌فرمايد: (افراد با ايمان در راه خدا و آنچه به سود بندگان خداست پيكار مى‌كنند، ولى افراد بى ايمان در راه طاغوت يعنى قدرت‌هاى ويرانگر؛ الذين آمنوا يقاتلون فى سبيل الله و الذين كفروا يقاتلون فى سبيل الطاغوت).

يعنى در هر حال زندگى خالى از مبارزه نيست؛ منتها جمعى در مسير حق و جمعى در مسير باطل و شيطان پيكار دارند و به دنبال آن مى‌گويد: (با ياران شيطان پيكار كنيد و از آنها وحشت نداشته باشيد).

طاغوت و قدرت‌هاى طغيانگر و ظالم هر چند به ظاهر بزرگ و قوى جلوه كنند، اما از درون، زبون و ناتوان‌اند، از ظاهر مجهز و آراسته آنها نهراسيد، زيرا درون آنها خالى است و نقشه‌هاى آنها همانند قدرت‌هایشان سست و ضعيف است، چون متكى به نيروى لايزال الهى نيست، بلكه متكى به نيروهاى شيطانى مى‌باشد. دليل اين ضعف و ناتوانى روشن است، زيرا از يك سو افراد با ايمان در مسير اهداف و حقايقى گام برمى‌دارند كه با قانون آفرينش هماهنگ و هم‌صداست و رنگ ابدى و جاودانى دارد آنها در راه آزاد ساختن انسان‌ها و از بين بردن مظاهر ظلم و ستم پيكار مى‌كنند، در حالى كه طرفداران طاغوت در مسير استعمار و استثمار بشر و شهوات زودگذرى كه اثر آن ويرانى اجتماع و برخلاف قانون آفرينش است تلاش و كوشش مى‌نمايند و از سوى ديگر افراد با ايمان به اتكاى نيروهاى معنوى آرامشى دارند كه پيروزى آنها را تضمين مى‌كند و به آنها قوت مى‌بخشد، در حالى كه افراد بى‌ايمان تكيه‌گاه محكمى ندارند.

قابل توجه اينكه در اين آيه ارتباط كامل طاغوت با شيطان بيان شده كه چگونه طاغوت از نيروهاى مختلف اهريمنى مدد مى‌گيرد، تا آنجا كه مى گويد ياران طاغوت همان ياران شيطانند».

درباره محتوم بودن جنگ نیز می‌توان از این آیه چنین برداشت کرد که همانگونه که دوگانه خدا ـ شیطان وجود دارد و شیطان خود را در مقابل پروردگار تعریف می‌کند و به تبع آن جبهه طاغوت و کفر نیز شیطان را ولی و پیشوای خود قرار داده، ناگزیر خود را در مقابل جبهه مستضعفین و عدالت‌طلبان می‌بیند و لذا جنگ بین این دو جبهه امری تاریخی است که تنها با تسلیم جبهه حق پایان می‌پذیرد که این به معنای سلطه کامل استکبار و طاغوت بر سراسر گیتی است و این دقیقا مخالف دستور  و سنن الهی مبنی بر ضرورت مقابله و جهاد با جبهه کفر و استکبار است.

در واقع می‌توان گفت جنگ از این منظر پدیده‌ای فی نفسه‌ بد و مذموم نیست بلکه جهت‌گیری آن قبح و حسن آن را مشخص می‌کند. اگر جبهه کفر به دنبال سلطه بر جبهه توحید نبود و ابرقدرت‌ها حتی بر مبنای همین قواعد و قوانین بین‌المللی به استقلال و آزادی سایر ملت‌ها احترام می‌گذاشتند قطعا جبهه حق هیچ‌گاه بنای جنگ و مقاتله نداشت، اما خوی زیاده‌خواهی مستکبران و طواغیت در طول تاریخ باعث شده که در هر برهه تاریخی استقلال‌طلبان، آزادی‌خواهان و جویندگان حق و عدالت در مقابل این زیاده‌خواهی‌ها بایستند و راضی به اطاعت و سلطه زورگویان بر سرنوشت فردی و اجتماعی خود نشوند و تداوم این دوگانگی جنگ را به امری اجتناب‌ناپذیر بدل ساخته است.

حجت‌الاسلام و المسلمین قرائتی نیز در تفسیر نور به نکات زیر درباره این آیه اشاره می‌کند که عبارت‌اند از:
1ـ لازمه‌ ايمان، جهاد با كفّار است. «الَّذِينَ آمَنُوا يُقاتِلُونَ»
2ـ جهاد اسلامى، در راه خدا و براى حفظ دين خداست، نه كشورگشايى يا انتقام‌گيرى. «يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ»
3ـ جامعه‌ الهى و غير الهى را از نوع درگيرى‌هايشان مى‌توان شناخت. «فِي سَبِيلِ اللَّهِ، فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ»
4ـ درگيرى و تضاد هميشه بوده وهست، ولى در چه راهى و براى چه هدفى؟ فِي سَبِيلِ اللَّهِ‌ ...
5ـ مثلث كفر، طاغوت و شيطان، اتحاد محكمى دارند. «كَفَرُوا، بِالطَّاغُوتِ‌، الشَّيْطانُ»
6ـ با مقايسه ميان دو نوع مبارزه وهدف، به ارزش كار خود پى ببريد ودر جنگ بكوشيد. «فَقاتِلُوا أَوْلِياءَ الشَّيْطانِ»
7ـ گرچه دشمنان نقشه‌ها دارند، ولى نترسيد، كه نقشه‌هايشان ضعيف است. «إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطانِ كانَ ضَعِيفاً»
8- پايان خط طاغوت و راه شيطان، ناكامى است. «إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطانِ كانَ ضَعِيفاً».

از همین‌جاست که می‌توان گفت اساساً در اسلام مسئله‌ای به نام جنگ به معنای مصطلح آن وجود ندارد و «جهاد» است که ارزش دارد، زیرا هدف جنگ، کشورگشایی، سلطه‌گری یا غارت منابع دیگر ملت‌ها و کشورهاست، اما «جهاد» دفع سلطه با هدف حفظ ارزش‌های الهی و انسانی است.

انتهای پیام

captcha